ندا نیک روش شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۰

«کیانا برومند» امسال برای اولین بار مجموعه ای از اشعارش را با عنوان «جرح» توسط « انتشارات نصیرا» به چاپ رسانیده .او که بجز شعر در زمینه نقاشی نیز فعالیت می کند، در شعر همچون نقاشی به خویش پرداخته است. به نظر می رسد تصویر دنیای درونی او ، در «جرح» هنگام مواجهه با جهان خارج صورت های فعلی این جهان را بر نمی تابد:

«کشتار گاه نامش نبود/ با زُخمِ دائم خون/ نه خطی اتوماتیک/ سرها جدا

بال ها جدا/ ران و سینه و ساتور.»

ادبیات رویارویی این دو جهان در عین دارا بودن جنبه اعتراض آمیز با لحنی طعنه آمیز در شعر بیان می شود. چنین لحنی فضای متن را به سمت طنزی تلخ و پنهان پیش می برد، طنزی که لبه تیز پیکانش به سوی آرمان شهر وعده داده شده مدرن است.

«کرج به وقت البرز/ نزدیک می شد/ و ما با حلق های بریده/ جرثقیل های اعدام را تشویق می کردیم/ ما در آپارتمان های شخصی/ با صدای مردگان عشقبازی می کردیم/ مشقی منفجر می شدیم»

یکی از عناصر دنیای خارج که در تقابل با شاعرانگی مجموعه «جرح» قرار گرفته، شهر است. به همین دلیل متن در جهت نمایش فضاهای شهری حرکت می کند. آنچه از شهر بیشتر در این مجموعه تصویر شده، فضاهای آمیختگی شهر با انبوهی انسان ها ست.مکان هایی مانند راه آهن، مترو، کافه و هواپیما .این المان های شهری در شعر چنان با توده بدن های انسانی درآمیخته که صاحب صفات مشخص آدمی شده اند:

«به شکل نهایی تو نزدیک بود کافه/ بالاخانه ی دنگال/ بی سوی چراغ/ ریه نداشت اصلا/ و لب که باز می کرد/ کوکتلش آماده بود از سرفه و خون»

از امتزاج آدمی با شهر مدرن محل زندگی اش، در این متن موجوداتی چندگانه بوجود آمده اند.

در مجموعه شعر "جرح"ما با ساختاری از کلمات روبه‌رو می‌شویم که پیراهن روایت به تن کرده‌اند. روایت‌هایی که آداب روایت را رعایت نمی‌کنند. آنها هر لحظه در زمان، مکان و تصاویر مختلف سرک می‌کشند و از هر کجا نشانه و اثری متفاوت از پیشینه‌ای که مخاطب از روابط کلامی خود در ذهن ذخیره دارد؛ به سوغات می‌آورند.

در خواندن "جرح" مخاطب دائما در حال باز کردن بسته‌های پیشنهادی شاعر است. بسته‌هایی که در هر یک، حادثه‌ای کشیدن ضامن کلمات را انتظار می‌کشد. اینجا کلمات روایت‌گری نمی‌کنند. از تصویری به تصویر دیگر گریز می‌زنند و در تداخل با یکدیگر به خلق فضایی سورئال منجر می‌شوند. فضایی که در آن هر عبارت با تمام تعاریف از پیش تعیین شده خود درمی‌افتد و برای خود شناسنامه‌ای تازه و متفاوت با گذشته دست و پا می‌کند.

تمام مرزهای تنم/ یک خط آبی باریک است/ من آنقدر دریا شده بودم/ که نشت می‌کردم از دیوارهای اتاقم/ توی کمد/ کشوها/ خیس می‌خوردند در من/ گلهای پیراهنم/ تو اینجا بودی/ و مرزهای آسمان / در من حل می‌شدند

به همین دلیل است که با هیچ معیار و پیش فرض شناخته شده‌ای که بشود در نشانه شناسی برای کلمات و عبارت‌ها سراغ گرفت؛ نمی‌توان به سراغ "جرح" رفت و شاید علت انتخاب نام این مجموعه نیز همین باشد. کیانا برومند تمام پیشینه کلامی شما را در ساختار متن درهم ریخته و به شکلی بنا می‌کند که در برخورد اول به سازه‌ای نو بنیاد و ناشناخته شباهت دارد، ولی چیدمان هوشمندانه شعرها در چهارچوب این کتاب مخاطب را کم کم به سمت شناخت بیشتر از این شکل تازه مواجهه با متن سوق می‌دهد و به تدریج سازه بنا شده نه تنها سست بنیان به نظر نمی‌رسد که ترکیبی مدرن و حساب شده از متنی را فرا رو قرارمی‌دهد که می‌رود تا با نگاه تازه خود، شعر را به زمینه‌ای برای از نو فلسفیدن بدل کند.

یکی دیگر از شاخص‌های برجسته متن در این مجموع توجه ویژه شاعر به پانوشت‌هاست. به روشنی می‌توان تاثیرپذیری شاعر را از جهانِ هنر، فلسفه و حتی اخبار روز در میان شعرهای این مجموعه مشاهده کرد و هنر شاعر در برقراری پیوند میان این جهان‌های به ظاهر از هم سوا در ساختار متنی است که قادر است تمامی این دریافت‌ها را در هم گره زده و به چیدمانی تازه از مفاهیم مختلف دست پیدا کند. این نکته اما جای بحث دارد که چرا در حالی‌که شعر می‌تواند متنی ایستا و قائم به ذات و بی‌نیاز به تحشیه نویسی باشد، گاهی به شدت حضور پانوشت‌ها و ضرورت وجود آنها حس می‌شود.

دلم می‌خواست "ویاگرا" نام سرزمینی باشد /یا نام دخترکی / که روی" آ " آواز می‌گیرد / کاش از "اجدابیا" / صدایی به دماوند نمی‌رسید ... (در پانوشت این شعر به سربازان ارتش لیبی و تجاوز آنان به زنان شهر اجدابیا اشاره شده است)

این ارزش‌گذاری به حدی‌است که گاهی پانوشت‌ها از خود شعر هم مهم‌تر و با ارزش‌تر می‌شوند، چرا که بدون وجودشان شعر برای مخاطبِ ناآشنا به مفاهیم عرضه شده، به شدت الکن می‌ماند و انتظار می‌رود کیانا برومند در مجموعه‌های بعدی خود و با این زمینه از هوشمندی که در ساختار کلامی او مشاهده می‌شود و توقع مخاطب را بالا برده است؛ به این نکته هم توجه داشته باشد که شعر نیازی به تکمیل شدن داده‌های خود از طریق پانوشت ندارد و باید بتواند به تنهایی با مخاطب ارتباط گرفته و او را در کانال مورد نظر شاعر هدایت کند.

انتخاب عنوان شعرها نیز یکی دیگر از ویژگی‌های خاص مجموعه شعر "جرح" است. این عنوان‌ها در واقع بخشی از درون متن به نظر می‌رسند و کارکردشان تنها به عنوان منحصر نیست و به نظر می‌رسد بیشتر به بهانه ترسیم پیش‌فرضی از جهان متن است که در ورودی شعر جا خوش می‌کند. "واریاسیون سفید در روان‌خانه وقتی بیماری مصرفت می‌کرد" ، "دهان بند از چرم چذبی اسب سرخ مو + تسمه های رایگان + نصب آسان در محل" و "نهنگ پایلوت با لاشه شماره شده" نمونه‌هایی از شکل انتخاب عنوان در شعرهای این مجموعه هستند.

در دفتر "جرح شهود" شاعر پاره‌ای از تجربه‌های تصویر- کلامی خود را نیز به نمایش درآورده است. هر چند این نوع تجربه‌ها در گذشته نیز بارها توسط شاعران دیگر نیز مورد توجه قرار گرفته و درگیر شدن با آنها برای مخاطب خالی از لطف نیست ولی اینکه چه قدر توانسته‌اند در سابقه ادبیات رد پایی از خود به جا بگذارند و به عنوان مسیری نو، مورد استقبال علاقمندان به تجربه‌های تازه در شعر قرار بگیرند؛ هنوز جای پرسش دارد. گذشته نشان داده که در نهایت شاعرانی که در این مسیرها گام برداشتند دوباره به سمت ساختار انحصارا کلامی شعر بازگشته‌اند، تا کیانا برومند چه خواهد کرد باید دید و باز هم از او خواند.

دسی‌بل‌هایش را بالا برد و پرنده بر پنل آلودگی صوتی مُرد/ بازگشتم از چنین روزی/ پنجره را نشانه گرفته بود ماه/ و شیزوفرنی‌اش را امتحان می‌کرد بر اعصابم. از پیکسل‌های خونی چارراه/ تا صلب همین چاردیواری/ خمار زخمه‌هایت/ در تاریکی فلزی/ تو اما نشسته بودی/ با انتحار حنجره‌ای/ و انگشت‌های زخمی‌ات را/ روی ماشه کوک می کردی.



شارژ سریع موبایل