«ایوب تا ثریا»
نجمه پساوند در کتابی داستانی به نام «ایوب تا ثریا» به ماجرای واقعی زندگی «ثریا لرهمیر» میپردازد. ثریا لرهمیر، همسر «نصرتالله نوری» از فرماندهان لجستیک (پشتیبانی) ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق است.
روایت داستانی زندگی ثریا لرهمیر در جنگ تحمیلی از این رو جذاب است که وی با آنکه در مناطق مرزی منزل داشت و خانهاش بارها در بمبارانها آسیب دید، حاضر به ترک محل سکونت خود نشد.
پساوند در این روایت داستانی، به حمایتهای این مادر شجاع از فرزندانش در نبود پدر ارتشی آنها پرداخته و کوشیده است به صورت خلاصه، مهمترین حوادث زندگی او را در مرور کند.
وضع حمل ثریا، نگرانی خانواده وی از حضورش در کرمانشاه، اصرار این بانو برای عزیمت نکردن به فریمان، نحوه مدارای وی با مسائل و مشکلاتی که پس از بمباران در کرمانشاه حاکم میشد، اصرار کیوان و هومن (فرزندان نوجوانش) برای حضور در جبهه... از پرکششترین برشهای این داستان واقعی است.
در صفحه 32 «ایوب تا ثریا» میخوانیم: «درِ اتاق زایمان که پشت سرش بسته شد، صدای آژیر قرمز بلند شد. ثریا به بچهها فکر کرد که در حیاط بیمارستان مانده بودند. بچهها به گنجه و زیرزمین خانه عادت کرده بودند و از آژیر میترسیدند. بازی «نظامی گنجوی» و «ابوریحان بیرونی» را برای رفتن بچهها به گنجه و بیرون آمدنشان بعد از آژیر قرمز به نصرت یاد داده بود. کاش نصرت با او به بیمارستان نیامده بود و بچهها را در خانه نگه داشته بود. پرستار یا بهیاری پیدا نکرد تا به نصرت پیغام بدهد که بچهها را به زیر زمین خانه برگرداند. یکی دو نفر دیگر هم روی تختها دراز کشیده بودند. آژیر زرد که زده شد، ماما گفت که هنوز وقتش نرسیده. دو سه ساعت دیگر مانده. باز هم آژیر قرمز. پرستارها رفته بودند. ثریا، دستهایش را مشت کرده و به تخت فشار میداد...»
کتاب «ایوب تا ثریا» با تصاویر و اسنادی از خانواده نوری به پایان میرسد. «سوره سبز» این کتاب را با شمارگان سههزار نسخه، 72 صفحه، قطع پالتویی و به بهای 40هزار ریال منتشر کرده است.
«سالهای صبوری»
بر اساس اطلاعات استخراج شده از کتابشناسی تیرماه 1393 حمید آستی در کتابی به نام «سالهای صبوری» به نقل خاطراتش از زندانهای مخوف رژیم شاه تا اسارتگاههای هولناک رژیم صدام پرداخته است.
آستی از مبارزان پیش از انقلاب اسلامی در دزفول و رئیس فعلی شورای شهر این شهر است و در سالهای صبوری کوشیده با زبانی ساده و روان خاطرات خود را از سالهای اسارت بیان کند.
مولف هدف خود از نگارش این کتاب را در بخش مقدمه، افشای گوشهای از ماهیت رژیم طاغوت در به زنجیر کشیدن جوانان و عملکرد سازمان مخوف ساواک به منظور انتقال تجربیاتش به نسل آینده، به ویژه نوجوانان و جوانان بیان کرده است.
در بخشی از کتاب «سالهای صبوری» میخوانیم: «سرانجام پس از سه سال و چند روز سختیها و ناملایمات و شکنجههای طاقتفرسا، آزادی من از طریق بلندگوی زندان اعلام شد. خانواده من که از روزهای قبل منتظر آزادیم بودند، در جلوی درب ورودی زندان بیصبرانه منتظر آزادیم بودند.»
انتشارات نیلوفران «سالهای صبوری» را با شمارگان سههزار نسخه، 124 صفحه، قطع رقعی و به بهای 50 هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
«با دوست به سر رفت»
«با دوست به سر رفت» عنوان کتابی است که به خاطرات سربازان و رزمندگان در باره هشت سال جنگ تحمیلی میپردازد. این کتاب حاصل تلاش مشترک رضا جهانفر و فهیمه کرمی است.
«با دوست به سر رفت» شرح 28 خاطره از جبهه های دفاع مقدس است. سرتیپ ستاد محمدرضا پوردستان (فرمانده فعلی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران)، سیاوش ایثارگر، محمد مهدی محرابی، سرهنگ بازنشسته قاسم کریمی، سربازان و رزمندگانی از میان 16 رزمنده و سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران هستند که خاطراتشان از سالهای جنگ تحمیلی در این کتاب درج شده است.
«خاطراتی از شهید سرباز وظیفه رازمیک خاچاطوریان» عنوان یکی از مطالب این کتاب است. او از شهدای ارامنه است. در بخشی از این خاطره (صفحه 68) آمده است: « از همان کودکی عشق و علاقه فراوانی به کشورش داشت. به اسباببازی اسلحه علاقه نشان میداد. مادرش از وی پرسید که چرا این همه علاقهمند به اسباببازی تفنگ است؟ وی در پاسخ گفت که اسلحه را به این خاطر دوست دارم که بتوانم روزی در برابر دشمنم از کشورم دفاع کنم.»
همچنین، در صفحه 70 کتاب، در بخشی از وصیتنامه شهید خاچاطوریان میخوانیم: «پدر و مادر عزیزم، هرگز برایم غمگین و دلتنگ نباشید. قبول دارم که من غنچهای هستم که خیلی زود از بوته جدایم خواهند کرد، ولی هرگز پژمرده و خشک نمیگردم. من باید از شما جدا شوم. زیرا دشمن به خاک ما حمله کرده است. من باید از شما جدا شوم. نه فقط من، بلکه هزاران و صدها هزاران نفر همچون من باید جان خود را فدای کشورم، ملتم و خانوادهام کنم. پدر عزیزم و مادر گرامی به شما میگویم بگذارید که رشادت و شجاعتم برای شما تسلی بخش باشد تا همیشه یاد و خاطرات من جاوید بماند. هزاران هزار رازمیکها و رزمندهها بودند و خواهند بود. من نه اولین شهید این آب و خاک هستم و نه آخرینش خواهم بود. خدا حافظ- دیدار در روز قیامت».
«با دوست به سر رفت» با ارائه اسناد و تصاویری از رزمندگان و سربازان ارتش پایان یافته است. این کتاب را انتشارات ایران سبز، به سفارش هیات معارف جنگ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی با شمارگان دوهزار نسخه، 112 صفحه، قطع رقعی و به بهای 45هزار ریال روانه بازار نشر کرد.