با آغاز ماه محرم و برپایی آئینهای عزاداری و تذکار وقایع عاشورا، با آئینهای پر سر و صدایی مواجهه خواهیم شد که خاستگاه برخی از آنها را نه دین و نه هنر میتوان دانست. در این بین همچنان در گوشه و کنار خبرهایی از اجرای آئینهای اصیل عاشورایی که هنرمندانه سالها به حیات آرام و موثر خود ادامه دادهاند به گوش میرسد.
پردهخوانی و نقّالی یکی از آئینهای روایتگری داستانهای کربلا است که با جذب هنرمندان نقاش، برانگیزاننده تشکیل مکتبی در نقاشی معاصر ایران به نام نقاشی قهوهخانهای بوده است.
نقاشی قهوهخانهای در اواخر دوره قاجار و همزمان با جنبش مشروطه ایجاد شد. این نقاشی با مضامین حماسی و مذهبی به قصد قصهگویی مخاطب قرار دادن عموم مردم برای روایت داستانهای مذهبی و اساطیری در قهوهخانهها و اماکن عمومی رواج یافت. حسین قوللر آقاسی (درگذشته در سال 1345) و محمد مدّیر (درگذشته در سال 1346) را از پایهگذاران و مشهورترین نقاشان این مکتب میدانند. همچنین فتحالله آقاسی، عباس بلوکیفر، حسن اسماعیلزاده و حسین همدانی، علیاکبر لرنی، زندهیاد محمد فراهانی، سید حسین حسینی و منصور وفایی از نقاشان نسل بعد این مکتب هستند.
بسیاری،کارشناسان ریشههای این مکتب را در نگارگری ایرانی دورههای تیموری و صفوی میدانند و ترکیببندیهای این نوع نقاشی را بر اساس ترکیببندیهای به کار رفته در نقاشیهای آن دوران، خیالمحور و غیرنمایشی میدانند.
از مهمترین ویژگیهای ساختاری این نوع نقاشی که ریشه در نگارگری ایرانی دارد، پرهیز از چهرهپردازی نمایشی و تاکید بر شمایلنگاریهای بیمکان و بیزمان هستند.
همچنین از ویژگیهای خاص این نقاشیها، تفاوتهایی است که در شیوه طراحی و رنگآمیزی شخصیتهای اولیا و اشقیا وجود دارند. اولیا با جامههای سبز و سپید و چهرههایی بدون حالت و متین و اشقیا با جامههایی قرمز و با چهرههای حالتمند و ناآرام تصویر میشدند. در باره اندازه پیکرههای نقاشیشده هم روال بدینگونه بوده که شخصیتهای اصلی در مرکز پرده با اندازههایی بزرگتر و شخصیتهای فرعی کوچکتر و دورتر تصویر شوند.
برخی سینماگران و پژوهشگران گفتهاند که اگر سینمای ایران در عوض تقلید از تئاتر روحوضی، ساختار پردهخوانیها و نقالیهایی که با این نقاشیها انجام میشده است، الگو قرار میداد، میتوانستیم از سینمای ایرانی و ملی به معنای حقیقی آن سخن بگوییم.
تا کنون منابع زیادی در قالب کتاب در معرفی و شرح تحلیل این نقاشیها تولید نشدهاند. به جز دانشنامه جهان اسلام که مختصری در توضیح آئین پردهخوانی آورده است، در کتابهای زیر پژوهشهایی در شرح تحلیلی این نوع نقاشی و گونههای مختلف آن را میتوان یافت.
«مرشدان پردهخوان ایران» (مجموعهای در برگیرنده پردههای نقاشی، روشها و ساختار پردهخوانی 12 پردهخوان برجسته معاصر: نقی صباغهمدانی، عزیز محمد درویشی، قاسم دانشپژوه، محمد احدی، ذبیحالله بهاری، حسن میرزاعلی، نبیالله بهاری، حاج علی صادقیپور، میرزاعلی خندان، رسول میرزاعلی، سیدحسین حوائجی، محسن میرزاعلی) - به کوشش و پژوهش حمیدرضا اردلان – فرهنگستان هنر 1386
پردهخوانی نوعی آیین نمایشی ایرانی است كه موضوع آن بر پردهها نقاشی میشود. اجرای موضوع پردهها به اندیشه و ذوق نقال و تماشاچی متأثر از وقایع اجتماعی و باورهای مردم باز میگردد. این پردهها راه میروند و در هر جا كه پردهخوانان اراده كنند، آرام میگیرند. پرده و پردهخوان و تماشاچی در این جا همه لازم و ملزوم یكدیگرند. فضاها در پرده به گونهای تقسیمبندی شدهاند كه مكان خیر و شر، بهشت و جهنم و اولیا و اشقیا در آن مشخص است. اولیا، بهشت و نیكی و حیوانات نیك سرشت (كبوتر) در بالا و سمت راست پرده قرار دارند، و سمت چپ و پایین پرده محل پرورش اندیشههای زشت، جهنم و اشقیا و حیوانات سبع و زشت (مار غاشیه) است.
قهرمانان این پردهها ائمه و یاران آنها همچون حضرت عباس (در صف اولیا) هستند و در تضاد با آنها دشمنان كه غاصبان حكومتاند (در صف اشقیا) قرار دارند. دستة اول مظهر نیكیها و زیباییها در بهشت برین، وصف مقابل نمایندة پلشتیها در جهنماند. تصاویر پرده فاقد دورنمایی (پرسپكتیو) است.
«اندازه واقعی آدمها، صورتها و موجودات پرده را مفاهیم و كاربردها مشخص میكند نه نگاه واقعگرا». رنگها در پرده مفاهیم خاصی را بازگو میكنند؛ شمایلهای پرده معمولاً دارای 72 مجلس و 366 صورت است.
اما هر پرده بر حسب ضرورت، صورت و مجالس خود را دارد كه گاه از این تعداد كمتر میشود. شمایلها جان دارند و از زمانها و مكانهای دوردست و ناشناخته به حركت درآمده، زیر تأثیر كلام مرشد در ذهن تماشاچیانی كه خود در صف این تصاویرند جان میگیرند. مرشدان پردهخوان معمولاً لباس درویشی بر تن میكنند، نوعی سربند بر سر (تاج، عمامه و ...)، تبرزین بر دوش و عصایی در دست دارند.
آنها هنگام اجرای پردهخوانی از اذكار، وقایع اصلی و فرعی، دعا و مناجات، مثنوی، غزل، قصیده و گریز .... برای بیان مطالب خود كمك میگیرند. حركات برخی از آنان تند، متنوع و پر جنب و جوش است و برخی حركاتی كند، آرام و یكنواخت دارند. در پرده اندیشهای همسان میان مرشد و مخاطب جریان مییابد. پردهخوان در جلوی پرده حركت میكند و با اشاره دست (برای اولیا) و عصا (برای اشقیا) داستان مربوط به شمایلها را بازگو میكند. پردهخوان داستانها را با لحن محاورهای كه در آن نوعی نظم به گوش میرسد، یا محاورهای و آواز با هم اجرا میكند.
هركجا لازم باشد آواز خود را با یكی از دستگاههای موسیقی ایرانی وفق میدهد و در جای دیگر از آن خارج میشود. مرشد پردهخوان هنگام خواندن، بیشتر از دهان و دماغ كه شیوهای خاص برای خواندن آوازهای عامیانه است، بهره میجوید و تقطیع اشعار علاوه بر سنتهای نهاده شده گاه با سلیقة خواننده و بر حسب اوزان شعری صورت میپذیرد.