«فراتر از عملکرد»
تنها یک سوم سازمانها توانستهاند، ضمنِ دستیابی به تعالی سازمانی، همچنان سرآمدی خود را در گذر زمان حفظ کنند. چرا تعداد سازمانهای با تعالی پایدار به نسبت کل سازمانها کم است؟
این مسئلهای است که در رابطه با سازمانهای ایرانی نیز شاهد آن هستیم. سازمانهای بسیاری در برههای از زمان به دنبال برتری در بازار بودهاند و مدتی نیز نام آنها بر سرزبانها میافتد اما بعد از چند سال نامی از آنها سازمان باقی نمانده است.
شاید مهمترین سوال پیش روی مدیران این باشد، شما چگونه سازمانی را خواهید ساخت که بتواند بینقص عمل کند و به سرعت در مسیر تطور و تکامل گام بردارد؛ سازمانی که ضمن ارائه دستاوردهای عالی و ارزشمند در وضعیت امروز خود، با چنان سرعت مناسبی متحول شود تا در فردا نیز همچنان حرفی برای گفتن داشته باشد.
کتاب فراتر از عملکرد پاسخی به این سوال است که چگونه سازمانهای برتر بالاترین مزیت رقابتی را خلق میکنند؟
به گفته ناشر موضوعی که نویسندگان در این کتاب برآن تاکید میکنند موضوع سلامت سازمان است و برای سنجش این شاخص به ظاهرکیفی، شاخص OHP را که قابل اندازهگیری است، معرفی میکنند. این کتاب در درجه اول بینشی نو به مدیران و کارشناسان سازمان میدهد و در مرحله بعد هم یک راهنمایی عملیاتی گام به گام است.
کتاب فراتر از عملکرد مشتمل بر یک مقدمه و سه بخش است که در 10 فصل به ترتیب زیر تنظیم شده است:
بخش اول چرا عملکرد به تنهایی کفایت نمیکند؟
فصل اول: ایده بزرگ؛ عملکرد و سلامت سازمانی
فصل دوم: علم؛ حقایق انکارناپذیر نهفته در پسِ امور نرم
بخش دوم: پنج چارچوب
فصل سوم: خواسته؛ به کجا میخواهیم برویم
فصل چهارم: ارزیابی؛ برای رسیدن به مقصد و مقصود سفر تحولِ سازمانمان تا چه حد آمادهایم؟
فصل پنجم: معماری؛ برای رسیدن به مقصد چه باید بکنیم؟
فصل ششم: عمل؛ چگونه مسافرتمان را از آغاز تا پایان مدیرت میکنیم؟
فصل هفتم: پیشرفت؛ چگونه در مسیر تحول پیش خواهیم رفت؟
بخش سوم: جمعبندی
فصل هشتم: نقش رهبرِ ارشد، آیا تغییر باید از بالای هرمِ سازمان شروع شود؟
فصل نهم: پنج چارچوب در میدان عمل؛ چگونه سازمانی برتر را ...
فصل دهم: محقق کردن طرحِ تحول در سازمان؛ آیا هر آنچه نیاز است، در اختیار دارد؟
کتاب فراتر از عملکرد، نوشته اسکات کِلر و کولین پرایس (مشاوران ارشد مکینزی) با پیشگفتار گری همل به کوشش رضا صادق ترجمه شده است.
این کتاب در قطع وزیری در 400 صفحه و به بهای 16 هزار تومان در بهار 93 از سوی انتشارات آریانا قلم منتشر و روانه بازار گردید.
«استراتژی خوب،استراتژی بد »
کتاب استراتژی خوب، استراتژی بد، نوشته ریچارد روملت با ترجمه بابک وطندوست توسط انتشارات آریانا قلم منتشر شد.
به گفته ناشر، این کتاب تمامیِ خرافات و تفکراتِ در هم و بر همی که اساسِ بسیاری از استراتژیهاست را کنار زده و راهی روشن برای خلق و پیادهسازی استراتژی قدرتمند اقداممحور در جهانِ واقعی را فراهم میسازد.
ریچارد روملت یکی از تاثیرگذارترین متفکران جهان در حوزه استراتژی و مدیریت است. مجله اکونومیست او را در فهرست بیست و پنج فرد در قید حیاتی که بیشترین تاثیر را بر روی مفاهیم مدیریت و بنگاه مادر داشتهاند قرار داده است.
وی نشان میدهد که تمایلِ رو به رشدی برای یکسان فرض کردنِ اهدافِ سنتی، شعارهای پُر طمطراق، تکیهکلامهای انگیزشی و اهدافِ مالی با استراتژی وجود داشته و دارد. او ما را از این عناصرِ استراتژیِ بد آگاه ساخته و چشمانِ ما را به روی قدرتِ استراتژیِ خوب میگشاید.
استراتژیِ خوب، پاسخی ویژه و منسجم به- و رویکردی برای غلبه بر- موانعِ پیشروی است. استراتژیِ خوب، قدرت را مهار کرده و آن را در جایی به کار میبرد که بیشترین تأثیر را بر چالشها خواهد گذاشت، چه این چالشها پیاده کردنِ انسان بر روی کرهی ماه باشد، جنگیدن در نبرد باشد، ارائهی محصولِ جدید باشد، پاسخ به پویاییهای متغیر بازار باشد، راهاندازیِ مدرسه باشد، یا اجرای برنامهی دولت باشد.
استراتژیِ خوب به نحو شگفتانگیزی، اغلب غیرِمنتظره است، چرا که بیشتر سازمانها فاقدِ آن هستند. سازمان ها اهدافِ مالی را با استراتژی اشتباه میگیرند و ملغمهای از سیاستها و اقداماتِ متعارض را دنبال میکنند.
روملت استدلال میکند که بینش، قلبِ استراتژیِ خوب است (بینش نسبت به ذاتِ واقعیِ موقعیت، به قدرتِ نهفته در موقعیت و نسبت به پاسخِ مناسب). او به شما نشان میدهد که چگونه میتوانید با استفاده از انواعِ ابزارهایی که برای هدایتِ تفکرتان فراهم شدهاند، به بینش برسید.
کتاب استراتژی خوب استراتژی بد دارای 3 بخش و در 18 فصل تنظیم شده است.
بخش اول کتاب با نام استراتژی خوب و بد، به بررسی دقیق چیزهایی میپردازد که در دنیای امروز به اشتباه آنها را استراتژی میخوانیم و آنها را در قالبهایی طبقهبندی میکند تا بتوانیم بهتر تشخیص دهیم که در خطر دام کدام شبهاستراتژیها قرار گرفتهایم. سپس با آسیبشناسی استراتژیهای بد نشان میدهد که آنها از کجا سر بر میآورند. در نهایت ساختار یک استراتژی خوب که پایههای این کتاب بر اساس آن قرار گرفته است، معرفی میشود.
بخش دوم کتاب با نام منابع قدرت، به معرفی تقویتکنندههایی میپردازد که اثربخشی اقدامات استراتژی خوب را چندین برابر مینمایند. منابع قدرت در واقع همچون تسهیلگرهایی عمل میکنند که استراتژی خوب را میتوان در کنار آنها سریعتر و بهتر به نتیجه رساند. سومین منبع قدرت که در فصل هشتم کتاب مذکور بدان پرداخته شده است، سیستمهای زنجیروار است. اگر تاکنون با استراتژی سروکار داشتهاید، احتمالاً نام رویکرد یا روش BSC برای پیادهسازی و ارزیابی استراتژی را شنیدهاید. پس از مطالعه این فصل درخواهید یافت که این روش بر مبنای منبع سیستمهای زنجیروار قرار دارد و با تفکر درخواهید یافت که چرا هر BSCای نمیتواند موفق واقع شود، چرا که هر استراتژیای لزوماً در شرایط منطق زنجیرواری قرار ندارد که بتواند از قدرت آن بهره ببرد. با مطالعه این فصل به مواردی پی خواهید برد که پیادهسازی BSC احتمالاً در آنها موفقیتآمیز خواهند بود.
و بخش سوم کتاب بنام اندیشیدن همچون یک استراتژیست، تعدادی از راههای اندیشیدن دربارهی اندیشه را ارائه مینماید که میتوان گفت که در خلق استراتژیهای بهتر به مخاطبان کمک میکند. در فصل شانزدهم علم استراتژی به مقایسه بین استراتژی و فرضیه علمی میپردازد. و فصل هفدهم به ارائه تکنیکهای خاص که میتواند در توسعه محدودی اندیشه مخاطب در خصوص استراتژی و در معرض انتقاد عمیقتر قرار دادن ایدهها مفید باشد.
و در انتها در فصل هجدهم داستانهایی از سرنگونی گلوبال کراسینک و بحران مالی 2008 ذکر شده است تا نشان دهد که چگونه بسیاری از رهبران و تحلیلگران قضاوتهای خودشان را رها کرده و به دنبال هیجانات عامه مردم به راه افتادند.
کتاب استراتژی خوب استراتژی بد در قطع وزیری در 400 صفحه به بهای 17 هزار تومان از سوی انتشارات آریانا قلم سال 93 منتشر شده است.