سارا قاسمی جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۰

تاریخ بیهقی جزء آن دسته از پشتوانه‌های ادبی است که نه‌فقط بابت نثرش که به دلیل رویکرد جزءنگارانه‌ای که بیهقی در نگاه به رویدادها و گزارش آنها برگزیده، همواره مورد توجه بوده است.

«حدیث خداوندی و بندگی»، کتابی است از دکتر محمد دهقانی درباره تاریخ بیهقی، که از طرف نشر نی منتشر شده و دکتر محمد دهقانی در این کتاب تاریخ بیهقی را از دیدگاه ادبی، اجتماعی و روان‌شناختی تحلیل کرده است. این تحلیل که با شرح و توضیح مهم‌ترین بخش‌های متن تاریخ بیهقی همراه است، شامل سه بخش و یک پیش‌گفتار است. 

نویسنده در بخشی از این پیش‌گفتار درباره روش خود در تألیف این کتاب این‌گونه توضیح داده است: «زبان بیهقی برای خوانندگان امروزی طبعا تا حدودی کهنه و دشوار به نظر می رسد. علاوه بر واژگان و نحو زبان، بعد و غرابت زمان و مکان هم بر دشواری آن افزوده است. کم نیستند نام‌های تاریخی و جغرافیایی ناآشنا و عجیبی که خواننده ممکن است نخستین‌بار آنها را در تاریخ بیهقی ببیند. شیوه تاریخ‌نگاری بیهقی هم که، برخلاف رسم معمول روزگارش، از زمان خطی پیروی نمی‌کند و پیوسته در رفت‌وبرگشت میان گذشته و حال است بر سردرگمی خواننده می‌افزاید. برای اینکه تا حد امکان از این سردرگمی کاسته شود و آشنایی با تاریخ بیهقی به شیوه‌ای آسان‌تر صورت بگیرد، نخست ماجراها و داستان‌های اصلی و مهمی را که مربوط به پادشاهی غزنویان است استخراج و به ترتیب تاریخی دنبال هم آورده‌ام.

سپس روایت‌های فرعی را در بخشی که مربوط است به سلسله‌های پیشین، و از هخامنشیان تا سامانیان را دربر می‌گیرد، منظم کرده‌ام. آنچه مربوط به تاریخ خلفای اموی و عباسی می‌شده نیز در همین بخش اخیر آمده است. واژه‌ها و عبارت‌های دشوار متن را در حاشیه توضیح داده‌ام...»

بخش اول کتاب، شامل مقدمه‌ای است مفصل که خود از چندین بخش تشکیل شده و در آن به زندگی بیهقی، جهان در عصر بیهقی، سیستم حکومتی غزنویان، روش بیهقی در تاریخ‌نگاری، بلاغت بیهقی، زن در تاریخ بیهقی و موضوعاتی دیگر که به نوعی با تاریخ بیهقی و زمان نوشته‌شدن آن ربط پیدا می‌کنند، پرداخته شده است. پس از این مقدمه، نویسنده در دو بخش بعدی کتاب به شرح و توضیح مهم‌ترین بخش‌های تاریخ بیهقی پرداخته است؛ اول، به شرح و توضیح بخش‌هایی از متن که مربوط به دوره غزنویان است و بعد از آن به بخش‌هایی که مربوط به روزگاران گذشته مثل دوره هخامنشیان، ساسانیان و... است.

دهقانی، عضو سابق هیات‌علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران است و «وسوسه عاشقی»، «پیشگامان نقد ادبی در ایران» و ترجمه‌‌هایی مانند «سیر آفاق»، «گدا» از نجیب محفوظ، «روشنفکران ایران در قرن بیستم»، «اسطوره»، «چین و ژاپن» و «به سوی آزادی» از کازانتزاکیس از تالیفات و ترجمه‌های او هستند. ترجمه او از آثار «نیکوس کازانتزاکیس» باعث شد تا کشور یونان دیپلم افتخار انجمن ادبی پارناسوس یونان را به او اهدا کند. «حدیث خداوندی و بندگی» موافقان و مخالفانی هم داشت؛ همچنانکه خود او بر تصحیح‌ها و روایت‌هایی که از متون کهن ارائه شده است نقدهایی را وارد می‌داند که در این گفت‌وگو به بخش‌هایی از آنها اشاره شده؛ اما موضوع این گفت‌وگو روایت او از تاریخ بیهقی است.

 

چه ضرورتی باعث شد که شما روی تاریخ بیهقی کار کنید؟

قبل از هر چیز باید به این نکته اشاره کنم که به‌رغم صحبت‌های برخی دوستان، این کتاب تصحیح نیست و من فقط بخش‌هایی از تاریخ بیهقی را انتخاب کردم و واژه‌ها و عبارت‌هایی که به نظرم می‌رسید در تصحیح مرحوم دکتر فیاض یا دکتر یاحقی و سیدی مناسب نیست را با استفاده از نسخه بدل‌های دیگر تغییر دادم و دلایل خود را هم ذکر کردم. البته این موضوع به صورت موردی اتفاق افتاد. در بیشتر قسمت‌ها از تصحیح دکتر یاحقی استفاده کردم و بعضی جاها هم تصحیح دکتر فیاض مد نظر من بوده و در کنار اینها در مواردی هم روایت خود را از نسخه بدل‌های دیگر ارائه داده‌ام. بنابراین نمی‌شود گفت کاری که من انجام دادم تصحیح است و من هم مدعی چنین چیزی نیستم.

بیشتر سعی کردم روایتی منسجم‌تر و به اصطلاح خطی‌تر و روشن‌تر از تاریخ بیهقی ارائه دهم، به همراه مقدمه مفصلی که در تحلیل این متن و دوره تاریخی و شرایط اجتماعی آن نوشته ام. اما اینکه چه الزامی وجود داشت برای کار کردن روی تاریخ بیهقی به گذشته‌ای دورتر برمی‌گردد. به روزهایی که دانشجوی دوره لیسانس بودم و برای اولین بار در کلاس درس با متن بیهقی روبه‌رو شدم. آن زمان جز تصحیح دکتر فیاض متن دیگری در دست نبود و استادی که این کتاب را تدریس می‌کرد هم متاسفانه اشرافی روی متن نداشت. چند صفحه‌ای را به صورت کپی به ما داده بود و خود استاد هم در روخوانی مشکل داشت. طبیعتا برای ما هم که دانشجو بودیم و آشنایی چندانی با این کتاب نداشتیم متن مشکلی به نظر می‌رسید. بعدها که با تاریخ بیهقی آشناتر و مانوس شدم تصمیم گرفتم تا حدی که ممکن است و به حیثیت متن آسیب نمی‌زند از دشواری‌های آن در قالب تحشیه و تحلیل کم کنم. به نوعی باید بگویم نقشه این پروژه حدود 20 سالی در ذهن من بود.

 

از چه روش یا روش‌هایی در این تحقیق استفاده کرده‌اید؟

فقط از یک روش استفاده نکردم. اما می‌شود گفت بخش زیادی از روش کارم از یک طرف براساس نظریه اثبات‌گرایانه تاریخی است که به تاریخ براساس اسناد و شواهد و قرائن مکتوب نظر دارد و از طرف دیگر با رجوع به متدها و روش‌های پژوهش «پوزیتیویستی» در تاریخ سعی کردم زوایای تاریخ بیهقی را مورد کاوش قرار بدهم اما به همین هم بسنده نکردم. در قسمت‌هایی هم البته از روش پدیدارشناسانه استفاده کردم.

سعی کردم فارغ از همه آموزه‌های امروزی و به اصطلاح زمینه‌ها و پیش‌زمینه‌های ذهنی امروزی به تاریخ نگاه کنم و به متنی که بیهقی عرضه می‌کند و به قولی دیگر ذهنم را از پیش‌داوری‌ها و ذهنیت‌هایی که براساس دانسته‌های امروزی به ذهن سرازیر می‌شود فارغ کردم. البته ممکن نیست که در پدیدار‌شناسی معنی دقیق کلمه اتفاق بیفتد اما محقق باید تمام سعی خود را به کار گیرد که تا حد ممکن خودش را جای انسان آن روزگار بگذارد و از آن منظر به متن و ماجرای متن نگاه کند.

 

حدیث خداوندی و بندگی

 

در چندسال اخیر تصحیح‌ها و روایت‌های مختلفی از متون کهن منتشر شده که تقریبا می‌شود گفت همگی سعی کردند متن را به سمت سادگی پیش ببرند و در این مسیر گاهی آسیب‌هایی به اصل متن نیز وارد شده است. چقدر فکر می‌کنید توانستید از این آسیب‌ها فاصله بگیرید؟

من خواستم فهم متن را ساده کنم و هیچ دستی در اصل متن نبردم و مانند برخی دیگر از دوستان متن را بازنویسی نکرده‌ام. اتفاقا حتی در به کاربردن علائم سجاوندی که ما از فرنگی‌ها آن را وام گرفته‌ایم هم خیلی محتاط عمل کردم. بالشخصه معتقدم افراط در علامت‌گذاری ممکن است باعث بدخوانی متن شود یا با این کار جلوی خوانش‌های دیگر را بگیریم. به همین دلیل در همین مورد هم امساک زیادی در بازخوانی متون کهن دارم و همیشه سعی می‌کنم تا جایی که ممکن است از علائمی استفاده کنم که در فهم متن اخلالی ایجاد نکند و از طرفی فهم متن را هم آسان‌تر کند. سعی‌ام بر این بود که به جای ساده کردن متن دشواری‌هایش را برای خواننده در حاشیه کتاب شرح دهم.

البته من مخالف این کار نیستم و معتقدم که آثار کلاسیک دائما باید بازنویسی شوند، اما با اشراف و آگاهی کامل و هر کسی نمی‌تواند این کار را انجام بدهد. نباید این‌طور باشد که با ساده‌نویسی حیثیت ادبی متن زیر سوال برود. در ساده‌نویسی‌هایی که در سال‌های اخیر اتفاق افتاده فقط خواسته‌اند مفهوم را برسانند و اکثرا توجهی به ارزش ادبی متن نداشته‌اند یا زبان را به شکل مصنوعی تغییر داده‌اند. من نخواستم این کار را در مورد بیهقی انجام بدهم اما سعی کردم دشواری‌ها را در حاشیه بیان کنم.

 

در بررسی نسخه‌ها و تصحیح‌های پیشین و حتی نسخه‌های اساس متوجه چه تفاوت‌ها یا اشتباهاتی شده‌اید؟

واقعیت این است که نسخه‌های محدودی از این کتاب وجود دارد و تمام آنها که قابل دسترس است متاخر و مغلوط هستند و خیلی با هم تفاوتی ندارند. البته به نسخه‌های خطی این کتاب هم دسترسی داشتم و همان‌طور که گفتم این نسخه‌ها با هم تفاوت‌هایی دارند. این ویژگی تاریخ بیهقی را با کتابی مثل شاهنامه با نسخه‌های با ارزشی مثل فلورانس یا بیروت متفاوت می‌کند. در نسخه‌هایی مثل این نسخه‌هایی که از شاهنامه وجود دارد تاریخ‌ها مشخص است و می‌شود از این طریق نسخه اساس انتخاب کرد و با روشی مشخص پیش رفت. اما نسخه‌های بیهقی این‌طور نیستند و ما مجبوریم از روش تلفیقی و التقاطی استفاده کنیم. جاهایی که لازم شده این کار را کرده‌ام و با توجه به نسخه بدل‌های موجود دیده‌ام که برخی انتخاب‌های دکتر فیاض و دکتر یاحقی درست نیستند و باید نسخه‌های دیگری برای تصحیح انتخاب می‌کردند.

 

پس به نوعی زیر سیطره متن‌های متاخر نبوده‌اید.

خیر. سعی کردم در قسمت‌هایی از متن که نسخه‌های قبلی جوابگو نیستند روایت خودم را داشته باشم. قبلا دکتر یاحقی و سیدی به این نتیجه رسیده بودند، اما به نظر من تعبیر آنها خیلی دقیق نیست و خودشان هم قبول دارند. همین نکته باعث شده در خوانش متن تحلیل‌های تاریخی عجیب و غریبی اتفاق بیفتد. یک نمونه‌اش زمانی است که مسعود به نیشابور می‌رسد و با اعیان این شهر از جمله قاضی صاعد دیدار می‌کند.

قاضی صاعد در دوره کودکی و جوانی استاد مسعود غزنوی بوده و شخصیتی قابل احترام برای مسعود. قاضی صاعد به مسعود از خاندان میکالیان پیش مسعود شفاعت می‌کند و به مسعود می‌گوید: «بر ایشان که مانده‌اند ستم‌های بزرگ است از حسنک و دیگران.» این جمله مورخان را فریب داده و کسی مثل باسورث گفته «حسنک ستم کرده است» اما نکته‌ای که در نگاه مورخان مغفول مانده معانی مختلف حرف اضافه «از» است. سیدی و یاحقی این اشتباه را تصحیح کرده و گفته‌اند این یعنی از قبل حسنک! اما باز خیلی روشن نمی‌کند. اما تصحیح کرده‌اند که حسنک خودش از خاندان میکالیان بوده و از طرفی به این دلیل که در زندان بوده است طبیعتا نمی‌توانسته این کار را بکند. اما من گفته‌ام که اینجا «از» حرف تفسیر و شمول است، یعنی از جمله حسنک. یا نمونه‌های دیگری که در مقاله ملاحظاتی در تصحیح یاحقی و سیدی که پیشترها منتشر کردم به آن اشاره داشته‌ام.

 

چرا تحلیل تاریخی اجتماعی تاریخ بیهقی برایتان مهم بوده است؟

طبیعتا تاریخ یک امر اجتماعی است و فارغ از اجتماع معنی پیدا نمی‌کنداگرتاریخ روانشناختی هم برای فرد بخواهیم قائل شویم، پیشینه روانی فارغ از روانشناسی اجتماعی نیست. پس هر مورخ و هر نگرش تاریخی‌ای باید نظر به جامعه و تحولات اجتماعی آن داشته باشد، اما آنچه مورد نظر من بوده و ما همواره و همیشه کمتر به آن پرداخته‌ایم و در تاریخ‌نگاری جدید هم آن‌طور که باید به آن پرداخته نشده بحث تاریخ اجتماعی است.

یعنی ما باید از ظرفیت‌ها و اطلاعات تاریخ بیهقی فارغ از جنبه‌های تاریخ سیاسی و آنچه مربوط به حوزه عام جامعه بوده، استفاده کنیم. اگرچه این موارد در بیهقی هم آنچنان زیاد نیست، اما با توجه به تواریخ دیگری که در آن زمان نوشته شده بیهقی به مراتب اطلاعات بیشتری ارائه می‌دهد و ما می‌توانیم از تاریخ بیهقی آگاهی‌هایی درباره شیوه غذا خوردن، انواع غذاها، لباس‌ها رنگ‌ها آیین‌ها، جشن‌ها و عزاها به دست بیاوریم و این‌ها بسیار مهم است.



شارژ سریع موبایل