سارا قاسمی دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۳:۰۰

نویسنده در کتاب «خداحافظ کرخه» با رویکردی ساده و بی‌تکلف در پی ارائه فضای خاص دوران باشکوه دفاع‌مقدس و حال و هوای رزمندگان ایثارگر عملیات عشق و شهادت است و با نگارش خاطراتی کوتاه و ماندگار از آن ایام حماسه‌آفرینی، مخاطب را به داخل سنگر جوانان بی‌آلایشی می‌برد که با احساسی خالصانه در پی مقابله با دشمنی برآمدند که از سوی همه قدرت‌های جهان مسلح شده بود و هجومی ناجوانمردانه را به خاک ایران صورت داد.

در کتاب «خداحافظ کرخه» قلمی ساده و صمیمی روان است و داوود امیریان بدون پیچ و خم‌های داستانی، نگاهی صادقانه از فضایی که خود در آن حضور داشته و روایتی عینی از ماجرای جبهه و جنگ را پیش چشم مخاطب می‌نهد.

گویی دوربینی در میان خاکستر و خمپاره روشن مانده و به ثبت وقایع می‌پردازد. رهبر معظم انقلاب در تقریظ به عمل آمده بر این کتاب، نکاتی ارزنده را مرقوم داشته‌اند، متن کتاب را «شیرین و ساده» دانسته‌اند، نویسنده کتاب را «یک بسیجی با همه بار فرهنگی این کلمه» معرفی کرده‌اند و «خداحافظ کرخه» را «یکی از کتاب‌های خیلی خوب در مجموعه خاطره‌ها» برشمرده‌اند.  کتاب «خداحافظ کرخه» به 4 بخش تنظیم شده که هر بخش از آن چند فصل کوتاه دارد. فصل‌هایی بهاری از شوق نگاه جوانانی خالص که با دنیای ساده و بی‌ریای نویسنده که خود یکی از بسیجیان مستقر در دیار مقاومت بوده، عجین می‌شود تا مخاطب را به‌موقعیت‌های پیش آمده در آن روزها متصل کند.

نگارش خاطرات از اولین لحظات اعزام به جبهه و استقرار در اردوگاه‌ها آغاز شده و با حال و هوای دوستی‌ها و شوق رزمندگان جهت حماسه‌آفرینی ادامه می‌یابد تا از همجواری با دعا و مناجات‌ بسیجیان قبل از شهادت تا توصیف پر گشودن رزمندگان باغ ملکوت در این کتاب همراه شویم و حسی همذات‌پندارانه برای درک دورانی بیابیم که عشق رمز گذر از حادثه بود و آسمان نشان شوق پرواز.

در این میان، نویسنده برای روایت داستان از زاویه نگاه اول شخص حرکت می‌کند تا پذیرش حوادث و اتفاق‌ها توسط خواننده راحت‌تر باشد.  کتاب «خداحافظ کرخه» اولین اثر نگاشته شده از سوی امیریان بوده که در سال‌های جوانی و با سادگی محض جاری می‌شود و حضور راوی در فضای رخ داده، جنبه‌ای واقع‌گرایانه به آن می‌بخشد. برای نمونه در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «21 دی 1365 بود. 2 روز از عملیات می‌گذشت. دشمن دیوانه‌‌وار آتش می‌‌ریخت. بچه‌های ادوات هم آمدند و بغل دست ما در سنگر نشستند. در بین آنها یکی بود که گفت: «تا خدا نخواد تیر و ترکش به آدم اصابت نمی‌کنه. اون ترکشی که بخواد اصابت کنه، حتما نام اون شخص با قلم الهی روش نوشته شده و...» هنوز حرفش تمام نشده بود که ترکشی دستش را پاره کرد و خون فواره زد.

دستش را گرفت و با خنده گفت: «مثلا همین ترکش که اسم من روش نوشته شده بود. در هنگامه خون و آتش هم بچه‌‌ها دست از شوخی نمی‌‌کشیدند و متلک‌های روحیه بالابر نثار هم می‌کردند». امیریان که فعالیت نویسندگی خود را از سال 1369 و با نوشتن خاطراتش از جبهه آغاز کرده است، حالا در چند حوزه خاطره‌‌نویسی، ادبیات کودک و نوجوان، رمان، طنز و نگارش زندگینامه شهدا به فعالیت می‌پردازد و حتی در نگارش فیلمنامه نیز تجربیاتی مانند «آخرین نبرد» به کارگردانى حمید بهمنى و «بهشت منتظر مى‌ماند» به کارگردانى محمدرضا آهنج را در کارنامه دارد.

در کتاب «خداحافظ کرخه» با وجود فصل‌‌هایی متفاوت، هویتی واحد وجود دارد که نشان از ساختارشناسی نویسنده و تمرکز بر وقایع دارد. راوی با توجه به ویژگی‌های جوانی به‌سادگی با فضایی بی‌پرده از بیان روایت برخورد کرده و بدون بازی کلامی خاصی در اثر، روایت خود را پیش می‌برد و مخاطب را در همراه‌نمایی با خاطرات و نوع نگاهش به موضوع مشتاق می‌سازد.

قلم روان، سادگی در بیان، ترتیب زمانی و توصیف‌های مختصر و واضح از ویژگی‌هایی است که این اثر را برای گروه‌های مختلف مخاطبانش خواندنی کرده است. از طرفی نویسنده بیش از آنکه به دنبال معرفی شخصیت‌ها در کتابی خاطره‌نگارانه باشد، در پی توصیف موقعیت‌های مختلف رخ داده در جنگ به مخاطب است. همچنین شخصیت‌پردازی از طریق بیان عناوین خاص روحی و رفتاری رزمندگان و در خلال زنجیره‌ای از رویدادها صورت می‌یابد و در پیکره یک متن به خواننده منتقل می‌شود که این انتقال همواره بر بستری از روایت، بازتولید می‌شود.

در «خداحافظ کرخه»، زمینه داستان بر چارچوب و رویه مشخصی حرکت کرده و راوی بیش از هرچیز به دنبال بیان حقیقی و صادقانه رخدادهای جبهه و جنگ است تا رویدادی باورپذیر برای مخاطب ایجاد کند، از این رو همراه با شور جوانی و اشک‌هایی پاک و شوخی‌های شوق‌آفرین در کتاب می‌شویم تا طعم زندگی در بلند‌ترین روزن نگاه به زیستن تداعی شود. در این کتاب، گاه تغییر ارکان جمله براساس نوع راوی و نحوه بیان صورت می‌گیرد که براساس نوع خاطره‌نگاری، این نوع انحراف در قواعد زبان معیار به عنوان کاستی محسوب نمی‌شود. البته در بخشی از فصل‌ها به عدم یکنواختی درروایت‌پردازی می‌رسیم.

 لازم به اشاره است که یکنواختی کلید موفقیت در نوشتن بوده و برای تطابق حس فضاسازی و نگاه راوی، زاویه روایت باید از چارچوب داستانی خارج نشود که در «خداحافظ کرخه» گاه از این رویه به دور مانده و از یکدستی خارج می‌شود. البته امیریان که حالا با نگارش کتاب‌هایی متعدد، شیوه نگارش خود را در تلفیق واقع‌‌گرایی و طنز به اثبات رسانده است، در اولین اثر خود نیز به دستاوردهای موفقیت‌آمیزی در نگارش دست یافت. این نویسنده که سابقه نگارش آثار مخاطب‌پسند و مطرحی چون «فرزندان ایرانیم»، «رفاقت به سبک تانک» و «دوستان خداحافظى نمى‌کنند»و «جام‌جهانى در جوادیه» را داشته و در «آخرین گلوله صیاد» به زندگینامه شهید صیاد شیرازی و در کتاب «آقای شهردار» به مقاطع مختلف زندگى شهید مهدى باکرى پرداخته است، در «خداحافظ کرخه» نیز با عشقی بسیجی‌وار به ستایش مقاومت و پرتوافکنی به نگاه زیبای رزمندگان جبهه می‌پردازد و از این لحاظ با وجود کمبودهایی در روایت‌پردازی و عدم هدایتی مناسب در شخصیت‌پردازی در این اثر باز هم باید به ستایش از خلق مناظری پرداخت که نویسنده پیش ‌چشم مخاطب می‌گشاید.

این نگاه هرچند گاهی آنچنان عمیق نیست و بر پایه‌های استوار فکری قرار نمی‌گیرد، ولی جذابیت‌های بیان از سوی یک رزمنده خالص را در خود نهفته دارد. در نهایت باید گفت خداحافظ کرخه، نوشته داوود امیریان با توجه به مرور خاطراتی واقعی و صداقت نهفته در روایت، اثری مناسب در خاطره‌نگاری بوده که می‌تواند در جذب مخاطب خود در سنین مختلف موفق عمل کند و زمینه همراهی با ادبیات دفاع‌مقدس را فراهم آورد.



شارژ سریع موبایل