«چشمان آسمان»
کتاب «چشمان آسمان» عنوان کتابی است که فهیمه کرمی، رضا جهانفر و محمود حجامی درباره خاطرات گروهی از نیروهای پدافند جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس نوشتهاند.
17 خاطره از رزمندگانی چون سرهنگ مظفر قاسمی، سرهنگ ستاد حسین رزمآرا، سروان حسین قنبری، سرهنگ بازنشسته حسین شاملو، سرهنگ بازنشسته شمسالله نصیری و سرهنگ بازنشسته خسرو جهانی، در این کتاب آمده است.
در بخشی از خاطره سرهنگ بازنشسته شمسالله نصیری میخوانیم: «ما همیشه سعی میکردیم تمام اطلاعات دریافتی را با اطلاعاتی که از مسیر حرکتی پروازهای خودی داشتیم تطبیق بدهیم و بعد اقدام کنیم. بعد از اطمینان از آمادگی صد در صدی تجهیزات مقابله با هواپیماهای عراقی، نوبت به این میرسید که به soc شیراز، رادار بهبهان، رادار بندر امام و یگانهای مستقر در اهواز اطلاع بدهیم که به خاطر گزارش ورود هواپیما توسط فلان پست دیدبانی، به منطقه تحت مسئولیتمان اعلام وضعیت قرمز کردهایم...»
«درس عشق»
کتاب«درس عشق» به قلم مشترک ناصر نوروزی، اشرف خانلاری و علیرضا ربیعی به زندگینامه شهدای فرهنگی سلطانیه میپردازد.
در این کتاب شهیدان سیدصفیالدین صفوی، محمدحسین تجلی و مجید کلانتری معرفی شدهاند.
نویسندگان پس از آوردن زندگینامه هر شهید، به شرح آخرین عملیاتی پرداختهاند که آنان در آن حضور داشتهاند و در ادامه خاطراتی را در گفتو گو با خانواده شهیدان، نامهها و وصیتنامهها و تصاویری از آنها آوردهاند.
در صفحه 38 «درس عشق» میخوانیم: «در یکی از روزهایی که فرزندش آقامهدی تازه متولد شده بود، متوجه شدیم که نوزاد مریض شده و شهید صفیالدین میخواهد او را به نزد پزشک ببرند. آن موقع مثل امروز وسایل نقلیه در سلطانیه زیاد نبود. به این خاطر من به ایشان گفتم این مسئله یک کار اضطراری و اورژانسی است. از همین ماشین جیپ استفاده کنید. وی جواب داد: این وسیله فقط برای کارهای عمومی است و اگر وضعیت بیماری پسرم بدتر از این هم شود من از این ماشین استفاده نخواهم کرد.
«شکست حصر آبادان»
کتاب «شکست حصر آبادان» نوشته نازخند صبحی، روایتهای داستانگونهای را در باره این عملیات موفقیتآمیز در بر دارد.
در مجموع، 9 روایت داستانگونه کوتاه درباره شکست حصر آبادان در این کتاب آمده که برخی آنها برگرفته از خاطرات شهیدان و رزمندگان است.
شکست حصر آبادان، یک روز با جانبازان، خاطره سوسنگرد، خورشیدهای تابناک، صنوبر (1)، صنوبر (2)، ت مثل تکریت، مراسم ترحیم و خاطرهای از فتح بزرگ عنوان داستانهای این کتابند. داستانهای کتاب فقط در محدوده فضا جبهه و عملیات روایت نشدهاند و برخی داستانها، به جنبههای خانوادگی و اجتماعی هم توجه دارند.
در بخشی از داستان «صنوبر (2)» میخوانیم: «صنوبر نوشته بود که میخواهد «پرستار» شود و به بیماران خدمت کند. نوشته بود که پرستاری هنر است مثل هنرهای هفتگانه. میگفت... نوبت من که شد با خجالت خواندم میخواهم خبرنگار و عکاس شوم و از شرایط و لحظههای مختلف عکس و خبر تهیه کنم. سالها گذشت مثل عمری که بر ما گذشت. یک روز دست بر قضا صنوبر را در خیابان دیدم و انگار کودکی و نوجوانیام را دیدم و گستره ده سال عمرمان را. صنوبر با مقنعه سفید و چادر سیاه با همسر و فرزندش و نه آن صنوبر با گیسی بافته با روبان سفید و اورمک طوسی و یقه سفید. گفت که عازم جبهه است. مناطق جنگی...»
«شکست حصر آبادان» در کمتر از 100 صفحه منتشر شده است.
این کتاب را انتشارات «سفیر اردهال» با شمارگان 550 نسخه، قطع رقعی، 80 صفحه و به بهای 40هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.