اختراع خط پس از زبان مهمترین کاری بود که انسان به آن دست زد. طبعاٌ خط میخی و خط تصویری اولین خطها بود که نخستین بار در نینوا و به صورت گل نبشتههایی کشف شد که لوحههایی بود که در خمرهها گذاشته بودند و تعداد این گل نبشتهها اصلاٌ کم نبود، تعدادشان زیاد بود به طوری که یک داستان کامل بر آنها حک شده بود، داستان گیلگمش که به فارسی هم ترجمه شده. و همین گل نبشتهها کتابخانه مشهور آشوربانی پال را تشکیل داد.
اختراع کاغذ از پاپیروس در مصر شروع شد و پیش از آن بر سنگ و سفال مینوشتند. پاپیروس از الیافی به همین نام که در مصر وجود داشت ساخته شد. این الیاف را کنار هم قرار میدادند و به همین دلیل به شکل طومار درمیآمد و چون این الیاف فقط در مصر وجود داشت از این کشور به بقیه نقاط و نیز به جهان اسلام صادر میشد. حتی قرآنی نیز پیدا شده که بر پاپیروس نوشتهاند.
کاغذی که با آن کتاب درست میشود، از چوب به دست میآید یعنی از درخت که موجودی است جاندار مثل ما و به همین دلیل ما با آن ارتباطی خاص برقرار میکنیم. کاغذ از جنس خود ماست، در صورتی که کامپیوتر، همان طور که میدانیم از سیلیکون ساخته میشود، یعنی از شن و ماسه، جاندار نیست و از جنس ما هم نیست.
نوشتن و تالیف ضدکتابخوانی است
نوشتن و تالیف ضدکتابخوانی است، میدانید که کتابخوانی فینفسه لذتبخش است، تالیف و ترجمه لذت کتابخوانی را از نویسنده و مترجم میگیرد، آنهایی که من را میشناسند به خوبی میدانند بعد از دورهای دیگر ننوشتم و وقتم را برای خواندن صرف کردم، اصولا با تخصص هم مخالفم، چون تخصصگرایی از انسان فردی تک بعدی میسازد که آن انسان تکبعدی کامل نیست، فردی کامل است که بتواند با تمام معارف بشری آشنایی پیدا کند.
خاطره ای در خصوص کتابخوانی
حدود 50 یا 60 سال پیش زندهیاد ایرج افشار، مجلهای با عنوان «مجله راهنمای کتاب» منتشر میکرد. در یکی از شمارهها پرسشی درباره تعداد کتابهای خوانده شده برای خوانندگان مجله مطرح کرد، هفته بعد جوانی 25 ساله از مشهد در نامهای نوشت که تا آن زمان 24 هزار جلد کتاب خوانده است، حالا میگویم آن جوان مشهدی چه کسی است. القصه، مرحوم افشار در شماره بعد نوشت، شما با توجه به این سنتان اگر روزی یک کتاب هم میخواندید، به این تعداد نمیرسیدید. خلاصه این جوان که کسی نبود جز محمدرضا حکیمی معروف در پاسخ نوشت، آقای افشار چرا شما به جای تشویق من حساب و کتاب کردید؟