تصوری که عموم مردم از طلبهها دارند، تصویر کسانی است که بیشتر اهل دقت و فکر هستند تا خنده و شوخی. شاید برخی تصویرهای تلویزیونی و یا منبر و خطابه رسمی و حتی برخورد مستقیم نداشتن با زندگی طلبگی باعث این برداشت شده باشد، اما اصولاً برای قشری که کاملاً به بدنه اجتماعی جامعه متصل است نمیتوان انتظار داشت که خشک و رسمی باشد.
کسانی که با روحانیون معاشرت دارند، میدانند که طلبهها و روحانیون هم برای خودشان شوخیهای ناب و نكتهسنجیهای ذوقی بسیار دارند که به دوراز لهو و تمسخر، هم تبسم میآورد و هم کدورت میزداید. فرقی هم نمیکند یک طلبه سال اولی باشد و یا یک مرجع سالخورده. کسانی هم که تابهحال لطف شوخطبعیهای طلبگی شامل حالشان نشده، غیر از رجوع به یک طلبه واجد شرایط! میتوانند بروند سراغ کتابی که به همین منظور نوشتهشده است: شوخطبعیهای طلبگی برای خوانندههای خانهخوبان،«محمدحسین قدیری» نویسنده این کتاب، نامی آشنا دارد. او در مقدمه كتابش نوشته:
«گفت: واقعاً اینقدر وقت داری که کتاب شوخطبعی طلبگی بنویسی؟ گفتم: شنیدهای میگویند: گرهای که با دست باز میشود چرا با دندان باز کنیم؟ با شوخطبعی و طنز متعادل، گره کور بسیاری از هیجانهای منفی مانند غم و اضطراب و آشفتگیهای ذهنی بهراحتی باز میشود. با شوخی و طنز میتوان شاد کرد و شاد شد، یاد گرفت و یاد داد و تربیت کرد و بدون مقاومت مخاطب و شکستن دلش، از او انتقاد کرد...»
نویسنده محترم، معیاری هم برای طلبگی شدن یک شوخی تعریف کرده «در یک مفهوم عام، شوخی طلبگی و طلبهپسند حد و حصری ندارد. هر شوخی و طنزی که در آن اخلاق و شرع رعایت شود، طلبگی هم هست.»
البته شوخیهای طلبگی در بعضی موارد حالت تخصصی هم به خود میگیرد و برای فهمیدن مراد گوینده لازم است چند واحد پیشنیاز، پاس شود. چیزی که نویسنده هم آن را متذکر شده است:
«کشورها، شهرها، فرهنگها، اقوام و اصناف مختلف، اصطلاحات، مثلها، لطیفهها و شوخطبعیهای خاص خود را دارند. فهم بسیاری از شوخیهای طلبگی هم منوط به پیشنیازهای زندگی طلبگی است. افرادی که با این مقدمات آشنایی ندارند از آنها لذت کافی را نمیبرند. در این کتاب تلاش شده از طنز و شوخطبعیهایی استفاده شود که همه پسند باشد.»
در کتاب هم میتوان لطیفهگوییهای علما و بزرگان را یافت. مثل این موارد:
یکی از نزدیکان مقام معظم رهبری میگوید: ایشان احترام بسیاری به همسر خود میگذارند و این احترام جواب سالها صبر و استقامت همسرشان است معظمله درباره همسرشان میفرماید «ایشان حتی یکبار از وضع سخت زندگی و هنگامیکه در زندان به سر میبردم گله نکردهاند» یک روز من بر سر سفره ای در کنار رهبر نشسته بودم، خانم ایشان هنوز نیامده بودند. وقتی ایشان آمدند رهبر ما با حالت شوخی و احترام فرمودند «برای سلامتی حاجخانم صلوات بفرستید.»
و یا:
«یکی از علمای فیضیه منبر رفته بود. ایشان میدیدند که برخی از طلاب موی سرخود را از ته میزنند و محاسن خود را بلند میگذارند. برای اینکه غیرمستقیم ایشان بهخصوص افراد جوان را از این کار نهی کنند. داستان یوسف و زلیخا را با آبوتاب تعریف میکند تا رسید به آنجا که حضرت یوسف از دست زلیخا فرار کرد. اینجا که رسید گفت: من اگر جای یوسف بودم ریشبلندی میگذاشتم و موهایم را از ته میزدم تا نیاز نباشد از دست زلیخا فرار کنم. اینطوری این زلیخا بود که پا به فرار میگذاشت. پیامبر(ص) به موی خود رسیدگی میکردند و روغن خوشبو میزدند.»
و یا حتی یک استفتا!
ولی این یكی شوخی نیست ها
آیا ازدواج دختر با جن جایز است؟
آیتالله بهجت: چون معرضیّت زیادى براى فتنه و منازعه دارد و خوف خطر دارد، خلاف احتیاط است و بر تقدیر جواز، احوط متعه است یا اینكه طورى باشد كه شرط كنند به نحو شرط نتیجه وكالت را كه اختیار طلاق با دختر باشد؛ البته درصورتیکه از جهت اسلام و ایمان كفو باشند.
هم شوخیهای طلبهها مثل:
یکی از اساتید دانشگاه در كلاس روزی با تعجب پرسید ببینم طلاب بهجای اینکه بگویید همسر یا خانمم میگویید؛ منزل؟ بچهها خندید و گفتند همه نه ولی مرسوم هست بین برخی از طلاب كه در نزد نامحرم، حریم حفظ میكنند. یکی از طلاب شوخ گفت: البته با طرح مسكن مهر و... اگه طلبهها خونهدار بشن به زودی بهجای «منزل» میگویند آپارتمان! وادامه داد البته در وجهتسمیه «منزل» اختلافاتی است برخی از زنان میگویند منزل در اصل «مَن زُل» بوده یعنی آقای خانه وقتی وارد خانه شود بهجای اینکه با من و بچه خوش وبش كن، در غار تنهایی خود میرود و یا بروبر به من زُل میزند. برخی مردان گویند در اصل مَن ذل بوده یعنی من آنجا ذلیل هستم؛ و گروهی گویند مَن ظِلّ بوده یعنی خانواده زیر سایه من هستند.
و هم شوخیهای عادی و روزمره اسلامی مثل:
دیوونه
زن: میخوام وقتی مُردم نذاری نامحرم منو تو كفن ببینه و باید خیلی فاصله داشته باشند.
مرد: تو زود بمیر من قول میدم این خواهش تو را دقیقاً و موبهمو عمل كنم. زن: واقعاً اگه من بمیرم چی كار میكنی؟ مرد: نگو اصلاً حرفشرو هم نزن كه دیوونه میشم.
زن: یعنی زن دیگهای نمیگیری؟
مرد: نمیدونم ولی از آدم دیوونه هر کاری برمیاد.
«شوخطبعیهای طلبگی» دارای هشت بخش است: 1. حجرهنشانان و دوستان 2. ازدواج و خانواده 3. علم و پژوهش 4. اخلاق و عرفان 5. تبلیغ و ارشاد 6. جنگ تحمیلی و سیاست 7. شوخیهای طلبهپسند 7. ملحقات!
اصفهانی بودن نویسنده و نکتهسنجی ذاتی و شیرینزبانی موروثی باعث شده است که سراسر متن کتاب با شوخیهای مختلف کلامی هم مواجه شوید.
«شوخطبعیهای طلبگی» البته دارای نرمافزاری هم هست که در سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، قابل دریافت است و تاکنون تنها از این سایت، 41 هزار بار دانلود شده تا نشانهای باشد برای اشتیاق مردم به طنز و خصوصاً طنزهای اسلامی.