او «چارلز دیكنز» را نویسنده ای زیاده گو می داند و آثار «جمیز جویس» را غیر قابل فهم و «ای. ام فاستر» را نویسنده ای روانی و «توماس هاردی» و «همینگوی» را نویسندگانی مبتلا به اشكالات زبانی. بله! آقای «نایپل» چنین است؛ نویسنده ای پرخاش جو و جنجال برانگیز.
اصالتاً اهل «ترینیداد» است كه بعدها تبعه ی «بریتانیا» شد و جایزه ی نوبل 2001 را برای كشورش (یا كشورِ سابقش!) به ارمغان آورد. از این نویسنده كتاب های چندانی به فارسی ترجمه نشده؛ «خیابان میگل» و «خانه ای برای آقای بیسواس» و اخیراً هم «انتخابات اِلویرا»؛ همین دوسه تا كه برای شناختِ كامل از نویسنده كفایت نمی كند. اما برای شناخت ضمنی اضافه كنم كه به هر حال برنده ی جایزه ی نوبل است و رمان «خانه ای برای آقای بیسواس» ش را جزو صد رمان برتر قرن دانسته اند. این رمان هم اخیراً از سوی انتشارات نیلوفر به چاپ دوم رسیده است.
باز هم برای شناخت ضمنی تر (!) می توان به جمله ای از «یوسا» استناد كرد: «او بریتانیایی ترین نویسنده ی بریتانیاست. و البته نه فقط به خاطر شایستگی ها و خلاقیت هایش بلكه بالاتر از آن به خاطر طنازی و شوخ طبعی و شك توأم با بدبینی اش. اینها همه ی آن چیزی ا ست كه در سنت بریتانیایی دیده می شود و در نایپل بیشتر» یوسا، به نكته ای درستی اشاره می كند. لااقل برای ما فارسی زبان ها «خیابان میگل» (انتشارات شادمان) چنین چیزی است؛ رمان واره ای ا ست پر از صحنه های مضحك از زندگی در ترینیداد. لابد همین طنز و نثر خلاقانه اش سبب شده كتاب هایش جزوِ كتاب های درسیِ مدارس انگلیس و آمریكا باشند و آثارش مورد قبول «ادوارد سعید» و متفكرانی از این دست. بگذریم... از «انتخابات اِلویرا» بشنوید:
«اِلویرا» نام دخترِ یكی از ملاكان ایالت «ناپوری» در «ترینیداد» است كه یكی از انتخابات(های) این كشور در این ایالت برگزار می شود. این دومین انتخاباتی است كه «ترینیداد» پس از استقلال به خود می بیند و شاید نخستین گام های دموكراسی ست؛ گام هایی لرزان، خنده دار و گاه ترحم برانگیز و گاه تأمل برانگیز. آقای «هاربَنز» در حال رفتن به «الویرا» است كه اتفاقاتی نه چندان عجیب می بیند و همه را به فال بد می گیرد: «... به فكر فرو رفت. اولین تصادفش ظرف بیست سال. زن های عجیب سفید پوست. ماده سگ سیاه. خاموش كردن موتور در هر دو بار. پیدا بود كه این فال است. و فال خوبی هم نیست. برای انتخابات هر زد و بندی كه لازم بود كرده بود؛ خبرنگاران سیاسی می گفتند كه موفقیت او حتمی است. امروز عصر می رفت خود را به طور رسمی... به دو تن از قدرتمندان الویرا معرفی كند...»
اولین انتخابات سال 1946 انجام شده و این دومین انتخابات است. رمان، اواسط قرن بیست در كشوری جهان سومی می گذرد و راه را بر بسیاری خوانش ها باز می گذارد. درست است كه در اولین برخورد به نظر می رسد «نایپل» رمانی سیاسی نوشته است اما از مؤلفه های رمان سیاسی تنها «انتخابات» در این رمان موجود است؛ مابقی بیشتر مؤلفه های فرهنگی هستند و «نایپل» قصد دارد آنها را به نقد بكشد. و برای نیل به مقصود، دوباره ما را به «خیابان میگل» ارجاع می دهد.
«خیابان میگل»، بیشتر از آنكه رمان باشد، قصه هایی به هم پیوسته است و «انتخابات اِلویرا» نیز تقریباً چنین چیزی ا ست. در این رمان، باز هم با قصه های فراوان و مربوط به هم مواجه ایم؛ به این معنی كه نویسنده در هر فصل داستانی مجزا را پی می گیرد و روایتی جداگانه آغاز می كند كه با فصل قبلی هم در ارتباط است و هم بی ارتباط. یعنی مخاطب می تواند فصل های مختلف را بصورت جداگانه نیز مطالعه كند. البته «انتخابات اِلویرا» روایتی ا ست بین رمان و قصه های به هم پیوسته؛ یعنی می توان برای هر كدام از فصل ها بصورت مجزا، معنایی مستقل قائل شد اما بهتر است از ابتدا شروع كرد و داستان ها را پی درپی دنبال كرد؛ از رانندگی آقای «هاربَنز» و دله دزدیِ بخش دار و ثروتِ «سرگَر» و ماجراهای رقیبش «لُرخور» و....