با ظهور عصر اطلاعات و ارتباطات، تغییرات شگرفی در زندگی انسانها روی داد. پژوهشگری که پیش از این مدتها برای دسترسی به منابع وقت صرف میکرد، اکنون با چند کلیک در کامپیوتر خانگی و یا حتا با استفاده از گوشی تلفن همراه خود میتواند به این منابع دسترسی پیدا کند.
انسانها در تمام نقاط دنیا میتوانند در کمترین زمان ممکن با هم صحبت کنند و اطلاعات خود را به اشتراک بگذارند. اینها امکاناتی است که همهی ما از آن استفاده میکنیم و دیگر ما را شگفتزده نمیکند. اما این پیشرفتها اثرات مخربی هم بر زندگی انسانها گذاشته است که شاید چندان متوجه آن نباشیم. سطحی شدن مطالعه در محیط اینترنت یکی از این معضلات است. نیکولاس کار در کتاب «کم عمقها»، این معضل را بهخوبی مطرح و بررسی میکند. کمعمقها را امیر سپهرام ترجمه و انتشارات مازیار منتشر کرده است.
همراه با مترجم این کتاب؛ امیر سپهرام،که فارغالتحصیل رشتهی مهندسی نرمافزار از دانشگاه شهید بهشتی است و سالها است در حوزهی فناوری اطلاعات و تولید نرمافزار فعالیت میکند.
شناختِ نیکلاس کار
اگر از جزئیاتی که میتوان در مورد نیکلاس جی.کار در ویکیپدیا خواند، بگذریم، باید گفت که پژوهشگر و نویسندهای است که حوزهی مورد علاقهاش فناوری اطلاعات، وضعیت حال و پیشبینی آینده آن و همینطور تأثیرات اجتماعیِ تحول سرسامآور و فراگیری سرگیجهآور این فناوری در بطن زندگی مردم است.
محور تفکر آقای کار این است که فناوری اطلاعات اهمیت راهبردی گذشتهاش را از دست داده و با ارزانتر و به شدت رایجتر شدن محصولاتش، به صنعتی تبدیل شده که محصولاتش را به صورت انبوه تولید و به مصرف مردم میرساند؛ مثل سایر صنایع. از نظر او، فناوری اطلاعات در کسبوکارها هم، وزنی را که سابق بر این داشت از دست داده و نرمافزارهای ریز و درشت (از یک حسابداری ساده گرفته تا نرمافزارهای سازمانی مانند ERP) صرفاً ابزارهایی هستند مثل سایر اموال و تجهیزاتی که یک کسبوکار برای راه بردن سازمانش نیاز دارد و دیگر آن نیروی محرک و محوریت گذشته را ندارد.
آقای کار چند مقالهی جنجالی هم در نشریات معتبر دارد که دستکم دو موردش به نگارش کتاب منجر شده است.
یکی مقالهای است باعنوان «فناوری اطلاعات مهم نیست» که به انتشار کتاب «آیا فناوری اطلاعات مهم است؟ ـ فرسایش مزیت رقابتی فناوری اطلاعات» به سال ۲۰۰۴ انجامید و بعد هم مقاله «آیا گوگل ما را احمق میکند؟» که با گسترش ایدهاش کتاب مورد بحثمان، «کمعمقها، اینترنت با مغز ما چه میکند؟»، به سال ۲۰۱۱ منتشر شد. در همان سال مجموعه مقالات او در باب فناوری و نوآوری، باعنوان «ساخت پل» منتشر شد. در سالهای اخیر هم کتابهای «سوئیچ بزرگ» و «قفس شیشهای» را به بازار کتاب فرستاده است.
نیکلاس کار نویسندهی پرکار و صاحب ایدهای است و خواندن کتابهایش را به کسانی که میخواهند از رابطه انسانـفناوری در عصر حاضر آگاه شوند، توصیه میکنم.
ایدهی اصلی مطرح شده در کتاب
گمان میکنم عنوان اصلی و فرعی کتاب کاملاً گویای ایدهی محوری آن است؛ اینکه فراگیری و رسوخ اینترنت و ارتباطات مداوم و «حواسپرتکن» در زندگی تکتک ما، نهتنها شیوهی تعامل و ارتباط ما با هم، بلکه شیوهی مطالعه، روش تحقیق و ادراکمان را تغییر داده و میدهد.
کامپیوتر ـ البته اگر دستگاههای همراه مانند تلفنهای هوشمند و تبلت را با کمی اغماض در همین دسته بگذاریم ـ و اینترنت نهتنها ابزار انجام کار و دسترسی، بلکه رسانهای هستند برای ارایه انواع متنوعی از محتواها. تنوع محتوا از دو سو در حال گسترش است. اول اینکه تا مدتها هر محتوایی، بسته به رسانهاش، یک یا دست بالا دو «نوع» را میتوانست در بر بگیرد. رادیو فقط صدا را حمل میکرد، کتاب و مجله، نوشته و عکس را و فیلم صوت و تصویر را.
اما با به واقعیت پیوستن ماشین همهمنظوره آلن تورینگ و با پیشرفت کامپیوترها، میشود تقریباً هر نوع محتوایی را ترکیب و معجونی جدید ساخت که نهتنها از نظر محتوا، بلکه در شیوهی ترکیب و ارایهی محتواهایی با ماهیت متفاوت هم متنوعند. میتوانید از تبلتتان بخواهید با «تبدیل متن به گفتار» متن یک کتاب الکترونیکی را با صدایی که دوست دارید برایتان بخواند یا پیوندی را که در آن گذاشته شده دنبال کنید و به وبگاهی برسید که کلی اطلاعات در آن مورد ارایه کرده است یا یک کلمه را در متن آن کلیک کنید و مدخلش را در واژهنامه نصب شده یا برخط ببینید و چه و چه.
تصور کنید بخشی از رمان «کشتن مرغ مینا» را میخوانید و دلتان میخواهد همان صحنه را در فیلمی که گریگوری پک در آن بازی کرده ببیند! شدنی است. کتابی در مورد سیاستمداری معاصر میخوانید و میخواهید سرخط آخرین اخبار راجع به او را هم مروری بکنید، کار آسانی است. همین امکانات را برای فیلم، موسیقی، خبر، بازی ویدیویی هم میتوان تخیل یا پیاده کرد و میدانیم که بسیاری از آنها یا شدهاند و یا در حال انجامند.
بعد دیگری از گسترش تنوع محتوا با ظهور کامپیوتر و بهویژه با آمدن اینترنت در زندگیمان، بعد فیزیکی است؛ به عبارتی کانالهایی که میتوانند این محتوای ترکیبی و متنوع را به ما برسانند و حتی آن را درجا ترکیب کنند. زمانی این امکان در انحصار کامپیوترهایی بود که روی میزمان میگذاشتیم و با سلیقه امروزی، چیزهای یغوری بودند. اما امروزه، گوشیهای هوشمند، تبلت، ساعت، عینک، تلویزیون، یخچال، خودرو و کسی چه میداند فردا چه چیزهای دیگری، میتوانند کانال و پردازشگر ترکیبهایی از این محتواها باشند. با نسل جدید اینترنت ـ که به اینترنت اشیا موسوم است ـ محتواهایی از انواع دیگری هم در راهند که میتوانند در ترکیب با انواع قبلی، باز ترکیبات جدیدی ارایه کنند.
این حجم محتوا و این تنوع و ساختاری که آن را حمل میکند و ارایه میدهد، بهشدت بر نحوه «مصرف» آن اثرگذار است. زمانی ما «خواننده»ای بودیم که کتابی در دست داشتیم یا «بیننده»ای بودیم که فیلمی میدیدیم؛ اکنون «کاربر»ی هستیم که تقلا میکند ملغمهای از محتواهای متنوع را مصرف کند. «کمعمقها»، با پرداختن به تاریخچهی فناوری و بهویژه فناوری فکری از یکسو و ساختار مغز در دریافت و پردازش اطلاعات ـ بهعبارت دیگر ادراک اطلاعات ـ از سوی دیگر، سعی دارد نشان دهد که با خوردن چنین غذای متنوع و ساختار به لحظه متغیری، مغز را در هضم انبوه اطلاعات به دردسر میاندازیم و تنها چیزی که گیرمان میآید، از هر چمن گلی است.
اینترنت و دیگر فناوریهای نوین نهتنها بخشی از زندگی نوین، که هدایتگر و شکلدهندهی آن هم هستند. وقتی مک لوهان میگوید «رسانه خود پیام است.» دقیقاً به همین معنی اشاره دارد. اینترنت، موبایل، بزرگراه، دولت الکترونیکی، تجارت جهانی، سازمان ملل متحد، همه ابزارهایی برای تسریع و تسهیل امور بین مردم جهان، فارغ از زبان، ملیت، مذهب، رنگ، پوشش، سلیقه غذایی و دیگر عناصر زندگی است؛ خواه تبادل کالا باشد یا اندیشه، خواه سفر باشد یا پرداخت عوارض شهرداری. اما دستیابی به این سرعت و سهولت بهایی دارد. به قول معروف چیزی به اسم ناهار مجانی نداریم. سطحیخوانی بهایی است که برای این سرعت میپردازیم.
البته شخصاً این را یک «مساله» میدانم، نه «مشکل». به نظر من، مشکل سطحیخوانی نیست. چنانچه گفتم، این مهارتی است که در موقعیتهای زیادی لازم داریم. مشکل اصلی، تعمیم آن بهعنوان شیوهی رایج و مسلط مطالعه و مهمتر از آن سطحینگری است؛ چیزی که به خاطر از دست دادن مهارت ژرفخوانی حاصل میشود؛ اینکه ارزش کتاب را از جلد آن بسنجیم و بدتر از آن، معضل «همه چیز دانی»!
یکی از عوارض ترکیب وفور اطلاعات در اینترنت و سطحیخوانی این است که بیشتر افراد گمان میکنند چیزهای زیادی در مورد مطالبی که تیتر یا چکیدهای از آنها را در اینترنت خواندهاند، «میدانند». تفاوت مهم و موثر این شیوه از دانستن با تبادل شایعات و تفسیرهای سیاسی درون تاکسی، این است که فرد مطمئن است مطالب را در منبع موثقی خوانده، که ای بسا وبلاگی بوده متعلق به کسی که در حد خود او مطلع بوده است یا خبری «کپی پِیست» شده در وبگاهی که خبرگزاری اصلی، به خاطر تکذیب خبر، ساعتی بعد آن را برداشته است!
بنابراین، اینترنت ـ که به تأکید بسیار فراتر از وب است ـ و در کل ابزارها و رسانههای دیجیتال بخشی از خود زندگی هستند و البته، جزیی جدانشدنی. پس اینکه سطحیخوانی را عارضه زندگی نوین بدانیم یا اینترنت، تفاوت چندانی نمیکند. زندگی عصر حاضر، بدون فناوری اطلاعات و ارتباطات قابل تصور نیست.
نکته دیگر اینکه تغییر شیوهی مطالعه، تنها یکی از این عوارض است. دگرگونی مفهوم و مرزهای حریم خصوصی، استفاده و کنترل تجاری و دولتی بر بیتهای جابهجا شده روی اینترنت و حتی آثار روانشناختی و جامعهشناختی ارتباطات نوین بر انسان و تعریف فردیت و حس خوشبختی، مفاهیم دیگری هستند که هم نیکلاس کار و هم دیگران به آن پرداختهاند.
قطعاً خواندن یک کتاب نمیتواند فرهنگ جاافتادهای را دگرگون کند. اینجا با آن دست از متحول شدنهایی که در فیلمها رایج است، خبری نیست. با این حال، شروع خوبی است برای آشفتن خواب راحت وبگردان! مهم تداوم یادآوری است. کارکرد مغز در یادگیری یادمان نرود. تکرار یادآوری ضرورت آهستهخوانی و ژرفخوانی، آن را از حافظه کارگر به حافظه بلندمدت خواهد برد. باید یکی از آن انگشترهای «این نیز بگذرد» داشته باشیم که به جای آن «به کجا چنین شتابان» رویش حک شده باشد.
این کتاب سال گذشته با ترجمهی محمود حبیبی منتشر شده بود. متأسفانه و خوشبختانه، در جستوجویی که پیش از ترجمه کتاب در اینترنت کردم، اثری از آن کتاب پیدا نکردم. متأسفانه از این نظر که از انتشار آن کتاب هیچ اثری به جا نمانده است و این برای کتابی با چنین جایگاهی واقعاً مایه تأسف است. هر چند، نمیدانم شاید اصلاً توزیع نشده باشد. اینترنت که اینطور میگوید! وقتی در صفحهی شناسنامه از مطلب آگاه شدم، شگفتزده شدم.
به هر صورت، همین نبود در اینترنت را به فال نیک گرفتم و بلافاصله دست به کار ترجمه شدم. البته مراحل مجوز و نشر و توزیع بیش از آنچه انتظار داشتیم، به طول انجامید، ولی در انتها، بهقول معروف، به زینت طبع آراسته شد و به پیشنهاد آقای کاظمزاده، مدیر علمدوست انتشارات مازیار در سری «قلمرو علم» جای گرفت و همراه با سه کتاب دیگر در این مجموعه منتشر شد. دست بر قضا، یکی از این سهعنوان هم دربارهی علم در ادبیات علمی تخیلی است.
*کمعمقها، نیکولاس کار، امیر سپهرام، مازیار، ۱۳۹۳، ۱۱۵۰۰ تومان.