هادی بیابانی يكشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۳ - ۰۵:۰۰

سه دهه پیش که «میلتون فریدمن» توانست پنبه اقتصاد کینزی (دولت رفاه) را پیش رونالد ریگان، رییس‌جمهور وقت آمریکا بزند و او را مجاب به اجرای سیاست‌های اقتصادی مدنظر خودش که سال‌ها در زیرزمین دانشکده اقتصاد دانشگاه «شیکاگو» پی ریخته بود، کند و ریگان نیز توانست، مارگریت تاچر، نخست‌وزیر وقت انگلستان را در این زمینه با خود همراه کند، هرگز کسی گمان نمی‌برد، نیروهای پنهان بازار که طبق عقیده فریدمن قرار بود با خصوصی‌سازی بیشتر عادلانه‌تر و کارآمدتر عمل کند، در سال 2008 این‌چنین ناعادلانه، صاحبان سرمایه را به ورشکستگی بکشانند.

البته وقوع این بحران را بسیاری از اقتصاددانان رادیکال از سال‌ها پیش می‌دانستند و پیش‌بینی می‌کردند اما بعد از پشتیبانی ریگان از فریدمن و نفوذ «بروبچ شیکاگو» در سازمان‌های مهم، من‌جمله «صندوق بین‌المللی پول» و «بانک جهانی»، آن‌ها توانستند بر این واقعیت سرپوش بگذارند و با تطمیع دولت‌ها به‌وسیله وام‌های کلان، آن‌ها را وادار به خصوصی‌سازی هر چه بیشتر کردند؛ و از سوی دیگر، آن‌ها با استفاده از قدرت رسانه‌های تحت نفوذ خود «ضمن سانسور و سرکوب اندیشه‌ها و صداهای مخالف، موهومات نئولیبرالی را به شکلی سرسام‌آور تبلیغ می‌کردند (از مقدمه مترجم).» از همین روی بود که وقتی در نوامبر 2008، ملکه الیزابت دوم از مدرسه‌ اقتصادی لندن که یکی از مهم‌ترین دانشکده‌های اقتصاد در جهان است بازدید کرد. وقتی یکی از استادان آنجا، پروفسور لوییس گاریکانو، در مورد بحران مالی که تازه جهان را فراگرفته بود سخنرانی خود را ایراد کرد، ملکه پرسید: «چه طور هیچ‌کس نتوانست آن را پیش‌بینی کند؟» ملکه سوالی کرد که از آغاز بحران در پاییز 2008 در ذهن خیلی از مردم بود...

ها-جون چانگ در مورد اقتصاد بازار آزادی که «فریدمن» مروج آن بود، در پیشگفتار کتاب خود با ترجمه «ناصر زرافشان» می‌نویسد: «به ما گفتند که اگر بازارها را به حال خود رها کنید، کارآمدترین و عادلانه‌ترین نتیجه‌ها را به بار خواهند آورد. به این دلیل که افراد، خود بهتر از هر کسی می‌دانند منابعی که در اختیار دارند را چه گونه به کار برند و عادلانه خواهند بود به این دلیل که روند بازار رقابتی این امر را تضمین می‌کند که به افراد متناسب با بهره‌وری‌شان پاداش داده شود» اما در عمل دیدیم که، این دست‌های پنهان، چه گونه هیولاوار اقتصاد جهانی را بلعید و آمار خودکشی را چندین و چند برابر کرد. وی در ادامه پیش گفتار می‌نویسد: «اکنون نتیجه اجرای این سیاست‌ها درست در قطب مخالف آن چیزهایی که وعده داده بودند از آب درآمده است.» چونگ در ادامه تأکید می‌کند که از مدت‌ها قبل نتیجه «اجرای سیاست‌های بازار آزاد» در بسیاری از کشورها برملا شده و این سیاست‌ها «به کندتر شدن رشد اقتصادی، تشدید نابرابری و افزایش بی‌ثباتی» منجر شده است.

همچنان ‌که از عنوان کتاب پیداست، وی در این کتاب بیست‌وسه نکته را در مورد اقتصاد سرمایه‌داری و «نکاتی که آن‌ها را بروز نمی‌دهند» را مطرح می‌کند. هر فصل از کتاب با عبارت «به شما می‌گویند که» آغاز می‌شود و نقل‌قولی از اقتصاددانان معتقد به بازار آزاد ارائه می‌شود و سپس با عبارت «اما به شما نمی‌گویند که» نویسنده کتاب نقد خود را در مورد ایده‌های واهی اقتصاددانان بازار آزاد ارائه می‌دهد.

تقریباً می‌توان گفت بسیاری از ما، در رسانه‌ها، اعم از مکتوب و غیر مکتوب، گزارش‌ها و مستندات فراوانی با آب ‌و تاب زیاد و حسرت‌برانگیز در مورد نحوه زندگی افراد ثروتمند دیده و خوانده‌ایم؛ اما باوجود اختلاف طبقاتی در همه جوامع، چرا رسانه‌ها دست به این کار می‌زنند؟ آن‌ها در پی این گزارش‌ها قصد دارند به ما اثبات کنند که پول از بالا به پایین جاری می‌شود یا در «واقع ثروتمندتر کردن ثروتمندان بقیه ما را ثروتمند می‌کند». به‌عبارت‌دیگر، این تز همان بیان علمی (و شاید انسانی‌تر!) نظریه «دادن قاچ بزرگ‌تری از کیک به ثروتمندان، باعث افزایش سهم مطلق فقرا» است اما چانگ در فصل «ثروتمندتر کردن ثروتمندان بقیه ما را ثروتمند نمی‌کند» به تفضیل آن را رد می‌کند.

در واقع می‌توان گفت به گمان اقتصاددانان بازار آزاد، خواص «پول (سرمایه)» شبیه «آب» است. بدین معنا که آب به علت اختلاف انرژی پتانسیل و تمایل به پایدار شدن، از منبع بالاتر به منبع پایین‌تر سرازیر می‌شود، اما برای بالا بردن آن به «پمپ» نیاز داریم. اما خواص سرمایه هیچ شباهتی به آب ندارد. چون اگر گفته‌ آدام اسمیت را که می‌گوید: «اگر ما می‌توانیم روی داشتن شام شبمان حساب کنیم، دلیلش خیرخواهی قصاب و آشپز و نانوا نیست، بلکه دلیلش توجهی است که آن‌ها به منافع خودشان دارند» قبول کنیم و همه فعالیت‌های اقتصادی را در راستای «سود شخصی» بسنجیم، چگونه امکان دارد پول به پایین بیاید؟ پایین آمدن پول هیچ‌گونه سود شخصی به همراه ندارد.

در ابتدای کتاب و پیش از پیش‌گفتار نویسنده، هفت روش برای خواندن کتاب پیشنهاد شده است:

روش نخست:‌ اگر حتی مطمئن نیستید که می‌دانید نظام سرمایه‌داری چیست، گفتارهای یکم، دوم، پنجم، هشتم،‌ سیزدهم، شانزدهم، نوزدهم، بیستم و بیست‌ودوم را بخوانید.

روش دوم: اگر فکر می‌کنید سیاست وقت تلف کردن است، گفتارهای یکم، پنجم، هفتم، دوازدهم، شانزدهم، هجدهم، نوزدهم، بیست‌ویکم و بیست‌وسوم را بخوانید.

روش سوم: اگر شگفت‌زده‌اید که چرا علی‌رغم درآمدتان که دائماً بیشتر می‌شود و تکنولوژی‌هایی که هر روز پیشرفت می‌کنند، به نظر نمی‌آید که زندگی‌تان بهتر شده باشد، گفتارهای دوم، چهارم، ششم، هشتم، نهم، دهم، هفدهم،‌ هجدهم و بیست‌ودوم را بخوانید.

روش چهارم: اگر فکر می‌کنید برخی افراد به این دلیل ثروتمندتر از دیگران هستند که توانمندتر، تحصیل‌کرده‌تر و از لحاظ اقتصادی مبتکرتر و خطرپذیرتر از آنان‌اند، گفتارهای سوم، دهم، سیزدهم، چهاردهم،‌ پانزدهم، شانزدهم، هفدهم، بیستم و بیست‌ویکم را بخوانید.

روش پنجم:‌ اگر می‌خواهید بدانید چرا کشورهای فقیر، فقیر هستند و چگونه می‌توانند ثروتمندتر شوند، گفتارهای سوم، ششم، هفتم،‌ هشتم، نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم، پانزدهم، هفدهم و بیست‌وسوم را بخوانید.

روش ششم: اگر فکر می‌کنید این جهان، جهانی غیرعادلانه است اما کار زیادی هم برای تغییر آن نمی‌توان کرد، گفتارهای یکم، دوم، سوم، چهارم، پنجم، یازدهم، سیزدهم، چهاردهم،‌ پانزدهم، بیستم و بیست‌ویکم را بخوانید.

روش هفتم: تمامی کتاب را به شرح فهرست بخوانید.

کتاب «بیست‌وسه گفتار درباره سرمایه‌داری» نوشته «ها-جون چانگ» با ترجمه ناصر زرافشان را انتشارات مهرویستا تابستان 1392 منتشر کرد که امسال (1393) چاپ دوم آن نیز با قیمت 16000 تومان منتشر شده است.



شارژ سریع موبایل