قرار نیست آمدن کودکتان به زندگی شما، پایانی برای عشق شما و همسرتان باشد؛ اما اگر بگوییم با مادر شدن هیچ چیز در زندگی مشترکتان تغییر نمی کند، امید بیهوده ای به شما داده ایم. مادر شدن اتفاق شیرینی است؛ اما نمی توانیم انکار کنیم که برای بسیاری از زن ها این اتفاق شیرین با سختی هایی همراه می شود که علاوه بر فرسوده کردنشان می توان آن ها را به جان مرد زندگیشان بیندازد.
اگر شما هم تازه به جمع مادرها وارد شده اید یا اینکه قرار است به زودی چنین روزهایی را تجربه کنید، بد نیست این متن را همراه با همسرتان بخوانید تا شاید با آگاه شدن از اصلی ترین دلایل جنگ های پدر و مادری بتوانید عشقتان را حتی بعد از تولد فرزندتان تضمین کنید.
چقدر عصبانی هستید؟
از زمانی که فرزندتان پا به زندگی شما گذاشته، رابطه تان با همسرتان چطور پیش می رود؟ آخرین باری که با او بحث کردید کی بوده و از آخرین لحظه ای که به خاطر اشتباهش اخم هایتان در هم رفته، چند ساعت گذشته است؟ در یک بررسی که روی گروهی از تازه مادران انجام شد، 46 درصد مادرها گفتند که حداقل هفته ای یک بار یا بیشتر از دست همسرشان از کوره در می روند.
از میان این مادرها، آن هایی که فرزندشان کمتر از یک سال داشت، بیشترین میزان خشم نسبت به شوهرشان را تجربه می کردند (حدود 54 درصد). حدود نیمی از این مادران می گفتند گرچه خشم شدیدی نسبت به همسرشان احساس می کردند، اما می توانستند بعد از مدتی از سر اشتباه او بگذرند اما از هر 10 مادر، یک نفر خشمی بسیار عمیق و ماندگار را نسبت به همسرش احساس می کرده و به خاطر این احساس ماندگان، خوشبختی اش را به خطر می انداخته است.
چرا کلافه اید؟
همسرتان در این ماه ها، چطور روی اعصابتان رفته؟ شما هم مثل 44 درصد مادرها به خاطر اینکه پدر خانواده نمی داند چه کاری را در خانه باید انجام دهد و در چه زمانی و چطور باید به بچه ها رسیدگی کند کلافه می شوید؟ یکی از این مادرهایی که در این بررسی شرکت کرده گفته است: «از اینکه باید مدام به او بگویم چه کاری را انجام دهد متنفرم! یک مرد به راحتی می تواند از کنار سبد پر از لباس چرک بگذرد و اگر به او چیزی نگوییم، خودش به فکر انداختن لباس ها در ماشین لباسشویی نیفتد.»
یکی دیگر از این مادران هم گفته: «من از غرولند کردن بیزارم. اگر همسرم خودش کاری را انجام دهد، عالی است اما اگر برای انجام کارها داوطلب نشود، من هم از او چیزی نمی خواهم؛ چون نمی توانم و نمی خواهم مدام در این مورد با او سر و کله بزنم.»
وقتی جملات این مادرها را می خوانید، چهره خودتان و همسری که از زیر کار در می رود پیش چشمانتان مجسم می شود؟ در چنین صورتی شک نکنید که باید بیشتر مراقب عشقتان باشید! بد نیست بدانید 40 درصد از مادرانی که به سوال ها پاسخ دادند، از اینکه همسرشان نمی داند چطور باید از بچه مراقبت کند، عذاب می کشند. یکی از این زنان می گفت: «نمی فهمم چطور یک مرد باهوش که می تواند اتومبیلش را تعمیر کند، چیزهای ساده ای مثل پوشاندن سر کودک با کلاه قبل از خارج شدن از خانه یا انداختن لباس های چرک در ماشین لباسشویی را نمی تواند بفهمد؟»
با ده دست یک هندوانه بر می دارد؟
وقتی مادر می شوی، چاره ای جز این که درست در زمان آماده شدن غذای فرزندت، ظرف هایی که از کابینت بیرون ریخته را سر جایشان بگذاری، لباسش را عوض کنی، او را سرگرم کنی و به برنامه کارهای عصرت هم فکر کنی نداری و برای مادران، اینکه یک پدر نمی تواند همزمان چند مسئولیت را به عهده بگیرد و در عین نگهداری از کودک، خانه را هم مرتب نگه دارد، مایه تعجب و البته عصبانیت است. برای مادری که می خواهد کار بیرون و تحصیل را در کنار کار خانه و فرزندپروری داشته باشد، چندکاره بودن یک اجبار است؛ اجباری که پدرها نمی توانند یا نمی خواهند از آن پیروی کنند.
چندکاره بودن در حالی برای یک مادر وظیفه محسوب می شود که 40 درصد مادرهایی که در این بررسی شرکت کردند، از اینکه همسرشان نمی تواند چند کار را در یک زمان انجام دهد و یا همزمان به چند موضوع فکر کند عصبانی بودند. این مادرها می گفتند محال است همسرشان بتواند از پس انجام همزمان دو کار و یا حتی برنامه ریزی برای انجام دو کار مختلف بربیاید.
از نظر این خانم ها چندکاره نبوده آقایان، باعث شده که وظایف متعددی روی دوش مادرها سنگینی کند و آن ها را خسته و کلافه کند. 31 درصد مادرهای شرکت کننده از اینکه همسرشان در کارهای خانه کمک نمی کند آزرده بودند و بسیاری از مادران از اینکه علاوه بر وظایف خانه، کارهای بیرون مربوط به خانواده هم روی دوششان افتاده ابراز ناراحتی می کردند.
مظلوم مانده اید؟
برای اغلب تازه پدرها، حفظ زندگی اجتماعی اتفاقی طبیعی و برای تازه مادرها مهارتی دشوار و همراه با عذاب وجودان فراوان است.
در این بررسی هم 33 درصد مادران می گفتند حجم وظایفی که خودشان و همسرشان به عهده می گیرند برابر نیست و پدر خانواده زیر بار انجام دادن وظایف مشخصی مثل پوشاندن لباس کودک یا حمام کردنش نمی رود.
نزدیک به یک نفر از هر سه مادر می گفتند بچه دارشدن زندگی آن ها را بیشتر از همسرشان تغییر داده است و 50 درصد مادران می گفتند شوهرشان زمان بیشتری را برای استراحت کردن دارد. لازم به یادآوری نیست که در اغلب موارد در حالی که مادر مجبور است ساعات خواب کودکش را هم در حال درست کردن غذای او و رسیدگی به کارهای عقب مانده بگذراند، مرد می تواند تمرینات ورزشی اش را انجام دهد یا سرش را با اینترنت بازی گرم کند. همین دلایل به ظاهر بی اهمیت کافی است تا رابطه زن و شوهرها را به ویژه بعد از بچه دار شدن شکرآب کند.
دوست ندارد چیز تازه ای یاد بگیرد؟
«در حالی که بسیاری از مادرها خود را موظف به خواندن کتاب های فرزندپروری می کنند، پدرها ترجیح می دهد مثل قبل روزنامه و مجله بخوانند.» این شکایتی است که بسیاری از مادرها در این بررسی، آن را به عنوان یکی از دلایل عصبانی بودنشان مطرح می کردند و از هر چهار مادر، یک نفر اعتقاد داشته که انرژی ذهنی بیشتری را برای فرزندپروری بهتر، به نسبت همسرش خرج می کنند.
کمبود وقت در ماه ها و روزهای ابتدای تولد فرزند، یکی از دلایل اصلی دعواهای زن و شوهری و بروز خشم خانم هاست. این مشکل یک سوم مادرها را خسته و خشمگین می کند و رابطه آن ها با همسرشان را خراب می کند. بی توجهی مردها به چنین موضوعی می تواند تاثیری مخرب و کاملا جدی روی رابطه زن و شوهری شان بگذارد و زندگی در یک خانه را هر روز برای آنها سخت تر کند.
درد دلتان را بیرون نمی ریزید؟
خشمی که تمام این مشکلات به ظاهر کوچک در مادر ایجاد می کند، ممکن است تنها به غرولندهای گاه و بیگاه تبدیل نشود. بعید نیست که یک مادر خشمگین، درست در زمانی که همسرش انتظار ندارد مثل بمب منفجر شود و پدر خانواده را شگفت زده کند. برای چنین مادری اتفاق ساده ای مثل خاموش نکردن هواکش سرویس بهداشتی هم می تواند مثل یک ماشه عمل کند و انفجاری بزرگ اما غیرمنتظره را باعث شود.
گرچه بسیاری از زنان مشکلات خود را با دوستان و آشنایانشان به اشتراک می گذارند، اما 60 درصد مادرها چیزی از این مشکلات به اطرافیانشان نمی گویند. ترس این مادرها از قضاوت شدن یا آشکارشدن ناتوانیشان باعث می شود حرفی از این مشکلات به زبان نیاورند و با همین سکوت، تحمل شرایط سخت و تازه را برای خود دشوارتر کنند. این اتفاق در حالی می افتد که سکوت مادرها باعث می شود کمترکسی از مشکلاتشان باخبر شود و به کمکشان بیاید. با این وجود بررسی ها نشان می دهد که مادرها بخاطر ترس از قضاوت شدن، ضعیف خطاب شدن و مادر ناتوان به نظر رسیدن، از مشکلاتشان حرفی نمی زنند.