مریم امینی جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۰

ترک کردن کارتان می‌تواند یکی از استرس‌زاترین موقعیت‌ها در زندگی افراد باشد. شما سال‌ها به‌عنوان بخشی از یک سازمان کار کرده‌اید، بخش جدایی‌ناپذیری از فرهنگ یک اداره شده‌اید. برنامه روزانه شما، عادات شما و جزئیات کوچک زندگی روزمره شما مثل اینکه کی قهوه بخورید و کجا غذا بخورید، هیچ‌کدام از اینها را نمی‌توانید با خود به‌کار جدیدتان ببرید. پشت سر گذاشتن محیط آشنا و همکارانی که دوستشان داشته‌اید، بسیار سخت است.

 

ترک کردن پیوندهای شخصی گاه بسیار سخت است. شما نه تنها احتمالا با همکارتان پیوند شخصی دارید، بلکه مدت‌ها زمان صرف پرورش احساس همکاری یا همدلی با آنها کرده‌اید.  اما موقعیت‌هایی هستند که انسانی که به حرفه خود اهمیت می‌دهد ناگزیر از ترک آنها می‌شود.

 

ممکن است یک روز ناگهان دریابید که شغل شما شغلی مرده است یا محل کارتان بسیار نامناسب است یا اینکه تشخیص دهید که در یک جایگاه یا سمت دیگر بهتر عمل خواهید کرد. مواردی وجود دارد که به دلایل عاطفی یا روانی ناچارید کارتان را ترک کنید.

 

هرچند ترک کار پدیده‌ای تراژیک است ماندن ممکن است گاهی بسیار بدتر باشد. گاهی اوقات همه چیز روشن است و معلوم است که شما راهی جز ترک شغل تان ندارید؛ اما گاهی اوضاع پیچیده‌تر است. در ادامه پنج دلیل را بررسی می‌کنیم که ارزشش را دارند به‌خاطر آن شغلتان را تغییر دهید.

 

می‌توانید دانش وسیع‌تری کسب کنید

 

حجم عظیمی از دانش را که در آغاز کارتان به‌دست آوردید. به‌خاطر بیاورید. ماه‌های نخست شروع هرکاری همچون یک دانشگاه است. شما دائما می‌آموزید. در یک دوره کوتاه و سریع چیزهای زیادی می‌آموزید و با محیط منطبق می‌شوید، سپس برای ماه‌های طولانی به تدریج چیزهای جدید دیگری را یاد می‌گیرید. اغلب این پروسه با دست یافتن به مهارت یا خبرگی به پایان می‌رسد.

اغلب مشاغل (به جز مشاغل پژوهشی یا اکادمیک) مشاغلی هستند که در آنها نقطه‌ای وجود دارد که یادگیری تا حد زیادی متوقف می‌شود و فرد به متخصص کار خود در سازمان خود بدل می‌شود.  اما آیا شما ظرفیت بیشتر از این را دارید؟ آیا دوست دارید در بیشتر از یک امر مهارت عملی یا نظری را به‌دست آورید و به متخصص بدل شوید؟ شما می‌توانید دانش شغلی خود را با تکرار این فرآیند از آغاز در سمت یا شغلی تازه افزایش دهید.

 

متخصصان امور کاری معتقدند که یک فرد در یک شغل معمولی به زمانی در حدود 3 سال برای دستیابی به تخصص و مهارت نیاز دارد. پس از این زمان یادگیری به شدت کاهش می‌یابد. تغییر شغل پس از این بازه زمانی می‌تواند هم چون عمل راه‌اندازی مجدد یک کامپیوتر باشد. امری که به شما این فرصت را می‌دهد تا رشد کنید و دوره پرسرعت جدیدی از یادگیری را تجربه کنید.

 

می‌توانید درآمدتان را افزایش دهید

 

شغلی یکسان در دو شرکت متفاوت درآمدی یکسان ندارد. یافتن موقعیت شغلی یکسانی با مزایا و حقوق بیشتر در یک کمپانی دیگر می‌تواند دلیلی بسیار موجه برای تغییر شغل باشد. ممکن است شرکت کوچکی را پیدا کنید که ساعات کاری کمتری دارد؛ ولی وظایف بیشتری را بر دوش کارمندان اندک خود قرار داده است و حقوقی بیشتر نیز پرداخت می‌کند یا ممکن است شغلی مشابه شغل خود را در یک کمپانی بزرگ بیابید که به علت بازار وسیع‌تر و سود بیشترش بدون هرگونه تغییری در وظایف یا ساعت کار حقوق بیشتری پرداخت می‌کند.

 

از طرف دیگر مهارت‌های شما ممکن است در هر کمپانی ارزش متفاوتی داشته باشد. تصور کنید یک کارمند فروش هستید که آلمانی می‌داند؛ ولی در شرکتی کار می‌کند که فاقد هرگونه رابطه تجاری با آلمان است، با تغییر دادن کمپانی خود می‌توانید میان مهارت‌های مورد توجه سازمان و توانایی‌هایتان نوعی سازگاری ایجاد کنید. تغییر در فرصت‌ها و ارج نهادن‌ها و میزان حقوق متناسب با مهارت‌هایتان می‌تواند دلیل خوبی برای تغییر کار باشد.

 

کار فعلی شما چالش برانگیز نیست

 

حتما از افراد بسیاری شنیده‌اید که به‌دنبال یک کار کم دردسر هستند، کاری با وظایف مشخص، آسان با سرعت اندک و غیر چالشی. اینها مشاغلی هستند که می‌توانید در خلال آنها تا می‌توانید چرت بزنید. البته همیشه مقداری کار وجود دارد که می‌توانید به نحوی تقسیمش کنید که مشغول به نظر برسید. آیا فکر می‌کنید این شغلی ایده‌آل است؟ نتایج تحقیقات پژوهشگران کار مساله متفاوتی را نشان می‌دهد. نتایج یک آزمون نشان می‌دهد که یک شغل کامل که می‌تواند سبب خوشبختی فرد شاغل شود باید چالش‌برانگیز باشد.

 

به نحوی که حداقل 20 درصد از زمان کاری فرد خارج از دایره آرامش باشد. 20 درصد ساعات استرس‌آلود و پرچالش می‌تواند هوشیاری، احساسات و خلاقیت شما را به صورت روزمره فعال کند؛ درحالی‌که یک شغل آسان شما را به یک معتاد اینترنتی، یک خواب‌آلود خسته یا کسی بدل می‌کند که فقط از بازی با موبایلش یا کشتن وقت لذت می‌برد. افرادی که مشاغل آسانی دارند به ندرت در هرم اجتماعی و اقتصادی ترقی می‌کنند، آنها برای به چنگ آوردن موقعیت‌ها ناآماده هستند. بنابراین اگر شغل‌تان برایتان به امری غیرچالشی بدل شده است، وقت آن است که ترکش کنید.

 

محیط کاری‌تان با شما سازگار نیست

 

هر اداره‌ای فرهنگ و فضای خاص خود را دارد. در یک شرکت ممکن است به تدریج فضایی حاکم شود که مرکز تمام مکالمات رویدادهای ورزشی باشد. در این شرایط افراد می‌توانند از این موضوع استفاده کنند تا به هم متصل شوند و با هم سرگرم شوند؛ ولی وقتی فردی به این موضوع بی علاقه باشد برای همیشه نسبت به فضا فردی بیرونی باقی خواهد ماند و این مساله می‌تواند تاثیری بسیار منفی بر روحیه روزانه و عملکرد افراد داشته باشد.

 

اگر محیط کارتان باعث خلاقیت، شادی یا آسایش تان نیست ریشه آن را بیابید. تا حد ممکن سعی کنید مشترکات خود را با همکارانتان بیابید. در برخی محیط‌های کاری نیز نوعی رقابت مسموم و مخرب رواج دارد، تمامی موارد بالا بسیار غیرقابل تحمل هستند و در صورتی که محیط کاری شما این‌گونه است بهتر است گزینه تغییر را به‌صورت جدی در نظر بگیرید.

 

تغییرات عمده‌ای در زندگی‌تان رخ داده است

 

تصور کنید ازدواج کرده‌اید و باید با همسرتان به شهر جدیدی بروید، در چنین شرایطی تغییر شغل تقریبا اجتناب‌ناپذیر است. تغییرات دیگری نیز ممکن است در زندگی‌تان رخ دهد، ممکن است بچه دار شده باشید و به وقت بیشتری برای کودک نیاز داشته باشید، شاید پدر و مادرتان بیمار شده باشند و شاید فقط بخواهید زمان بیشتری با خانواده‌تان باشید. کارمندان هوشیار همیشه رئیس خود را از پیش در جریان تغییرات زندگی خود می‌گذارند.

 

به این ترتیب دو طرف این فرصت را می‌یابند که با شرایط جدید منطبق شوند؛ اما همیشه مواردی وجود دارد که در آن رئیس‌تان از همکاری متقابل و همدلی با شرایط جدید شما اجتناب می‌کند و هیچ انعطافی نشان نمی‌دهد، این هم یکی از آن مواقعی است که بهتر است به تغییر شغل فکر کنید و دست از تخریب و روحیه‌تان از طریق اصطکاک با رئیس‌تان بردارید.



شارژ سریع موبایل