دابسمش های تکراری، تغییر عکس پروفایل به سوژه های داغ روز، عکس قهوه و چای، تصویر سگ و گربه های خانگی، نمایش میزهای کار با آن چیدمان تصنعی شان و همراهی با ده ها کمپین و چالش مجازی، کلیشه هایی هستند که هر روز در دنیای مجازی به چال شمان می کشند. موجی می آید و همه با آن همراه می شویم و برایش سر و دست می شکنیم.
کافی است بشنویم در آن طرف دنیا عده ای به بهانه دغدغه ای منطقی – مثلا اعتراض به خشونت علیه زنان – عکس های پروفایل خود را به رنگی با شکلی تغییر داده اند. بدون آن که از اصل موضوع باخبر باشیم، در لحظه در این سوی دنیا دست به کار می شویم و رنگ عوض می کنیم و دغدغه مندی خود را برای دنیا فریاد می زنیم. دوست داریم زیبا و به روز به نظر برسیم. چه دروغ هایی که برای این هم رنگی با جماعت نمی گوییم و چه واقعیت هایی را که پنهان نمی کنیم.
کلیشه در کلیشه
هر کدام از ما که در شبکه های اجتماعی فعال هستیم برای یک بار هم که شده عکس هایی را از غذاهایی که می خوریم یا تصاویر چای و قهوه و کتاب های نخوانده روی میز کارمان پست کرده ایم. این روزها اورژینال و اصیل بودن در فضای مجازی کار سختی است و طرفدار چندانی هم ندارد. پس ترجیح می دهیم همان چیزی را بگوییم که همه می گویند. این موضوع دستمایه تولید انیمیشن ها و ویدیومونتاژهای فراوانی در فضای مجازی شده که با یک جستجوی ساده در یوتیوب می توانید نمونه های آن را ببینید.
هایروفانته، موسیقی دان ایرلندی، یکی از کسانی است که با قرار دادن مرسوم ترین کلیشه های اینستاگرامی در یک ویدیومونتاژ، ویدیوی پرطرفداری را ساخته و روانه فضای مجازی کرده است.
او در این باره می گوید: «من از تمایل آدم های امروزی به غیر اصیل بودن در شبکه های اجتماعی سوءاستفاده کردم و یک انیمیشن ساختم. همه مراحل تولید این انیمیشن، از سرچ عکس ها گرفته تا تدوین ویدیو دستی انجام شده و از نرم افزار اتوماتیکی استفاده نشده است.
بعضی از دوستانم به من می گویند که ویدیوهایی شبیه به چیزی که تو ساختی، در فضای مجازی فراوان است. پس می توان گفت که فیلم ساختن درباره کلیشه ها هم خودش کلیشه شده است. کلیشه در کلیشه چه شود!»
با تماشای این ویدیوها تازه می فهمیم چقدر تکراری و بی اصالت شده ایم. شاید زیاد لایک بگیریم اما موجوداتی خسته کننده به نظر می رسیم.
کلیشه شادی و سرزندگی
چند وقت پیش چوپو باریتون، عکاس اهل بانکوک تایلند، عکس هایی را منتشر کرد که در آنها تحریف واقعیت در شبکه های مجازی و نحوه تهیه عکس های جعلی را نشان می داد؛ این که مردم دوست دارند زندگی های خود را شگفت انگیزتر از آنچه هست نشان بدهند و برش هایی غیر واقعی اما «لایک خور» و پرطرفدار را از زندگی خود به نمایش بگذارند.
در این عکس ها کادرهایی بازتر از کادر به نمایش در آمده در صفحه اینستاگرام را می دیدیم که حال و هوای عکس های اینستاگرامی را به کلی عوض می کرد. آدم هایی که در عکس هایشان خود را در حال ورزش و شادی در ساحل و خوردن غذاهای سالم و خوش آب و رنگ نشان می دادند، در حقیقت زندگی های عادی داشتند که گاهی حتی رقت انگیز و فلاکت بار به نظر می رسید.
کلیشه خودنمایی با زیبایی و تندرستی و شادی در شبکه های اجتماعی فقط محدود به افراد نیست و به کلیت جوامع هم سرایت کرده است. به عنوان مثال، چندی پیش یک سازمان هندی هم برای نمایش تحریف واقعیت هند از همین تکنیک باریتون استفاده کرده بود؛ عکس هایی که نشان می داد واقعیت های تلخ هند مثل فقر و آلودگی و تحجر چطور پشت لطافت عکس های زیبای این کشور در فضای مجازی پنهان می شود.
بسیاری از مردم دنیا برای دیدن واقعیت ها به دنیای مجازی سر نمی زنند، اغلب آنها دوست دارند در این دنیا فقط زیبایی ببینند. همین است که صفحات مجازی اغلب مردم در گوشه و کنار دنیا از تصاویر شادی و سرزندگی سرریز شده است.
کلیشه روشنفکری و شاعرمسلکی
این روزها دنیای مجازی تا دل تان بخواهد شاعر و فیلسوف و نویسنده دارد. تب بازگویی هایکوها و جملات قصار از نویسنده های معاصر و کلاسیک داغ داغ است. بعضی ها فقط نقل قول می کنند و بعضی های دیگر خودشان شخصا دست به کار شعر و شاعری و نویسندگی می شوند؛ البته نه اشعار بلند و مخوزون یا داستان های جاندار و سرپا، بلکه ترجیحا تک بیت و هایکو و داستان های مینیمال دو خطی. کلی هم لایک و احسنت و آفرین می گیرند و به آینده کاری و حرفه ای شان در زمینه شعر و شاعری و نویسندگی امیدوارتر می شوند.
هر از گاهی هم یک نویسنده یا چند کتاب در فضای مجازی مورد توجه قرار می گیرد و همه وظیفه خود می دانند که از آن نقل قول کنند. مثلا این روزها تب موراکامی و کارو در دنیا داغ داغ است و به همین ایران خودمان هم سرایت کرده. همین تب مسری فضای مجازی را درگیر چنان موراکامی زدگی و کاروزدگی وحشتناکی کرده که هیچ کس جلودارش نیست. چند ماه بعد هم این تب فروکش می کند و تب دیگری جایش را می گیرد.
این جملات و حرف های تکراری در حالی در شبکه های مجازی دست به دست می شود که تعداد زیادی از کسانی که سنگ نویسنده ها و کتاب های مد روز دنیا را در صفحات اجتماعی شان به سینه می زنند، حتی یک بار هم کتاب مورد علاقه شان را ورق نزده اند و حاضر نیستند برای خریدن یک نسخه از آن پولی خرج کنند.
کلیشه چالش و کمپین
بعد از کمپین چالش سطل آب یخ که برای آگاهی بخشی درباره بیماری AIS راه اندازی شد و با سرعتی باورنکردنی دنیا را فرا گرفت، تب کمپین های بامعنا و بی معنا و به چالش کشیدن های واقعی و صرفا سرگرم کننده در فضای مجازی داغ شد.
بعد از آن هر چند روز یک بار یک چالش و کمپین جدید در فضای مجازی به راه افتاد که به سرعت ویروسی می شد و دنیا را درمی نوردید؛ از کمپین های خیریه و موثر گرفته تا چالش های غیرهدفمند و سرگرم کننده ای مثل چالش عکس بدون آرایش بازیگران. هر از گاهی هم چالش هایی مثل معرفی 10 کتاب یا موسیقی یا برند مورد علاقه به راه می افتد و به سرعت ویروسی می شود.
در سال گذشته میلادی، کمپین های پرطرفداری عموما با اهداف خیریه توسط افراد مشهور و برندها در فضای مجازی به راه افتاد. برندهای مشهوری مثل پپسی، هواپیمایی KLM و بیسکوییت دومینو توانستند در راه اندازی کمپین های ویروسی و درگیر کردن مخاطبان رکوردشکنی کنند. جالب این که عمده این کمپین ها که با استقبال عجیب و غریب مخاطبان در سراسر دنیا مواجه شد، هر چند به ظاهر اهداف خیرخواهانه را دنبال می کرد اما در واقع روشی مدرن و هوشمندانه برای تبلیغ برندها و افزایش درآمدهای آنها بود.
کلیشه سگ و گربه
اگر عاشق سگ و گربه یا حیوان خانگی تان هستید و دوست دارید هر روز عکس های آنها را در صحفات اجتماعی تان به اشتراک بگذارید، حتما می دانید که در این زمینه تنها نیستید. روزانه هزاران هزار نفر در نقاط مختلف دنیا عکس هایی از سگ و گربه های خود را در فضای مجازی منتشر می کنند؛ از بازیگران و سیاستمداران و ورزشکاران گرفته تا مردم عادی. اینترنت پر شده از تصاویر و ویدیوهای سگ ها و گربه هایی که ساز می زنند، با بچه ها بازی می کنند و در لباس های عجیب و غریب و بعضا با عینکی بر چشم و کلاهی بر سر، شیرین کاری می کنند و لایک می گیرند.
در این شرایط چاره ای نداریم جز این که هم رنگ جماعت شویم؛ اگر سگ و گربه ای نداریم که او را در موقعیت های خنده دار روزمره قرار دهیم، حداقل از لایک و کامنت دریغ نکنیم. البته به نظر می رسد دیگر وقت آن رسیده باشد که پادشاهان اینترنت یک کلیشه دیگر را به جای سگ و گربه به عنوان شخصیت محبوب دنیای مجازی انتخاب کنند.
همه چیز درباره حفظ روابط است
شبکه های اجتماعی دائما در حال تغییر هستند و محتواهای تولید شده و به اشتراک گذاشته شده در فضای مجازی ناخودآگاه و به شکلی خودکار به سمتی می روند که تعداد «دوستان»، فالوئرها و لایک های ما را بالا ببرند. همین می شود که پای هر جمله ای چند هشتگ ردیف می کنیم. فرقی نمی کند ویدیویی نه چندان جذاب از گربه خانگی مان را به اشتراک می گذاریم یا یک لحظه ناب را شکار کرده ایم؛ در هر دو حالت می خواهیم دیده شویم.
محتواهای منتشر شده در شبکه های اجتماعی هر روز بیشتر از گذشته به سمت ویدیوها و تصاویر شخصی پیش می رود و این شبکه ها در طول زمان ماهیت خبری و آگاهی بخشی خود را از دست داده است. کار به جایی رسیده که حتی برندهای بزرگ هم برای بازاریابی در شبکه های اجتماعی از روش های کلیشه ای و پرطرفداری مثل برگزاری مسابقات دابسمش و سلفی برای جلب مخاطب و درگیر کردن او استفاده می کنند. دیگر وقتی پای ویدیو یا تصویر یا نوشته ای کامنت «باحال» یا «بی نظیر» یا «جالب» به چشم می خورد، چشم بسته می توان گفت که با یک سوژه به تمام معنا کلیشه ای طرف هستیم.
بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی به شدت محافظه کار شده اندو از این که حرف متفاوتی بزنند واهمه دارند. می شود گفت فضای مجازی خلاقیت آدم ها را در تولید محتوا از آنها گرفته و اکثریت جوامع را به مرزهای خودسانسوری و عامه پسندی سوق داده است. کمتر کسی از ما جرأت می کند درباره سوژه های داغ روز خلاف جریان رایج نظر دهد و حرفی تازه بزند.
با وقوع یک حادثه جهانی همه عکس های پروفایل ها به یک شکل درمی آید و اکثر آدم ها یک حرف تکراری را با کلمات مختلف و حتی تکراری بیان می کنند. همین باعث می شود روی صفحه فیس بوک و اینستاگرام بی حوصله پایین برویم و بسیاری از پست ها را نخوانده رها کنیم.
دلیل اصلی این همه تکرار و کلیشه در فضای مجازی، همان است که اول گفته شد. افزایش لایک ها و فالوئرها یا به عبارت دیگر «حفظ روابط». شنا کردن خلاف جهت، ریسک از دست دادن دوستان یا همان روابط را بالا می برد؛ مگر آن که آدم مهم و مشهوری باشید و این شهرت به شما اجازه بدهد حرف جدیدی بزنید و موج جدیدی از کلیشه ها را به راه بیندازید. همین است که به ندرت دیدگاه های مختلفی را درباره یک رویداد جهانی می خوانیم و ابعاد مختلف بسیاری از وقایع در شبکه های اجتماعی ناشناخته باقی می ماند.
لوییس پاستل، کارشناس شبکه های اجتماعی می گوید: «در هر جامعه ای که زندگی می کنیمف کمتر کسی از ما هست که به آنچه در فضای مجازی منتشر کرده مفتخر باشد؛ اکثر پست های مان یا تکرار مکررات است یا خودنمایی های بی حاصل. می ترسیم حرف های خاص مان به مذاق دوستان مان خوش نیاید و لایک نگیرد. پس به انتشار عکس های کلیشه ای با فیگورهای تکراری بسنده می کنیم.
بسیاری از ما از کارکردهای اصلی شبکه های اجتماعی و نقش آنها در تغییر سرنوشت جوامع غافل شده ایم و در دام کلیشه ها گرفتار مانده ایم. اوج برون ریزی های غیر کلیشه ای مان در موضوعات کم خطری مثل مسابقه انتخاب خواننده برتر و زیباترین چهره سال اتفاق می افتد؛ تازه آن هم در صورتی که برنده و بازنده و جایزه ای در کار نباشد، وگرنه زیبایی شناسی مان هم کلیشه ای می شود و به جای انتخاب زیباترین و خوش صداترین فرد، کسی را انتخاب می کنیم که فکر می کنیم مردم فکر می کنند زیباترین و خوش صداترین است!»
کاش به خودمان کمی استراحت بدهیم، کمی فکر کنیم و محتواهای بامعناتری را در صفحات شخصی مان به اشتراک بگذاریم. ببینیم در فرآیند بازطراحی شخصیت مجازی مان کدام پست های کلیشه ای مان از اینستاگرام و فیس بوک و توییتر حذف می شود؛ احتمالا صفحات بسیاری از ما مثل کف دست خالی و سفید خواهد شد!