خیلی از ما دغدغه این را داریم که با یکسری فرم یا تست و سوال و جواب خودمان را بشناسیم و به عبارتی به مان دیکته شود که بهتر است سراغ فلان کار برویم چون در آن موفق تر هستیم.
اگرچه وجود یکسری فرم ها و تست ها در برخی مواقع می تواند راهگشا باشد ولی این همه ماجرا نیست و نباید بر اساس یکسری احتمالات کلی تصمیم های بزرگ و مهم بگیریم. به عنوان مثال، شما اگر می خواهید بدانید که برای چه شغلی مناسب هستید، نمی توانید فقط به آشنایی با طبع تان تکیه کنید چون حتما لازم است در کنار شناخت آن با یکسری از ویژگی های شخصیتی تان هم آشنا شوید؛ برای دانستن بیشتر در این باره به سراغ دکتر محمد انصاری پور، پزشک طب سنتی، MPH (پزشک خانواده) و محقق روانشناسی رفتیم و با او در این باره گفتگو کردیم.
به عنوان اولین سوال می خواستم ارتباط بین طبایع و تیپ های شخصیتی را بدانم و اینکه آیا می توان دسته بندی دقیق شغلی یا شخصی بر اساس طبایع داشت یا خیر؟
- درست است که طبایع روی شخصیت آدم ها اثر می گذارد و ممکن است ما بر اساس طبع بگوییم آدم های گرم برای مشاغل با روابط عمومی بالا خوب و مناسب هستند و طبع و مزاج های سرد برای مشاغلی خوب هستند که حوصله حرف زدن با مردم را ندارند و زود خسته می شوند ولی نکته مهم این است که خیلی از صفات و ویژگی ها، آموختنی است و ارتباطی به مزاج و طبع آدم ها ندارد. ما باید بدانیم خیلی از ویژگی های انسان ها آن چیزی است که بر اساس آن تربیت شده اند؛ بنابراین اینکه نسخه بپیچیم و بگوییم فلان افراد برای فلان کارها مناسب اند، رویه درستی نیست چون افراد با توجه به مهارت ها و دانشی که کسب می کنند انگیزه و مدل رفتارشان عوض می شود.
با در نظر گرفتن همین احتمالات، دسته بندی افراد بر اساس مزاج های شان و جایگاهی که دارند به چه صورت است؟
- تاکید می کنم که به طور کلی و نه قطعا، ضمن لحاظ کردن ویژگی های شخصیتی فرد، می توان طبایع را به دو بخش گرم (صفراوی ها و دموی ها) و سرد (سوداوی ها و بلغمی ها) تقسیم کرد و بعد گفت که طبایع گرم چون پر حرارت هستند، پر جنب و جوش اند و واکنش شان به اتفاقات سریع است و برای کارهای مدیریتی و کارهایی که احتیاج به انرژی، روابط عمومی و ارتباط قوی دارند، مناسب اند. البته این به معنی این نیست که یک فرد با مزاج سرد نمی تواند مدیر خوبی باشد چون ممکن است یک نفر طبعش سرد باشد ولی باهوش باشد و بتواند در حرفه مدیریتی خود موفق باشد- همانطور که اشاره کردم گرم ها خودشان به دو دسته دموی و صفراوی تقسیم می شوند؛ صفراوی ها معمولا ویزیتور یا بازاریاب های خوبی هستند، پر جنب و جوش و پرتحرک اند اما دموی ها ضمن اینکه ارتباط خوب برقرار می کنند، آرامش هم دارند؛ بنابراین برای حوزه مدیریت زود جوش نمی آورند و زود تصمیم نمی گیرند؛ به اصطلاح تعمق دموی ها از صفراوی ها بیشتر است.
در مقابل، سردها که به دو دسته سوداوی و بلغمی تقسیم می شوند برای کارهایی مناسب اند که جنب و جوش و تصمیم گیری سریع نمی خواهد. این دسته از افراد برای کارهای انفرادی مثل نقشه کشی یا بایگانی و امثال آن مناسب اند. لازم است اینجا یک پرانتز باز کنم و بگویم که ما در حوزه روانشناسی می گوییم یک مثلث روانی برای افراد وجود دارد که یک رأس آن افکار، رأس دوم عواطف و احساسات و رأس سومش کردار و عملکرد آنهاست؛ بنابراین عملکرد ما به شدت تحت تاثیر افکار و عواطف و احساسات ماست و تکیه صرف روی مزاج افراد معمولا نتیجه مطلوبی نمی دهد.
یکی از مباحثی که در عصر فعلی خیلی روی آن تاکید می شود، «Life Skills» یا همان مهارت های زندگی است، به این معنا که ما باید در طول زندگی یکسری از مهارت ها مثل کنترل خشم و ناراحتی، بروز شادی و خوشحالی و چگونگی تصمیم گیری را یاد بگیریم. نکته مهم این بحث و ارتباطش با موضوع صحبت ما این است که روانشناسی و نظریاتش با بحث طبع و مزاج مکمل اند و با کنار یکدیگر قرار دادن آنها، ما می توانیم به یک جمع بندی برسیم. مثلا اینکه یک فرد با طبع سرد مدیر موفقی است یعنی اینکه او مهارت مدیر شدن را خوب یاد گرفته و این دو را در کنار هم سنجیده و عمل کرده و اتفاقا موفق هم شده است.
به همین دلیل ما معمولا به مراجعان مان می گوییم هر کسی با هر طبعی می تواند هر کاری انجام دهد به شرطی که از توانایی و پتانسیل هایش به خوبی استفاده کند.
یکی از سوالاتی که برای خیلی ها پیش می آید، این است که آیا این طبایع نسبت به یکدیگر برتری دارند؟ مثلا بگوییم که طبع های گرم چون پر جنب و جوش اند بهترند و بالعکس؟
- خیر، هیچ برتری نسبت به طبایع وجود ندارد، خداوند همه چیز را بر اساس حکمت آفریده است، جامعه همانطور که نویسنده می خواهد، مبارز هم می خواهد؛ همانطور که مدیر می خواهد، زیردست هم می خواهد. ما نمی خواهیم در جامعه همه یکدست و شبیه هم باشند بلکه می خواهیم که هر کسی در هر جایگاهی است، بهترین باشد. اگر بخواهیم این موضوع را با توجه به مزاج ها بگوییم بهتر است اینگونه بگوییم که ما نمی خواهیم هیچ کس از تعادل مزاجی اش خارج شود یا مزاجش را تغییر دهد.
مگر تغییر مزاج شدنی است؟
- بله ولی در طولانی مدت.
یعنی مثلا اگر یک فرد مزاجش سرد باشد و بخواهد خبرنگار یا مدیر شود، می تواند تغییر مزاج دهد؟
- بله، شدنی است ولی همانطور که تاکید کردیم یک مدیر یا خبرنگار خوب لازم نیست حتما و ضرورتا طبعش گرم باشد. چنین فردی بهتر است به جای تغییر مزاج خود، مهارت های مدیریت و برنامه ریزی را یاد بگیرد و بتواند افراد را کنترل و هدایت کند. حالا چنین فردی اگر فکر کرد که خیلی خوب نمی تواند با زیردستانش ارتباط برقرار کند، می تواند یک معاون با مزاج گرم برای خودش استخدام کند تا ضعف هایش پوشیده شود.
در مورد حرفه ای مثل بازیگری که طبع افراد یک چیز است ولی نقش شان چیز دیگری است ماجرا به چه صورت است؟
- در مورد چنین مشاغلی نمی توانیم بگوییم که چون بازیگری ارتباط خوبی می خواهد حتما همه بازیگران طبع شان گرم است چون در میان همین بازیگرها هم، هم بازیگر سردمزاج داریم و هم گرم مزاج. مثلا امین حیایی یا جواد رضویان همیشه در نقش های پرشور و حرارت و پرحرف هستند و احتمالا طبع شان گرم است ولی بازیگری مثل لیلا حاتمی که معمولا هم در نقش های آرام و منزوی است، احتمالا طبعش سرد است؛ بنابراین اینگونه نیست که ما همه را به یک چشم ببینیم و بگوییم که شاغلان فلان حرفه همگی گرم اند یا سرد.
با وجود صحبت های شما نقش طبایع در زندگی افراد چیست؟
- طبایع ما را میل می دهند به چیزهایی که دوست شان داریم. یک نفر عاشق مدیریت است و از این کار لذت می برد ولی یک نفر مدیر است و دائما دچار عذاب و استرس می شود. خب این فرد باید شغلش را تغییر دهد یا بالعکس یک نفر پزشک است و از شغلش لذت می برد در حالی که یک پزشک دیگر می گوید پزشکی را دوست دارد ولی حوصله ارتباط با مراجعه کننده را ندارد. به چنین فردی می گوییم باید بروی در مراکز تحقیقاتی کار کنی. نکته اصلی این ماجرا آنجاست که ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح کنیم باید آدم ها را خوب تربیت کنیم، نه اینکه بگوییم تو بر اساس طبیعت باید فلان جا باشی و فلان کار را بکنی.
خب، با این تفاسیر اگر فردی بخواهد ازدواج یا کاری را شروع کند، لازم است که نزد متخصص طب سنتی برود و مزاج خود را بشناسد تا بتواند موفق تر عمل کند؟
- قطعا مراجعه به متخصص کمک می کند و به نوعی راهنما است ولی نسخه صددرصدی نیست. فرد باید در کنار مراجعه به متخصص طب سنتی، نزد یک مشاور هم برود تا این دو در کنار همدیگر تکمیل شوند. فرد با مراجعه به متخصص طب سنتی می تواند مزاج خود و کارها و افرادی را که مناسب او هستند، بشناسد ولی برای چگونگی به کار گرفتن آنها باید نزد یک روانشناس و مشاور برود تا بداند چگونه رفتار کند و تصمیم بگیرد تا در زندگی اش موفق باشد.
توجه داشته باشید که یک نفر خودش نمی تواند دقیقا تشخیص بدهد که طبعش چیست چون مثلا تصور کنید بگوییم افرادی که زیاد تشنه می شوند طبع شان گرم است در حالی که ممکن است تشنگی فرد به علت دیگری که بعضا یک بیماری است ربط داشته باشد.
بنابراین ما فقط می توانیم یکسری علائم و نشانه را به فرد بگوییم تا طبعش را بشناسد. مثلا به او بگوییم اگر در حال قدم زدن با دوستانت هستی ولی مرتبا از آنها جلو می زنی یا مرتبا آنها را هدایت می کنی، طبعت گرم است.
چنین چیزی امکان دارد که یک نفر هم طبعش گرم باشد هم سرد؟
- خیر؛ افراد یا گرم اند یا سرد یا معتدل؛ کسی که هر کاری را می تواند انجام بدهد و به اصطلاح به درد هر کاری می خورد، طبعش معتدل است. آدم هایی با طبع معتدل معمولا افراد سازگاری اند که نه خیلی پر شر و شور هستند و نه خیلی آرام و ساکت. اتفاقا تعداد چنین افرادی کم هم نیست.
طبقه بندی خاصی وجود دارد که بیشتر افراد دارای چه طبعی هستند؟
- خیر، طبقه بندی خاصی نداریم. در کتاب حکما و اطبا هم به چنین چیزی اشاره نشده است. برای پاسخ به این سوال لازم است تحقیق صورت گیرد و بر اساس یکسری فرم های مزاج سنجی این موضوع را بسنجیم و ببینیم افراد یک جامعه بیشتر چه طبیعی دارند.
با این تفاسیر مشخص شد که به اعتقاد شما روانشناسی مدرن در تناقض با طب سنتی نیست و به نوعی مکمل یکدیگرند، درست است؟
- بله، من محقق روانشناسی هستم، از آن طرف هم پزشک طب سنتی ام. همه علوم جدید طب سنتی را تایید می کنند چون طب سنتی ریشه در حکمت دارد. حکمت هم شامل همه چیز می شود؛ روانشناسی، جامعه شناسی و ... بنابراین این دو از هم جداشدنی نیستند. علاوه بر این جا دارد که همین جا اشاره کنم من اصطلاح «طب سنتی» را قبول ندارم و به نظرم «طب نیاکان» اصطلاح بهتری است چون نیاکان یعنی چیزی که از گذشته به ما رسیده و تا ابد هم وجود دارد ولی سنتی که می گوییم انگار در حال صحبت از یک چیز قدیمی و کهنه هستیم.
اتفاقا چند وقت پیش مقاله ای با عنوان «مدرنیته و سنت در پزشکی» نوشتم و در آن اشاره کردم کهی کی از مشکلات ما این است که امروزه ما در میدان غربی ها بازی می کنیم و می گوییم هر چه شما می گویید درست است. آنها ما را متهم به سنتی بودن می کنند و خودشان را مدرن می دانند و ما هم قبول می کنیم. باید این را باور کنیم که طب جدید پایش را روی شانه طب قدیم گذاشته است. 700 سال پیش کتاب های بوعلی سینا و علی بن عباس اهوازی در غرب آموزش داده می شد. امروزه طب تلفیقی مورد قبول همگان است یعنی چیزهایی را از طب قدیم و چیزهایی را از طب جدید بگیریم و بعد ببینیم که چگونه می توانیم بهترین خدمت را به بشر بکنیم.