اکثر آدم ها در طول زندگی خود، حتما دوستانی داشتند که بیمار بودند. منظورم یک سرماخوردگی معمولی نیست، یک چیز جدی تر! شما در این موارد چه کار می کنید؟
اگر تا حالا دوست بیماری نداشتید، پس شما خوش شانس هستید، گرچه احتمال می دهم یک وقتی این اتفاق برایتان پیش بیاید.
به عنوان کسی که یک بیماری جدی داشتم، کاملا خبر دارم، کدامیک از کارهای دوستان می تواند سودمند باشد و کدام یک از کارهایشان آزار دهنده. تصمیم گرفتم یک سری پیشنهاد بدهم که چطوری با دوستی که از نظر پزشکی وضعیتش وخیم تشخیص داده شده، برخورد کنید. از سل پوستی تا افسردگی تا سرطان یا یک چیزی بین اینها، اینکه بدانیم با کسی که بیماراست چطور رفتار کنیم، مهارتی است که هر کسی ندارد. امیدوارم این پندها راهنمایتان باشد.
نادیده نگیریدش!
اگر نمی دانید چه باید بگویید، خیلی راحت همین را به او بگویید، اما درست وقتی که دوستتان بیشتر از همیشه به شما نیاز دارد نادیده نگیریدش.نگذارید نگرانی از اینکه چطور باید رفتار کنید، روی شما تاثیربگذارد. او در حال دست و پنجه نرم کردن با تقدیرش است و این خودخواهی است که شما بخواهید به احساسات ناخوشایند خودتان اهمیت دهید!
این اتفاق برای من افتاده ومی توانم برایتان بگویم، چه درد بدیست. یکی از دوستانم، از معدود افرادی که من درباره بیماری و درمانم با او صحبت کردم در حین گفتگو خیلی حمایت کننده نشان می داد، اما بعد ؟ دیگر هیچ وقت چیزی از او نشنیدم.
او کسی بود که فکر می کردم دوست صمیمی من است، اما معلوم شد که نه نبوده. نه تنها به من اهمیتی نداد بلکه بیشتر نگران خودش بود که نخواست دوستی ما ادامه پیدا کند، دلیلش هم مهم نیست. نتیجه هم که معلوم است. آزردن بیماری که خودش بسیار آسیب دیده است.
به حریم خصوصی اش احترام بگذارید
برخی ازبیماران درباره مشکلی که با آن دست به گریبان هستند وتشخیصی که داده شده، راحت صحبت می کنند اما برخی هم نه. به یاد داشته باشید گرچه شما می خواهید بدانید که موضوع چیست، اما این قصه زندگی شما نیست. این زندگی دوست شماست و اگر نمی خواهد درباره اش صحبت کند، به آن احترام بگذارید.
آدم ها دراین دنیا با هم خیلی متفاوت هستند و عادلانه نیست که براساس تصورات خودمان درباره آنها قضاوت کنیم، اگر تشخیص و بیماری درباره ما بود چه؟ اجازه بدهید من به شما بگویم: نمی دانید که چه کار می کنید، هیچ کس تا وقتی برایش اتفاق نیافتد نمی داند، پس دوستتان را به خاطر عکس العمل هایش مورد قضاوت قرار ندهید.
اگر دوست شما تمایل ندارد درباره جزئیات بیماری به شما بگوید، به آن احترام بگذارید. حتما دلیلی دارد، شاید فقط برای حفظ دوستی با شماست که درباره جزئیات حرف نمی زند.شاید به خاطر این است که می خواهد یک آدم عادی به نظر برسد، چون مرحله سختی را پشت سر می گذارد. شاید هم نمی خواهد ضعیف دیده شود و یا ممکن است بلند وآشکارا درباره اش صحبت نکند چون درآن صورت واقعی می شود.
اجازه دهید بداند که به فکرش هستید!
اصل مطلب اینکه در شان شما نیست که وادارش کنید، به خواسته دوستتان احترام بگذارید و از او بپرسید چه کمکی از دستتان برمی آید، اما فضولی نکنید.بگذارید دوستتان بفهمد شما به او فکر می کنید.اینکه کسی مریض است، معنی اش این نیست که مرده. دلش می خواهد دیگران به او اهمیت بدهند و توجه کنند. یک عبارت زیرکانه که می گوید: "با تو همدردی می کنم." مطمئنا برای یک روز هم شده خوشحالش می کند. احتمالا به خاطر بیماری احساس افسردگی می کند.
همان متن کوتاه یا یک تلفن کلی تغییر به وجود می آورد. همین چیزها نشان می دهد که چه کسانی دوستان واقعی اند و چه کسانی واقعی نیستند. دو تا ازبهترین دوستانم دائم با من بودند و در تمامی مراحل مرا همراهی کردند. اصلا متعجب نشدم که چقدر این زنان فوق العاده هستند. هرگز به آنها شک نکردم، اما این قوت قلب دادن آنها چقدر معرکه بود.
از طرف دیگر، کسانی بودند که تصور می کردم، سریع به سراغ من بیایند و کسانی که قسم خورده بودند وقتی به آنها نیاز دارم در کنارم باشند، اما نبودند. درس عبرت سختی است، به خصوص زمانی که لحظات دشواری را تحمل می کنید.تنها چیزی که از درد جسمانی دردناک تر است، عذاب های روحی است ومن در چند ماه اخیر خیلی از این عذاب ها را پشت سر گذاشتم و پی بردم چه کسانی دوستان حقیقی من هستند (و چه کسانی نه!)
... باشید
دوست شما ممکن است قادر نباشد جمعه شب با دوستانش برای شام بیرون برود و شما این را می دانید. حتی اگر نمی تواند بیاید باز هم از او در خواست کنید که در غیر اینصورت او آزرده خاطر می شود.
وقتی شما بیمارید، همین که مجبورید در خانه بمانید ودائم به دکتر بروید و درباره هر چیزی از شما سوال کنند، به اندازه کافی وحشتناک است، یک چالش درونی است. فقط چند برخورد از این موارد برای شما که بیمارید و قطعا دارای احساس وحشتناک، شما را گوشه گیر می کند.
وقتی که شما بیمارید، این تصور که زندگی بدون شما هم ادامه دارد، خیلی دشوار است. همین که در برنامه های دوستان خود شرکت نکنید، انگار شما را ازجمع خود کنار گذاشته اند، این حسی دردناک و منزوی کننده است.
همیشه از او بخواهید که با شما همراه شود، حتی اگر جوابش همیشه منفی باشد.
گوش کنید
گاهی اوقات دوست شما فقط می خواهد باشما درباره یک چیزی یا اصلا هیچ چیز بخصوصی صحبت کند، کنارش باشید. به حرفهایش حتی درباره برنامه های مزخرف تلویزیون گوش کنید و تاییدش کنید، شاید تنها چیزی که حالش را بهتر می کند صحبت از یک شیرموز باشد.
گوش کردن به حرف های دوست بیمارتان یکی از فوق العاده ترین کارهایی است که می توانید برایش انجام دهید، در ضمن مجانی هم هست. حتی اگر نتوانند در اجتماع ظاهر شوند، این کارها باعث می شود که احساس دلگرمی کنند و اینکه برای دیگران مهم هستند.
خوشبختانه این پندها باعث می شود یک سری مسائل روشن شوند. لطفا به یاد داشته باشید که وقتی کسی بیمار است، به این معنی نیست که او مرده. آنها هنوز زنده اند و لیاقت عشق و حمایت اطرافیان را دارند. تصور کنید شما چه حسی داشتید اگر اطرافیان با شما همینطوررفتار می کردند و دائما شما را کنترل می کردند. برای دوست بیمار خود بستنی ببرید، بستنی همیشه به درد می خورد.