نمیتوان گفت افراد چاق حتما غمگین و افسرده هستند یا حتما شادند، ولی افراد لاغر معمولا از نظر روانشناسی تیپ شخصیتیای دارند که احتمال بروز بعضی از اختلالهای رفتاری در آنها بیشتر است. هر چیزی این افراد را شاد نمیکند و حساس و زودرنج هستند.
دکتر رزاقی - روانشناس و مشاور خانواده در هفته نامه ای نوشت: «مهسا 131 کیلو و 700 گرم وزن داشت. خودش تاکید میکرد این 700 گرم را هم بگوید. انگار این 700 گرم او را به آدم خوشبخت زیر 132 کیلوگرم وزن تبدیل میکرد و در مسیر نگه میداشت و اگر میگفتیم 132 کیلوگرم است درهای امید و آرزو را برای لاغر شدن به رویش میبستیم و کلیدش را هم دور میانداختیم. چاقی برایش شده بود کابوس. اولین دفعه که به مطب آمده بود، چنان غمگین و افسرده بود که وقتی پرسیدم از کی چاق شده، زد زیر گریه و تا وقتی نصف بسته دستمال کاغذی روی میز را تمام نکرده بود، گریهاش بند نیامد و این برنامه همیشگیمان بود تا وقتی که به 99 کیلوگرم رسید و باور کرد او هم میتواند.
در مقابل او حسین را داشتیم که دانشآموز نخبه یکی از بهترین مدارس تهران بود و در 17 سالگی و با قد 178 سانتیمتر فقط 50 کیلوگرم وزن داشت. عبوس و گرفته بود، لاغری مایه خجالتش بود و از این عیب(!) احساس شرم میکرد و چند وقتی بود که به جز کتاب و جزوه کنکور، قرصهای ضدافسردگی هم پای تختش تلنبار شده بودند...» در میان مراجعان به مطب مشاوران تغذیه یا روانشناسها از این قبیل نمونهها فراوان یافت میشود. آدمهای چاق یا لاغری که انگار با همه دنیا آشتیاند و لبخند هرگز از لبشان نمیافتد یا آنهایی که میخواهند سر به تن دنیا نباشد ولی واقعا چاقها شادترند یا لاغرها؟
چاقها کمتر افسرده میشوند
نمیتوان گفت افراد چاق حتما غمگین و افسرده هستند یا حتما شادند، ولی افراد لاغر معمولا از نظر روانشناسی تیپ شخصیتیای دارند که احتمال بروز بعضی از اختلالهای رفتاری در آنها بیشتر است. هر چیزی این افراد را شاد نمیکند و حساس و زودرنج هستند.
چاقی و نارضایتی از تصویر بدنی
افراد چاق در اغلب مواقع بیخیالند و به اصطلاح میتوانیم بگوییم اگر دنیا را آب ببرد، آنها را خواب میبرد! به همین دلیل افراد چاق کمتر دچار افسردگی میشوند، اما این پیشبینی بر اساس یک قانون علمی و اثباتشده نیست که بتوانیم میان شادی و وزن بالای فرد رابطه مستقیم برقرار کنیم و بگوییم چون چاق است، پس افسرده نمیشود یا به فردی که لاغر است برچسب افسردگی بزنیم چون از طرفی افرادی که دچار چاقی مفرط هستند هم ممکن است بهدلیل نارضایتی از اندامشان و اینکه نمیتوانند در مهمانیها و مراسمها، لباسهای مورد علاقهشان را بپوشند دچار افسردگی شوند. حتی در مواردی، افراد بهدلیل چاقی زیاد خجالت میکشند و زیاد از منزل خارج نمیشوند و در نتیجه چاقتر و افسردهتر میشوند. از طرفی چنین مواردی در مورد افرادی که دچار لاغری مفرط هستند هم صدق میکند.
چون مثبتی چاق میشوی!
افرادی که یک مقدار چاق هستند اغلب بهدلیل برخی خصوصیات اخلاقی مثبت چاق میشوند که در اصطلاح به آن راحت گرفتن زندگی و بیخیالی میگوییم، ولی وقتی همین چاقی از یک حد مشخصی میگذرد اگر شخص به ظاهر خود اهمیت بدهد، وزن بالایش باعث ناراحتی و افسردگیاش خواهد شد. در ضمن در اغلب مواقع خوردن عامل شادی و رضایت است. افراد چاق خوب غذا میخورند و هر جا و در هر شرایطی میتوانند خوب بخورند، بنابراین آدمهای شادتری به نظر میرسند.
وقتی پرخوری عصبی میشود
اختلالی به نام پرخوری عصبی نیز وجود دارد که عامل چاقی است، اما در این حالت فرد دیگر شاد نیست. این اختلال باعث میشود فرد هر چه بیشتر از نظر روانی به هم میریزد بیشتر بخورد و در نتیجه چاقتر شود. در واقع در اینجا خوردن یک نشانه برای بروز خشم و ناراحتی در فرد است نه عاملی برای خوش گذراندن و شادی. از سوی دیگر برخی اختلالهای هورمونی هم باعث چاقی میشوند و گاهی این اختلالهای هورمونی علاوه براینکه باعث چاقی میشوند باعث بروز افسردگی هم هستند، بنابراین هر فرد چاقی الزاما شاد و خوشحال نیست، همانطور که هر فرد لاغری افسرده و غمگین نیست.
با هر ظاهری که دارید شاد زندگی کنید
گاهی چاقی اعتماد بهنفس اشخاص را پایین میآورد و باعث سرخوردگی فرد میشود. حتی لاغری مفرط هم در بعضی افراد همین نتیجه را دارد، بنابراین در عین حالی که ما تناسب اندام را به همه افراد توصیه میکنیم اما در درجه دوم هر فردی باید یاد بگیرد با هر ظاهری سعی بر شادزیستن و شاد زندگی کردن داشته باشد. افراد چاق میتوانند با تغییر شیوه زندگی، رژیم غذایی مناسب و تحرک بیشتر به تناسب اندام برسند و افراد لاغر هم میتوانند با ورزش اندام زیباتر و خوشفرمتری داشته باشند، بنابراین آنچه بیشتر از همه باید اصلاح شود دیدگاه ما نسبت به خودمان و زندگی است.