والدین معمولا آگاهی دقیقی از سطح شناختی کودک خود ندارند، آن را نادیده می گیرند و فکر نمی کنند که حرف هایشان تا چه اندازه می تواند روی روح و روان فرزندان شان اثر بگذارد؛ در حالی که کودک با همان سطح شناختی که در هر مرحله از رشد خود به دست می آورد، به تعبیر و تفسیر آنچه می شنود، می پردازد.
در اینجا به چند موقعیت که والدین بی هیچ توجهی حرف ها یا عباراتی را به کودکان خود می گویند که تاثیر مخربی بر روحیه آنها می گذارد، اشاره شده است.
1- تنبیه عاطفی نکنید!
کودک را از خودتان محروم نکنید، حتی در کلام. هرگز از جملات زیر برای کودکتان استفاده نکنید:
«من دیگه دوستت ندارم»، «من دیگه مامانت/ بابات نیستم»، «تو دیگه بچه من نیستی»، «می ذارم از دستت می رم»، «مامان از دست تو غصه خورده، مریض شده»، «من می خوام مامان یکی دیگه بشم».
به جای اینکه به کودک بگویید دیگر دوستت ندارم، به طور مشخص و مصداقی به او بگویید آن کار زشت یا نادرستی که انجام دادی را دوست ندارم چون به این دلایل اشتباه بود؛ پس دیگر نباید آن را تکرار کنی. با این روش، کودک متوجه می شود با شخصیتِ او مشکلی ندارید، بلکه کار اشتباه او را نمی پسندید.
والدین باید دقت کنند که برای تربیت فرزند خود از مهر و عاطفه و محبتی که میان آنهاست مایه نگذارند و به اصطلاح ماجرا را احساسی نکنند، بلکه با منطقی در سطح فهم کودک، نادرستیِ کارش را برای او توضیح دهند و درخواست خود را به طور روشن بیان کنند.
2- عزت نفسش را بالا ببرید
برای بالا بردن عزت نفس کودکان، بارها و بارها از جملات زیر در طول روز استفاده کنید:
«من مامان یا بابای تو هستم و همیشه مراقبت هستم»، «من تو رو دوست دارم»، «من به تو افتخار می کنم».
سعی کنید این جملات را بدون قید و شرط به کار ببرید، نه به علت انجام کاری. یعنی اگر تنها وقتی کودک شما نمره بیست گرفت یا اتاقش را تمیز کرد، به او بگویید دوستت دارم یا به تو افتخار می کنم؛ معنی اش این است که به شرط اینها من دوستت دارم و به تو افتخار می کنم، نه در هر حالتی.
3- غیر واقعی تعریف نکنید!
«تو بهترین پسر دنیایی»، «تو زیباترین دختر دنیایی»، «تو حتما یه پیانیست یا یه نقاش معروف می شی»، «تو یه پزشک ماهر و زیردست می شی».
کودک با این جملات همیشه از خود چنین انتظاراتی خواهد داشت. بعد بزرگ می شود و می بیند از او زیباتر و باهوش تر و بهتر هم هست، در نتیجه عزت نفس او پایین می آید؛ چون همیشه از خودش انتظار بهترین را دارد و این موضوع مدام او را آزار می دهد.
4- تحقیرش نکنید
کودک می گوید می خواهم در آینده مهندس یا دکتر بشوم؛ والدین در جواب می گویند «آره! حتما با این درس خوندنت مهندس هم می شی! با این نمره های ریاضیت، تو دیپلمت رو بگیری ما جشن می گیریم! بیچاره اون مریض هایی که زیر دست تو باشن.»
این جملات، بازدارنده انگیزه هستند و عزت نفس کودک را پایین می آورند. او مدام به این جمله ها فکر می کند و به خود می گوید که «من هر چقدر هم که تلاش کنم، به اینها نخواهم رسید»، پس دیگر تلاشی نمی کند.
در چنین شرایطی، بهتر است بگوییم: «آره حتما، اگر تلاش کنی، می تونی یک پزشک یا یک فوتبالیست خوب بشی.»
5- به او لقب ندهید
والدین قادرند هر چیزی، هر اصطلاح و یا لقب و برچسبی را از محیط برداشته، تبدیل به رفتار و بعد به عادت و سپس آرام آرام تبدیل به ارزش ها و باورهای کودک و در نهایت تبدیل به هویت او کنند.
بنابراین برچسب زدن به کودک باعث می شود شما ناخودآگاه آن لفظ را به هویت و شخصیت کودکان تبدیل کنید. مثلا والدینی که به کودک خود برچسب خجالتی، دروغگو، دزد، نق نقو یا شلخته می زنند، باعث می شوند کودک به تدریج باور کند که اینگونه است و این صفت را جزیی از شخصیت خود بداند. در نتیجه کودک پس از چندی باور می کند که شلخته یا دست و پا چلفتی است.
با توجه به تاثیر تکرار واژه ها و صفت ها در شکل گیری شخصیت کودکان، والدین می توانند ویژگی ها یا رفتارهای مثبت همچون سلام کردن، مسواک زدن یا کتاب خواندن را مرحله به مرحله از محیط وارد هویت کودک کنند (تو اهل مطالعه ای، تو کتابخوانی و ...)
6- خوب با هم دعوا کنید
والدین باید در هنگام بحث و مشاجره از به کار بردن جملاتی که باعث اضطراب کودک می شود، خودداری کنند. آنها باید دقت کنند که همانطور که مجاز هستند تنها بخشی از رابطه عاشقانه خود با همسرشان را جلوی کودک نشان بدهند و بیش از آن اجازه ندارند و باید در خلوت خودشان به عشق ورزی به دور از چشم کودکانشان بپردازند، در مورد جر و بحث و دعواهایشان نیز باید به همین صورت عمل کنند.
والدین مجاز نیستند اوقات خوش خود را دور از چشم کودک سپری کنند و بحث های خود را تمام قد جلوی کودک بیاورند. کودک نیازمند محیطی امن در خانه است و نیاز دارد بتواند به والدین و صمیمیت بین آنها و خودش اطمینان کند.
وقتی مادری جلوی فرزندش به همسرش می گوید «آخر تو منو می کشی با این کارهات» و یا «از دست تو آخر من دق مرگ می شم»؛ کودک همیشه اضطراب این را دارد که بابا، مامان را خواهد کشت؛ حال با یک سرماخوردگی ساده مادر،کودک دچار ترس و دلهره مخ شود که مامان گفته بود آخر از دست بابا می میرد؟ برای همین مریض شده و کودک در چنین شرایطی، پدر را مقصر مریضی مادر می داند؛ در نتیجه نه تنها اضطراب بی پایه و اساسی را تجربه می کند بلکه رابطه او با پدرش نیز آسیب می بیند.
7- زود بزرگش نکنید
از جملاتی مثل «تو دیگه بزرگ شدی!»، «خانم شدی، آقا/ مرد شدی»، «این کار بچه کوچولوهاست، تو دیگه بچه نیستی» استفاده نکنید، چرا که او را از دنیای کودکی، به دنیای بزرگسالی می برید و کودک دیگر از خود انتظار کودکی ندارد و این در حالی است که رفتار بزرگسالانه هم خارج از حد و توان اوست؛ بنابراین اعتماد به نفسش پایین می آید.