از عاشق های جوان که بپرسید، می گویند ما با بقیه فرق داریم. امکان ندارد که دچار سردی روابط شویم. می گویند کاری می کنند که رابطه شان همیشه گرم باشد و اگر عشقشان روزی به سردی برود، خواهند مرد. همین تصورات ایده آل و رویایی از عشق خیلی وقت ها دردسرساز می شود. چون اولا نمی دانند چه چیزهایی می تواند رابطه شان را سرد کند و ثانیا وقتی رابطه شان سرد شد خود را می بازند و نمی توانند مشکل را حل و فصل کنند.
واقعیت این است که هر عشقی روزی از آن تب و تاب شورانگیز می افتد و از شهر شعرها و شورها به واقعیت زندگی روزمره وارد می شود. البته این عشق قوام یافته و همراه با احترام متقابل چیزی از آن احساس شورانگیز کم ندارد. این عشق هیجان زیادی برنمی انگیزد اما معنابخش ترین تمنای انسانی است.
این عشق راستین و همراه با احترام دیگر آن آتش سوزانی نیست که در دل عاشق دربگیرد و همه شور و هیجان مهارگسیخته باشد. این عشق آسیب پذیر است و باید از آن مراقبت کرد.
بزرگترین عامل سردی روابط عاشقانه
آسیب پذیری عشق به چشم نمی آید. آنقدر آرام و ذره ذره آب می شود که یک روز چشمتان را باز می کنید و می بینید اثری از آن نیست. مواجه شدن با دستی که گرمای گذشته را ندارد یا چشمی که فروغ نگاه همیشگی را ندارد، درد سنگینی است. جان گاتمن، یکی از مشهورترین زوج درمان گران معاصر، اعتقاد دارد که عاملی که بیشترین اثر پیش بینی کننده را در طلاق دارد، انتقاد از همسر است.
در یک رابطه درست 2 نفر به یکدیگر پسخوراند یا فیدبک می دهند، در حالی که در یک رابطه ناسالم از یکدیگر انتقاد می کنند.
انتقاد مداوم، بزرگ ترین آسیب را به رابطه می زند و به زودی عشق را نابود می کند. البته واقعیت زندگی مشترک این است که همیشه اختلاف نظر پیش می آید. گفت وگو های زن و مرد در زندگی دیگر آن پچ پچ های رازآمیز عاشقانه نیست. صحبت سر زندگی واقعی با همه دشواری های آن است. طبیعی است که گاهی ما یا طرف مقابل مسیر اشتباهی را می رویم. گاهی به درست یا اشتباه فکر می کنیم روش طرف مقابل برای حل یک مشکل خاص روش درست و سنجیده ای نیست.
مشکل درست از همین جا شروع می شود. طبیعی است که شروع به مخالفت می کنیم. این مخالفت ها اگر به صورت «پسخوراند» یا «فیدبک» باشند، کاملا طبیعی و سازنده هستند اما اگر به صورت انتقاد باشند، آسیب رسان می شوند. «پسخوراند» با انتقاد متفاوت است.
در یک رابطه درست 2 نفر به یکدیگر پسخوراند یا فیدبک می دهند، در حالی که در یک رابطه ناسالم از یکدیگر انتقاد می کنند. انتقادهای آسیب رسان شخصیت طرف مقابل را نشانه می گیرند و سعی در کنترل کردن او و تخریب شخصیتش دارند. در پسخوراند می گوییم من با این «رفتار» تو موافق نیستم در حالی که در انتقاد «شخصیت» طرف مقابل را زیر سوال می بریم. در پسخوراند به فکر این هستیم که نتیجه بهتری بگیریم در حالی که در انتقاد هدف ما بهبود نیست بلکه دنبال مقصر می گردیم.
کسی که انتقاد می کند، فکر می کند فقط یک راه درست وجود دارد در صورتی که کسی که پسخوراند می دهد، می داند که غیر از راهی که در ذهن خودش است، راه های جایگزین دیگری هم هستند. به عنوان نمونه عبارت «تو از پس این کار برنمی آیی» انتقاد ولی عبارت «بهتر است با کمک همدیگر این کار را انجام بدهیم» پسخوراند است. عبارت «بحران اقتصادی که در آن افتاده ایم تقصیر تو است» انتقاد است اما عبارت «برای بیرون آمدن از این بحران اقتصادی باید هر دو با هم از چیزهایی بگذریم» پسخوراند است.
عبارت «من باهوش تر و باتجربه تر از تو هستم و می دانم این تصمیمی که گرفته ای اشتباه است» انتقاد ولی عبارت «من شرایط تو را می فهمم و می دانم که حق تصمیم گیری با خودت است اما با تصمیمت به این دلایل موافق نیستم.» پسخوراند است. انتقاد کردن ویروسی است که آرام وارد رابطه و به تدریج بیشتر می شود و روز به روز اعتماد به نفس طرف مقابل را کمتر می کند. عشق ورزیدن به اعتماد به نفس نیاز دارد.
افرادی که مرتب از معشوقشان انتقاد می کنند، توانایی عشق ورزیدن را از او می گیرند. آتشی که دودش اول در چشم خودشان می رود. عشق ورزیدن مهارتی است که باید از اوان کودکی آموخته شود.
به یاد داشته باشید پسخوراند هر چقدر هم مودبانه و سیاستمدارانه بیان شود، اگر در زمان عصبانیت گفته شود هیچ تفاوتی با انتقاد ندارد. ما بیشتر به بار هیجانی کلمه ها واکنش نشان می دهیم تا معنایی که منتقل می کنند. عشق گلی است که می توان با نسیم «پسخوراند» از آن مراقبت کرد.
عشق نیاز به مراقبت دارد
عامل دیگری که عشق شما را دستی دستی سرد می کند، صحبت نکردن است. صحبت نکردن از خود، از آرزوها و خواسته ها و حتی دلخوری های ریز و درشت باعث می شود که کم کم زن و مرد برای هم غریبه شوند و احساس عشق و علاقه شان از بین برود. سکوت درواقع نخستین نشانه طلاق عاطفی است که نشان می دهد زن و شوهر دیگرحرفی برای گفتن با هم ندارند و میل و کششی هم به یکدیگر نخواهند داشت.
این طور است که شما احساس می کنید حرف های زیادی دارید اما گوش شنوایی برای شنیدن آنها نیست. بنابراین حرف هایتان را در دل خود نگه می دارید و روز به روز بیشتر فاصله می گیرید.