بسیاری از ما آرزو داریم با فردی مناسب آشنا شویم و زندگی عاشقانه ای را آغاز کنیم. بسیاری از ما که هم اکنون رابطه ای را شروع کرده ایم، آرزو داریم رابطه مان برای همیشه مثل امروز عاشقانه و صمیمانه باقی بماند؛ اما واقعیت این است که اغلب آرزوها نقش بر آب می شوند و تمام نقشه هایمان به هم می ریزند.
روزها که از پی هم می گذرد، صمیمیت ها کمتر می شود و به جایی می رسد که دیگر یادمان نمی آید فردی که رو به روی ما نشسته، همان عشق چند سال پیشمان است! اشکال کار کجاست؟ آیا کلیدی برای باز کردن قفل معمای «داشتن روابطی سالم و ماندگار» وجود دارد؟!
آیا به همسرتان اعتماد دارید؟
اعتماد، اولین و شاید مهم ترین عامل تعیین کننده موفقیت در یک رابطه و باقی ماندن در آن، در طی زمانی طولانی است. بدون اعتماد، هیچ یک از مواردی که در ادامه بحث به آن ها خواهیم پرداخت، معنا نخواهند داشت. از خودتان بپرسید: «آیا به همسرم اعتماد دارم؟ آیا همسرم، فردی مورد اعتماد است؟ آیا می شود به او تکیه کرد؟»
گاهی ما انتظار داریم علاوه بر این که دیگران به ما اعتماد دارند، همسرمان هم به ما اطمینان کامل داشته باشد، اما خود ما به فرد مقابلمان و حتی همسرمان اعتماد نداریم. اعتماد، اتفاقی دوطرفه است! به قلبتان رجوع کنید و دوباره از خودتان بپرسید: «چقدر به همسرم اعتماد دارم؟»
آیا شما و همسرتان با هم صمیمی هستید؟
قبل از هرچیز بهتر است بدانید صمیمیت چهار جنبه دارد:
• بدنی (مثل نوازش یکدیگر)؛
• هیجانی (توان بیان احساسات به یکدیگر)؛
• فکری (توان تبادل افکار با هم)؛
• فعالیت های مشترک (توان انجام علایقتان به صورت مشترک).
می خواهم یک آزمون کوچک را برای سنجش سازگاری شما در صمیمیت تان معرفی کنم.
اگر می خواهید ببینید چقدر با همسرتان صمیمی هستید، آزمون «سنجش سازگاری» را که در ادامه می آید، انجام دهید.
برای انجام این آزمون به هر یک از جنبه های «بدنی، هیجانی، فکری و فعالیت های مشترک» از 1 تا 4 شماره بدهید، یعنی هر کدام را که برای شما اولویت بیشتری دارد با شماره یک مشخص کنید و به همین ترتیب تا شماره 4 اولویت بندی کنید. سپس از همسرتان بخواهید تا او هم به همین طریق اولویت بندی کند.
این که هریک از شما، اولویت های یکدیگر را بدانید، بسیار مهم است. سعی کنید درباره اولویت هایتان با یکدگیر صحبت کنید و بر سر آن ها و نحوه ارتباطتان با هم به توافق برسید. صمیمیت، عاملی مهم در ایجاد یک رابطه و دوام آن است.
کدام بخش از شخصیت شما در ارتباط با همسرتان بیشتر خودش را نشان می دهد؟
از شما می خواهم که به دوستانتان فکر کنید و به این نکته توجه داشته باشید که هر دوستی بخشی متفاوت از وجودتان را آشکار می کند؛ برای مثال در مقابل دوستی ممکن است درونگرا و ساکت تر و در مقابل دیگری، پرسروصدا و شلوغ باشید. با یکی از دوستانتان صبوری به خرج می دهید و در مقابل با دیگری بحث می کنید. یک دوست می تواند باعث شود شما گرایش های شخصی تان را بیشتر یا کمتر نشان دهید.
همان طور که یک دوستی می تواند جنبه ای از وجود شما را بیشتر آشکار کند، همسر شما هم می تواند. به سؤالات زیر فکر کند: «آیا وقتی با همسرم هستم، قسمت شایسته تر و بهتری از شخصیتم، آشکار می شود؟ آیا وقتی با او هستم، بخش ناشایست شخصیتم بروز می کند؟ یا ترکیبی از هر دو است؟ اگر این طور است، در کدام موقعیتی که با همسرم هستم، فرد بهتری هستم؟ در نهایت، آیا من در این رابطه، خودم را دوست دارم؟»
علاوه بر این، باید از خودتان بپرسید: «شخصیت همسرم در ارتباط عاطفی با من چگونه است؟» یا «کدام قسمت از وجودش را در کنار من بیشتر بروز می دهد؟»
پاسخ صادقانه شما به این پرسش ها، به «خودشناسی» بهتر و شناخت شما از رابطه تان کمک می کند. پس از این که سبک رفتاری تان با همسرتان را تشخیص دادید، به یاد بیاورید در گذشته، با کدام یک از اعضای خانواده تان به این سبک رفتار می کرده اید؟
آیا به یکدیگر احترام می گذارید؟
دکتر جان گاتمن، از دانشگاه واشنگتن، یک «زوج درمانگر» است که بیش از بیست سال است روی زوج ها مطالعه می کند. او می گوید: «بهترین پیش بینی کننده جدایی در بین همسران، رفتار همراه با اهانت آن ها با هم است!»
اهانت و تحقیر، که رفتاری در نقطه مقابل «احترام» است، اغلب از طریق قضاوت منفی، انتقاد، طعنه و کنایه زدن درباره ارزش های فرد مقابل ابراز می شود. این که ما شخصیت فرد مقابلمان را بی ارزش کنیم و او را با حرف ها و رفتارهایمان تحقیر کنیم.
برای داشتن ارتباطی موثر، باید بتوانیم شخصیت یک فرد را از ارفتار او (یا مسئله پیش آمده) جدا کنیم و به جای تمرکز بر شخصیت وی، بر رفتاری مشخص یا مسئله ای خاص تمرکز داشته باشیم.
فردی که ارتباطی موثر برقرار نمی کند، درست برعکس عمل می کند، یعنی مسئله را به شخصیت فرد مقابل ربط می دهد و به او حمله می کند و از طرف دیگر، مسئله را کوچک می انگارد یا نادیده می گیرد.
کمی فکر کنید و ببینید که رفتار شما با همسرتان چگونه است؟ آیا رفتار یا مسئله پیش آمده را جدی تلقی می کنید و در مقابل با شخصیت وی مهربان هستید یا این که برعکس عمل می کنید؟
خبر خوب این است که اگر شما و همسرتان، مشکلات ارتباطی دارید، با اراده لازم می توانید مهارت های ارتباطی را یاد بگیرید و در زندگی تان به کار ببرید.
شما و همسرتان چگونه مشکلات را حل می کنید؟
همسرانی که نمی دانند چطور باید اختلاف هایشان را حل کنند، یا مدام درگیر می شوند دعوا می کنند یا سکوت کرده و کناره می گیرند. گروهی از همسران، مدام با یکدیگر مشاجره می کنند، پس از مدتی عصبی و خسته و فرسوده می شوند و برای سال های طولانی کینه به دل می گیرند. درواقع آن ها با دعوا و پرخاشگری، از کنار مشکلات مهم و اختلاف نظرهای خود عبور می کنند و هرگز فرصتی پیدا نمی کنند تا به شیوه ای صحیح به آن ها بپردازند.
درنتیجه، پس از درگیری های بی پایان وقتی دیگر هیچ روزنه امیدی نمی بینند، از نظر عاطفی نسبت به همسرشان سرد می شوند و سکوت پیشه می کنند. اغلب فردی که سکوت اختیار کرده و در لاک خود فرو رفته، به سمت محیط بیرون از خانواده و افرادی در خارج از آن متمایل می شود و در نتیجه نسبت به محیط درون خانواده و همسرش بی اعتنا می شود.
همسران موفق، ناراحتی و عصبانیت خود را بدون فاصله گرفتن از همدیگر تجربه می کنند و وقتی مسئله و مشکل حل شد یکدیگر را می بخشند و گذشته ها را فراموش می کنند. از همه مهم تر و بالاتر، همسران موفق این توانایی را دارند که از سختی های گذشته درس بگیرند و هرچه بیشتر رشد کنند.
شما و همسرتان، در سختی های زندگی چگونه عمل می کنید؟ یکی از نشانه های یک زندگی زناشویی موفق، نوع برخورد همسران در روزهای سخت و برخورد با آن است؛ این که چطور در مقابل مشکلات بایستیم و از هم پشتیبانی کنیم تا آن ها را حل کنیم.
آیا سختی ها و بدبیاری ها، بحران ها و مشکلات، شما و همسرتان را به هم نزدیک تر م یکند یا از هم دور می کند؟ آیا در مشکلات، بالغانه رفتار می کنید یا مثل کودکان برخورد می کنید؟ آیا در سختی ها هم کنار هم هستید یا فقط شادی ها را شریک می شوید؟
آیا شما و همسرتان برای مسائل مالی، ارزش یکسانی قائل هستید؟
مطالعات بی شماری نشان داده است که توافق نداشتن همسران در مورد مسائل مالی، یکی از مهم ترین دلایل مراجعه آن ها به مراکز مشاوره و همچنین از مهم ترین دلایل «طلاق» است. جفری دیو، رئیس پروژه ملی ازدواج آمریکا، می گوید: «همسرانی که دست کم یک بار در هفته درباره مسائل مالی با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند، سی درصد بیشتر از افرادی که یک بار در ماه درباره این مسئله اختلافنظر دارند، احتمال می رود از هم طلاق بگیرند.»
بیشتر اختلافات مالی، ار روزهای آغاز شکل گیری یک رابطه آشکار می شود. آیا همسر شما، زمانی که برای او یک هدیه تولد زیبا اما نه چندان گران قیمت بخرید، خوشحال می شود؟ اگر برایتان خرید نکند احساس ناامیدی می کنید؟ آیا شریک زندگی تان از داشته های خود، راضی و خوشحال است یا مدام می خواهد بیشتر و بیشتر داشته باشد؟ آیا شما و همسرتان می توانید مانند یک تیم، مشکلات مالی خود را حل کنید؟
راهکار این است که از همین امروز یک برنامه مالی مشخص و روشن با همسرتان طراحی کنید. به مواردی که با هم اختلاف نظر دارید و از هم ناراضی هستید توجه کنید، هرچه زودتر به این موارد توجه کرده و آن ها را حل کنید، رابطه تان از عمق و غنای بیشتری برخوردار می شود. در صورت نیاز از روان شناسی متعهد و مجرب کمک بگیرید.
در پایان، بهتر است بگویم، اگر شما مجرد، عقل کرده یا متاهل هستید، هفت کلیدی که معرفی شد می تواند به عنوان یک آزمون سنجش سلامتی و بهزیستی در رابطه تان (یا رابطه ای که می خواهید شکل دهید) موثر باشد.
صداقت با خود، انعطاف پذیری و میل به رشد، عواملی هستند که به شما کمک می کنند نه تنه همسری ایده آل برای زندگی تان پیدا کنید بلکه عشقتان را پایدار کرده و تا پایان عمر از مزایای یک زندگی سرشار از مهر و محبت، بهره مند شوید.
زن و شوهرها از هم چه انتظاری دارند؟
زنان از همسر خود چه می خواهند؟!
می خواهم همیشه به حرف هایم گوش بدهی؛ حتی اگر برایت جذاب نباشند. مطمئن باش اگر این حرف های کسل کننده برای من مهم نبودند، آن ها را با تو در میان نمی گذاشتم.
می خواهم به جای این که بگویی: «نشانم بده عاشقم هستی!»، وقتی توقع ندارم، نوازشم کنی، بدون دلیل خاصی برایم گل بخری و دستانم را بگیری. گاهی این کارهای غیرمنتظره کوچک، بسیار بیشتر از کلمات معنا دارند.
می خواهم وقتی در کنارم هستی، حواست به من باشد و به کار یا ورزش مورد علاقه ات فکر نکنی. گاهی من و بچه ها نیاز داریم با تو صحبت کنیم، اما تو حواست به ما نیست!
می خواهم از من قدردانی کنی و به جای این که مرا با آرمان های ذهنی خودتم مقایسه کنی، به خاطر وجود خودم بپذیری.
می خواهم دست کم یک بار در هفته برنامه ریزی کنی تا با هم بیرون برویم، درست مثل دوره نامزدی مان!
می خواهم طوری با من رفتار کنی که احساس کنم من را هم مانند خودت باهوش می دانی.
مردان از همسر خود چه می خواهند؟
می خواهم درست همان طور که به فرزندانمان می گویم دوستشان دارم و به آنان افتخار می کنم، همین ها را از تو بشنوم، این که عاشقم هستی و به عنوان همسر و پدر، به من افتخار می کنی.
می خواهم تلاشت را برای کنترل و تغییر من متوقف کنی و بدانی من الماسی نتراشیده نیستم! من مرد هستم؛ همان مردی که عاشقش شدی و با او ازدواج کردی.
می خواهم وقتی از چیزی ناراحتی، درباره اش با من حرف بزنی و اجازه ندهی این ناراحتی به مرور زمان به بمبی تبدیل شده و روزی منفجر شود.
می خواهم وقتی به زمان بیشتری برای تنها بودن نیاز دارم، فکر نکنی دوستت ندارم یا نمی خواهم در کنارم باشی و بدانی من فقط به زمان نیاز دارم تا بتوانم دوباره خود را سازماندهی کنم.
می خواهم گاهی ناغافل نوازشم کنی، بدون این که در گوشم زمزمه کنی!
می خواهم وقتی به خرید می روی از من بپرسی: «چیزی می خواهی برایت بگیرم؟»