در این مطلب به اشتباههایی كه ممكن است روابط زناشوییتان را تیره و تار كند می پردازیم.
خطای شماره 1 :ذهنخوانی
به ذهنتان نمك بپاشید!
نهتنها هنری نیست كه خودمان را در ذهن دیگران بدانیم و از رفتار یا گفتارشان به اعماق ذهنشان پی ببریم كه خیلی هم خطرناك است اگر اجازه دهیم در ذهنمان چنین خطایی شكل بگیرد. در مسائل زناشویی البته چون آدمها سختتر از هر موضوع دیگری مسائلشان را به زبان میآورند، احتمال بروز این خطا بیشتر هم میشود.
مثال: كامران متوجه میشود همسرش لیلا امشب مثل شبهای دیگر نیست. انگار چیزی ذهنش را مشغول كرده. اشتیاق همیشه را از خودش نشان نمیدهد و تمركز ندارد. فكر میكند رابطه امشبشان بیشتر از سر عادت است و نه یك رابطه پرشور و احساس. ذهنش شروع میكند به جستوجو. چه چیزی ممكن است باعث این حواسپرتی او شده باشد؟ یادش میآید آنها دیشب به مهمانی عروسی دوستش رفته بودند. بلافاصله نتیجه میگیرد لیلا حتما با دیدن شوهر پولدار دوستش، زندگی آنها را با زندگی خودشان مقایسه كرده و ذهنش خراب شده. پیش خودش میگوید دیگر نباید اجازه بدهد لیلا با آن دوستش ارتباط داشته باشد و بعد متاسف میشود كه چقدر لیلا زود تحت تاثیر دیگران قرار میگیرد!
تحلیل موقعیت: ذهنخوانی باعث میشود ما از حقیقت دور شویم. درست در نقطه مقابل، گفتوگو ما را به حقیقت نزدیك میكند. كامران یا هر كدام از ما در چنین موقعیتی میتوانیم با این روشها از خطای ذهنخوانی پرهیز كنیم:
1- گفتوگو كنیم: وقتی سوالی در ذهنمان ایجاد میشود، به جای فرضیهسازی و تلاش برای یافتن پاسخ در ذهنمان باید «در دنیای واقعی» دنبال پاسخ سوالمان بگردیم. طبیعتا میتوانیم اول از كسی كه این سوال را برایمان ایجاد كرده، بپرسیم. گاهی ممكن است این روش جواب ندهد و نتوانیم به همین راحتی به پاسخ برسیم اما ممكن هم هست كه برسیم. همین كه كامران «پیشبینی» كند اگر سوال كند لیلا جوابی به او نمیدهد، خودش یك جور خطای ذهنخوانی است!
2- فرضیه خودمان را رد كنیم: اینكه فكر كنیم اولین نتیجهگیری ما، درستترین است، خطاست. همین فكر را میكنیم كه دیگر دنبال جواب اصلی نمیرویم. کامران میتوانست همان وقت كه این فكر به ذهنش رسید با آن مقابله كند. به خودش بگوید حتما این فكر غلط است و حتما دلیل دیگری دارد. وقتی چند شب بعد، كامران دوباره میدید همسرش همان زن پرشور همیشگی است، كلا صورت مسئله در ذهنش پاك میشد.
خطای شماره 2 : منطق احساسی
همیشه قلب راستگو نیست
حتما خیلیها نسبت به این جمله گارد میگیرند؛ آنهایی كه واقعا به ندای قلبشان باور دارند اما اجازه دهید منطقی باشیم. حتی آنهایی كه همیشه به احساسشان احترام میگذارند و به آن اعتماد دارند، خیلی وقتها از این اعتماد لطمه دیدهاند. پس نمیشود گفت همیشه آنچه احساس میكنیم، درست است.
مثال: شوهر رعنا یك ماه است كه تا ساعت هشت شب در دفتر كارش میماند. رعنا میداند كار شركت زیاد شده و همسرش مجبور است همراه همكاران دیگرش تا این ساعت كار كند اما حضور چند همكار خانم احساس بدی را در او ایجاد كرده. احساس خطر میكند كه در این مدت شوهرش، همكاران خانمش را در طول روز حتی بیشتر از او میبیند.
تحلیل موقعیت: رعنا بدون اینكه هیچ شواهدی در مورد بیتعهدی همسرش داشته باشد، صرفا بر مبنای احساسش قضاوت میكند. همین ذهنیت هم حتی ممكن است باعث سردی رفتار او با همسرش شود یا بهطور غیر مستقیم و به بهانهای دیگر زمینهساز یك دعوای زن و شوهری جدی شود كه آن هم نتیجهاش فاصله بیشتر است. رعنا و هر كدام از ما در چنین موقعیتی میتوانیم از این راهكارها كمك بگیریم:
1- به خودمان زمان بدهیم: اولین توصیهای كه در چنین موقعیتی باید به خودتان كنید این است كه اجازه دهید غلیان احساساتتان فروكش كند. وقتی آرامتر شوید، منطقیتر میشوید و میتوانید موقعیت را بهتر تحلیل كنید. فراموش نكنید قضاوتهای ما بهشدت تحت تاثیر احساسات ما هستند. پس هرقدر هنگام تصمیمگیری آرامش بیشتری داشته باشیم، احتمال درستی تصمیممان بیشتر خواهد شد.
2- فكرمان را بچرخانیم: گفتیم باید روی نتیجهگیری احساسیمان یك علامت سوال بگذاریم و فرصت دهیم تا منطقمان حاكم شود. البته این كار راحتی نیست. در این موقعیت، اگر سعی كنیم ذهن را به سمت دیگری منحرف كنیم و نگذاریم همه فكرمان روی این موضوع متمركز شود، برای خودمان و عقلمان زمان خریدهایم.
خطای شماره 3 : تعمیم بیش از حد
فیل را در تاریكی نبینید
داستان فیل در تاریكی مثنوی را شنیدهاید؟ داستان فیل و كوران تمثیلی است كه ریشههای آن را در ادبیات هندوستان ذكر كردهاند و مولانا هم در مثنوی به خوبی آن را به نظم درآورده و تفسیر کرده است. در روایتهای مختلفی كه از این داستان شده، وجه مشترك این است: گروهی از مردان نابینا (یا مردان در تاریكی) كه در عمرشان فیل ندیده بودند، دست بر فیل میكشند و چون هر یك فقط به عضوی از اعضای فیل دست میكشند به تصویر فراگیر درست و كاملی از فیل دست نمییابند و هر كدامشان آنچه لمس كردهاند را تعمیم میدهند.
یكی به خرطوم فیل دست میزند و میگوید مثل مار است و آن یكی به گوشهایش و میگوید مثل بادبزن است! نتیجه داستان این است که تجربههای ناتمام ما اگر تعمیم پیدا كند، راه به تركستان میبرد. این را كنار این حقیقت بگذارید كه در مسائل زناشویی، هر زوج روش خودشان را دارند و قواعد یكسان و استانداردی كه قابل تعمیم به همه زوجها باشد، وجود ندارد.
مثال: فرهاد و شهره در دوره عقد فقط معاشقه داشتند و رابطه كامل را گذاشته بودند برای بعد از عروسی اما شب اول عروسی هر دو آن قدر خسته بودند كه ترجیح دادند فقط بخوابند. شب بعد اما تلاششان نتیجهای نداشت. آنها چیز زیادی هم در این باره نمیدانستند و وقتی شبهای دوم و سوم هم این كار ممكن نشد، به این نتیجه رسیدند كه برای این كار آمادگی ندارند و بهتر است فعلا اصلا به این موضوع فكر نكنند. بعد از چند ماه، آنها به همان روال دوره عقد بازگشته بودند اما هردویشان از این وضع ناراضی و ناامید بودند.
تحلیل موقعیت: تعمیمهای بیش از حد ما، همیشه برای دیگران نیست. گاهی خودمان مسائل را در مورد خودمان به اشتباه تعمیم میدهیم. در این مورد هم، فرهاد و شهره مشكلی را كه در شبهای اول بعد از عروسی اتفاق افتاده بود، به كل زندگیشان تعمیم دادند. درحالی كه اگر به كمك مشاور در همان روزهای اول تلاششان را ادامه میدادند، همه چیز میتوانست روال عادیاش را طی كند. میدانستید بعضی زوجهای جوان با همین مشكل بعد از چند ماه سر از دادگاه خانواده درمیآورند؟
برای مقابله با این مشكل باید از این روشها كمك بگیریم:
1- خاص باشیم: باید تلاش كنیم روش فكرمان را اصلاح كنیم. جزئینگر باشیم و نتیجهگیریمان را هم جزئی كنیم؛ مثلا اگر فرهاد و شهره در ذهنشان جا میانداختند كه این یك مشكل جزئی است و بقیه مسائل بین آنها خوب پیش میرود، برای حل این مشكل خاص تلاش بیشتری میكردند.
2- مشورت كنیم: اگر خودمان را میشناسیم و میدانیم قضاوتهایمان با تعمیمهای اغراقآمیز همراه است، باید از مشاوری كمك بگیریم كه به قضاوتهایش اعتماد داریم.
خطای شماره 4: برچسبزنی
دیوارها را تمیز نگه دارید!
همه جا برچسب زدن بد است و در مسائل زناشویی هزار بار بدتر. برچسبها علاوه بر اینكه تاثیر بدی روی ذهن كسی میگذارند كه به او برچسب زدهایم، ذهن خود ما را هم منحرف میكنند. این یعنی تیشه به ریشه رابطه زناشویی زدن.
مثال: ریحانه بهطور تصادفی متوجه شد روی لپتاپ همسرش، چند عكس غیراخلاقی هست. بهشدت به هم ریخت و این ماجرا شد بهانه یك دعوای اساسی. همسرش اعتراف كرد اشتباه كرده و عذرخواهی كرد اما از آن روز، سر هر بگو مگو ریحانه آن ماجرا را به یاد همسرش میاندازد و وقتی عصبانی میشود، حتی كلمه «هرزه» را قاطی بد و بیراههایش به او میگوید.
تحلیل موقعیت: برچسب زدنها فقط مخربند حتی اگر همسر ریحانه اشتباه كرده باشد این را چماق كردن و توی سر او زدن باعث جلوگیری از تكرار این اشتباه نمیشود كه هیچ، باعث میشود احتمال تكرار بیشتر شود. در چنین مواقعی ریحانه و هركدام از ما با این ایدهها میتوانیم به خودمان كمككنیم.