سامان جنگل دوست يكشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۰

سارا معلم سی و دو ساله ای است که در سه سال گذشته مدام خُلق افسرده داشته و احساس حقارت و بدبینی می کرده است. می گوید از زمان فارغ التحصیلی هرگز واقعا خوشحال نبوده است. هر روز پیش از اذان صبح از خواب بیدار می شود و بعد از آن، دوباره خوابش نمی برد. این موضوع باعث می شود همیشه احساس کند بیش از اندازه خسته است. بعد از انجام هر کاری هم مدام به این فکر می کند که چقدر بی کفایت شده است و اینکه چرا نمی تواند کارش را به درستی انجام دهد. کنار آمدن با همکارانش برایش دشوار شده است، ترجیح می دهد بعد از اتمام کلاس ها سریع مدرسه را ترک کند.

دیستایمی یا افسرده خویی نوعی افسردگی ضعیف است. بدین معنا که هرچند افسرده خویی باعث نوعی اختلال در عملکرد کاری، تحصیلی و اجتماعی می شود، میزان آن به شدت افسردگی اساسی نیست. در بسیاری از مواقع افراد افسرده خو حالت خود را عادی تلقی می کنند. در نتیجه بسیاری از آنان اصلا از وجود مشکل آگاهی ندارند. فرد، بیشتر روزها و در اکثر ساعت های شبانه روز احساس متوسطی از افسردگی دارد. اما دوره های زمانی کوتاهی هم در حالت عادی به سر می برد. علائم و نشانه های افسرده خویی مانند افسردگی مشخص و برجسته نیستند اما برای مدت طولانی ماندگارند (حداتقل دو سال). این احساسات مزمن کاری می کند که بیمار نمی تواند از زندگی خود بیشترین بهره را ببرد یا اوقات خوش زندگی خود را به خاط بیاورد.

پیش از آنکه تشخیص افسرده خویی برای فرد داده شود باید آزمایش های پزشکی کامل توسط پزشک متخصص انجام شود تا احتمال وجود سایر شرایطی که ممکن است باعث این نشانه ها شوند، از بین برود. زیرا بسیاری از دارودرمانی های طولانی مدت (مثل کورتیکو استروئید) یا بیماری های مزمن (مثل کم کاری تیروئید و کم خونی) می توانند باعث به وجود آمدن نشانه های مشابهی با افسرده خویی شوند. بنابراین تشخیص قطعی از طریق انجام ارزیابی سلامت روانی توسط متخصص روان درمانی صورت می گیرد.

تفاوت اختلال افسردگی و افسرده خویی

وجه افتراق اختلال افسرده خویی از اختلال افسردگی اساسی این است که بیماران مبتلات به اختلال دیستایمی از این شکایت دارند که همیشه افسرده بوده اند. در حالی که افراد مبتلا به افسردگی اساسی در حالی که افراد مبتلا به افسردگی اساسی در غالب موارد می توانند زمان شروعافسردگی خودر اب هص ورت تقریبی مشخص کنند.از سویی شدت علائم در افسردگی اساسی در مقایسه با افسرده خویی از شدت بیشتری برخوردار است و همه جوانب زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهند.

البته ارتباط نزدیکی بین افسرده خویی و افسردگی عمده وجوددارد. به عنوان مثال، بسیاری از بیمارانی که دچار افسرده خویی هستند در نهایت دچار افسردگی عمده خواهند شد و برعکس، بسیاری از بیمارانی که دچار افسردگی عمده هستند به افسرده خویی مبتلا خواهند شد. چنانچه افسرده خویی و افسردگی عمده هر دو با هم در بیماری وجود داشته باشند به آن افسردگی مضاعف گفته می شود.

سن شروع، میزان شیوع، تفاوت بین دو جنس

اختلال دیستامی (افسرده خویی) در جمعیت عمومی شایع است، یعنی 5 تا 6 درصد از کل افراد در طول عمر خود به آن مبتلا می شوند. شاخص اصلی اختلال افسرده خویی و مزمن شدن آن، در زنان شدیدتعر و دو تا سه برابر متداول تر از مردان است. در افراد مجرد و جوان و کم درآمد نیز شایع تر است. اغلب نیز در افرادی که دارای تاریخچه طولانی استرس یا فقدان ناگهانی هستند روی می دهد. این اختلال به صورت معمول با اختلالات دیگری از قبیل سوء مصرف مواد، اختلالات شخصیتی و اختلال وسواسی اجباری همراه است.

سن میانگین برای بروز افسرده خویی 31 سال است، هر چند امکان دارد در بعضی افراد در اوایل دوران بلوغ آغاز شود. اغلب بیماران نمی توانند دقیقا به یاد آورند چه موقع برای نخستین بار دچار افسردگی شدند. مدت متوسط این اختلال پنج سال است اما می تواند بیست سال یا بیشتر نیز به درازا بکشد.
از بررسی بیمارانی که تشخیص اختلال دیستایمی داشته اند، معلوم شده تعدادی از آنها بیماری شان پیشرفت می کند؛ بیست درصد آنها به اختلال افسردگی اساسی تبدیل می شود، پانزده درصد به اختلال دو قطبی نوع دو و کمتر از پنج درصد هم به اختلال دو قطبی نوع یک.

آسیب های جسمانی و روانی مبتلایان

نشانه های افسرده خویی از فردی به فرددیگری ممکن است متفاوت باشد؛ اما به طور کلی این بیماران احساس غمگینی، ناامیدی، ناکامی یا بی احساسی (فقدان هیجان) دارند. آنها معمولا بدبین اند و حس می کنند همه چیز در زندگی سرانجام بدی پید ا خواهد کرد.

حساسیت فزاینده عاطفی - هیجانی و گریه کردن دوره ای، از دیگر نشانه های این بیماری است. بیماران ممکن است علاقه اندکی نسبت به فعالیت هایی که قبلا برایشان خوشایند بود نشان دهند. همچنین ممکن است از فعالیت های اجتماعی کناره گیری کنند.

یکی دیگر از نشانه های رایج، کمبود اعتماد به نفس است. بیماران ممکن است احساس بی ارزش بودن یا گناه کنند و یا مشکل عدم تصمیم گیری، عدم توانایی تفکر، توجه یا تمرکز به موضوعات یا مشکلات حافظه داشته باشند.

بیماران افسرده خو ممکن است اشتهای شان زیاد یا کم شودت و وزن شان در دوره زمانی نسبتا کوتاهی، به طور عمده افزایش یا کاهش یابد. بیماران ممکن است دچار بی خوابی یا پر خوابی شوند. گاهی آنهاص بح زود از خواب بیدار می شوند و دیگر نمی توانند به خوابشان ادامه دهند.

علل اختلال افسرده خویی

علت افسرده خویی کاملا شناخته شده نیست. اعتقاد بر این است که تغییرات در ساختار و مواد شیمیایی مغز باعث تغییرات در حالت و وضع روانی می شود. به نظر می رسد برخی انتقال دهنده های عصبی به ویژه سروتونین، نقشی کلیدی داشته باشند. عوامل خطر متعدی برای افسرده خویی وجوددارد. این عوامل عبارتندن از:

جنسیت: شیوع بیشتر افسرده خویی در زنان ممکن است به دلیل عواملی نظیر تفاوت هورمونی در بعضی مراحل خاص زندگی، مثلا پس از بارداری یا یائسگی باشد.

سابقه خانوادگی: افرادی که خویشاوندانی با سابقه یکی از انواع افسردگی دارند، به ویژه درباره منسوبین درجه اول (پدر و مادر، فرزند، خواهر و برادر)، در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به افسرده خویی قرار دارند.

استرس های طولانی مدت: افرادی که در زندگی خود با منابع ثابت استرس زا مانند عبعیض، فقر، بیماری های مزمن و سوء مصرف دارو، سروکار دارند در معرض خطر بیشتری واقع اند. همچنین افراد متاهلی که زندگی زناشویی ناخوشایندی دارند و افرادی که احساس طرد شدن یا بی وفایی و خیانت از سوی فرد مورد علاقه شان می کنند، بیشتر در معرض خطر هستند.

درمان اختلال افسرده خویی

فقط در 10 درصدموارد احتمال دارد نشانه های افسرده خویی بدون درمان، خود به خود از بین برود. درمان افسرده خویی مشکل است، در عین حال می تواند به از بین رفتن کامل نشانه ها بینجامد. درادامه به موئثرترین شیوه های درمانی برای این اختلال اشاره می کنیم.

شناخت درمانی: فنی است که در آن روش های جدید اندیشیدن و رفتار کردن به بیمار آموخته می شود تا آنها را جانشین نگرش های منفی و معیوبی کند که درباره خود، جهان و آینده دارد. این نوع درمان کوتاه مدت است و بر مشکلات فعلی بیمار و رفع آنها تاکید دارد.

 رفتار درمانی: در این نوع درمان برای رسیدن به اهداف خاصی که باعث افزایش فعالیت، فراهم ساختن تجارت خوشایند و آموختن نحوه آرام سازی (ریلکسیشن) به بیمار می شود، از شیوه های گوناگونی استفاده می کننتد.

 روان درمانی فردی بینش مدار: رایج ترین درمان اختلال دیستایمی است. با استفاده از این درمان، فرد می تواند درباره معادل های افسردگی (از قبیل سوء مصرف مواد) یا به احساس طرد شدگی در کودکی، که مقدمه و شکل اولیه افسردگی در بزرگسالی است، بینش پیدا کند. دوسوگرایی موجود در روابط فعلی بیمار با والدین، دوستان و افراد دیگری که در زندگی روزمره اش وجود دارند، بررسی می شود.

 

 افسرده خویی را با افسردگی قاطی نکنید

 

درمان بین فردی: در این نوع از درمان اختلالات افسردگی، تجارب بین فردی فعلی بیمار و راه های مدارای او با استرس بررسی می شود تا بتواند به کاهش علائم افسردگی و بهبود اعتماد به نفس نائل آید. درمان بین فردی از حدود دوازده تا شانزده جلسه هفتگی تشکیل می شود و همراه با آن می توان داروهای ضد افسردگی را تجویز کرد.

خانواده درمانی: با استفاده از این روش می توان به بیمار و خانواده اش کمک کرد با علائم افسردگی کنار آیند. با گروه درمانی می توان به بیماران منزوی کمک کرد برای غلبه بر مشکلات بین فردی که در موقعیت های اجتماعی پیدا می کنند، راه های جدیدی را یاد بگیرند.

دارو درمانی: در مطالعات بسیاری دیده شده درمان این اختلال با ضد افسردگی ها موفقیت آمیز بوده است. مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) و نلافاکسین و بوپروپیون و در گروهی، مهارکننده های منوآمین اکسیداز (MAOIs) برای درمان بیماران مبتلا به اختلال دیستایمی موثر هستند.

نکات راهنما برای افراد مبتلا به افسرده خویی

در مواردی که افسردگی شما خفیف است، می توانید با انجام چند اقدام ساده به خودتان کمک کنید و افسردگی را از بین ببرید اما در مواقعی که افسردگی شدیدتر است، انجام این اقدامات باید به عنوان برنامه درمانی و با مشورت متخصص اجرا شود. در ادامه چند اقدام ساده برای برطرف کردن افسردگی برآورده شده است اما سعی نکنید همه این کارها را یکباره انجام دهید.

 آمادگی برای مشکلات: افراد اغلب به دنبال از دست دادن چیزی افسرده می شوند اما وقتی می دانیم با چنین تغییرات و از دست دادن هایی روبرو خواهیم شد باید خود را آماده کنیم. یک راه برای کاهش استرس از دست دادن ها، این است که بپذیریم چنین وضعیتی ممکن است فقط مسئله ای برای ماست که می توانیم از عهده رویارویی با آن بربیاییم و راه دوم این است که خود را از قبل برای این تغییرات آماده کنیم.

 به خودتان استراحت بدهید: اگر احساس بی حوصلگی و افسردگی می کنید یا احساس می کنید همه مشکلات دنیا روی سر شما ریخته شده است، به خودتان استراحت بدهید حتی اگر اتین استراحت فقط یک روز باشد و یا اینکه فقط یک شب را دور از مسائل و مشکلات تان بگذرانید. اگر امکان رفتن به تعطیلات را دارید، بهتر است این کار را انجام دهید. اگر فکر می کنید نمی توانید از چند روزی که دور از کارتان هستید لذت ببرید، ممکن است نشانه این باشد که نیاز به یک مشاوره روانشناسی داشته باشید.

صحبت کردن درباره مشکلات: اگر از مشکلات خودتان با همسر، دوست یا یکی از اعضای خانواده خود صحبت کنید و بگذارید بقیه افراد نیز از نگرانی های شما بااطلاع شوند، احساس بهتری خواهید داشت. این کار نه تنها می تواند به شما در پیدا کردن راه حلی مناسب کمک کند، مطالعه کردن درباره چنین تغییراتی یا صحبت کردن با افرادی که چنین مسائلی را پشت سر گذاشته اند می تواند بسیار مفید و کمک کننده باشد. دوستان شما ممکن است قبلا دچار همین مشکلاتی که شما اکنون با آن روبرو هستید، شده باشندو بنابراین می توانند اطلاعات خود را در اختیار شما قرار دهند.

بسیاری از افراد افسرده، ارتباط خود را با دیگران قطع و فکر می کنند باعث ناراحتی دیگران می شوند. در واقع، این کار باعث می شود آنها بیشتر افسرده شوند. بنابراین دوستی را انتخاب کنید که با شما احساس همدردی کند و به صحبت های شما گوش دهد و در صورت امکان به شما، در مواقعی که مشکل دارید، کمک کند.

 تغییر در نحوه زندگی: ببینید آیا میتوانیدجنبه هایی از زندگی تان را که ممکن است باعث افسردگی شما شده باشد شناسایی کنید و آنها را تغییر دهید. ممکن است برای انجام این کار به کمک نیاز داشته باشید اما این کار، آنچنان هم که به نظر می رسد، غیرعملی نیست.

 مراقب خودتان باشید: اگر شما احساس افسرده بودن می کنید، اغلب سرگرم شدن با بعضی چیزهات می تواند مفید باشد. انجام فعالیتی جدید یا یک سرگرمی در عصرها یا در تعطیلات آخر هفته، فکر خوبی است. از خانه بیرون رفتن و ملاقات با مردم برای شما خوب است زیرا باعث می شود حلقه معیوب تنهایی شما شکسته شود و از مشکلات تان کاسته شود. تلاش آگاهانه ای برای کاری که دوست دارید، انجام دهید (مثل گوش کردن به موسیقی، خرید کردن، رفتن به سینما یا تئاتر).

مطالعات نشان می دهد ورزش، به ویژه تمرینات هوازی، تاثیر مثبتی بر انواع خفیف و متوسط افسردگی، از جمله افسرده خویی دارد. حتی اگر اشتهای زیادی برای غذا خوردن ندارید، باید همیشه منظم و کافی غذ بخورید. قدرت بدنی کافی نخواهید داشت تا حالتان بهتر شود و ممکن است در حلقه معیوبی بیفتید و روز به روز افسردگی تان بدتر شود. توجه کنید خوردن مشروبات الکلی باعث حل شدن مشکلات شما نمی شود. این کار فقط باعث می شود بیشتر احساس افسردگی کنید. در عین حال ممکن است مصرف الکل منجر به این شود که افکار خودکشی به واقعیت بپیوندد.

کنترل و کاهش استرس: کم کردن مقدار استرس در زندگی، یکی از مثبت ترین اقداماتی است که می توانید برای کاهش علائم و شدت افسردگی تان انجام دهید. راه های بسیاری وجود دارد که می توانید با استفاده از آنها از استرس خود کم کنید. باید گفت یاد گرفتن اینکه چگونه به آرامش برسید، نخستین اقدام ساده و سودمند است.



شارژ سریع موبایل