سعیده حقیق جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳ - ۱۹:۰۰

شکست واژه ای است که حتی برخی افراد از شنیدن آن، احساس ناخوشایندی تجربه می کنند. اما چرا مواجهه با شکست حتی در صورت یک واژه ناخوشایند است؟ چرا وقتی در برابر شکست هایمان قرار می گیریم خود را از پیش باخته و دنیا را تمام شده تلقی می کنیم؟ چگونه می شود به شکست طوری نگاه کرد که دیگر از آن نهراسید؟ متأسفانه برخی از افراد وقتی به دنبال کاری که مورد علاقه شان است به بن بست می خورند زانوی غم بغل می گیرند و به زمین و زمان بد و بیراه می گویند. این افراد فقط و فقط به هدف خود فکر می کنند و گویا هیچ چیز جز هدفشان برایشان معنا و مفهوم ندارد.

 این می شود که به مرور زمان ما افرادی با عزت نفس کم و در خود مانده را شاهدیم که برای بلند شدن و یا علی گفتنِ دوباره هیچ انگیزه و رغبتی از خود نشان نمی دهند. به راستی تا چه حد سعی کرده ایم مهارت های مقابله با شکست را یاد بگیریم تا در زمان های حساس زندگی از آن ها بهره ببریم. ما در اینجا به چند مهارت که می تواند دید پویاتری در ما نسبت به مشکلات ایجاد کند اشاره می کنیم.
 
از چالش ها فاصله بگیرید و خودتان را با مسأله یکی نکنید

بدترین اتفاق وقتی به مشکلی برمی خوریم این است که خود را با آن یکی کنیم. به عبارت دیگر چنان به آن مشکل بچسبیم که آرام آرام باورمان بشود خودمان بخشی از آن مشکل هستیم. گاهی ما بر سر مشکلاتی چنبره می زنیم و غم و غصه می خوریم که به واقع با یک چرخش ذهنی می توانیم از محاصره اش بیرون بیاییم. سعی کنید وقتی با مشکلی روبرو می شوید یک مقدار خود را از دایره آن مشکل بیرون آورید و با دید بازتری به آن نگاه کنید. تا زمانی که این فاصله گیری میان شما و آن چالش یا گره اتفاق نیفتد این گمان در شما تقویت خواهد شد که من و آن چالش با هم یکی هستیم.

ما گاهی به تعبیر ضرب المثل معروف از کاه کوه می سازیم تا توقف خودمان در برابر آن چالش را توجیه کنیم. کسی دوست ندارد نزد خود و دیگران ضعیف و زبون جلوه کند بنابراین تنها چاره ای که می ماند این است که ما در بادکنک چالش یا مشکل بدمیم و آن را بسیار بزرگ تر از حجم واقعی اش در نظر بگیریم تا توقف مان در برابر آن مانع بزرگ را توجیه کنیم. از خود بپرسید آیا به واقع با معضلی روبرو هستید که هیچ گزینه دیگری جز دست روی دست گذاشتن و غصه خوردن برایتان نمانده است؟ اگر متوجه شدید مشکل پیش رویتان واقعا جدی است، پس باید مهارت های مقابله با آن را بدانید، در غیر این صورت بر روی آن وقت و انرژی صرف نکنید. یادمان باشد نوع ارزیابی های ما از مشکل می تواند منجر به برانگیختن احساسات متفاوتی در ما شود. مثلا اگر مدام به خود بگوییم علت انجام نشدن فلان کار ناتوانایی من بوده است، نهایتا احساس ایجاد شده چیزی جز بی کفایتی و تسلیم شدن نخواهد بود. پس سعی کنید ارزیابی منطقی و درستی از مسئله داشته باشید.

فرافکنی یکی از مهم ترین تکنیک ها در توجیه شکست های ماست. ذهن بسیاری از ما عادت کرده موفقیت ها را صرفا به توانایی ها و استعداد ذاتی خودمان نسبت دهد و دیگران را مسئول اول و آخر شکست هایمان معرفی کند. پس واقع بینی و تحلیل همه جانبه و پذیرفتن نقش خود در شکست ها یک گام رو به جلو در روبرو شدن درست با ناکامی های زندگی است. اگر علت شکست شما کم کاری و کم تلاشی شماست، واقع بینانه آن را بررسی کرده با خود بگویید باید تلاشم را بیشتر کنم، یا راه دیگری برای گذر از آن مسأله پیدا کنم. متاسفانه ما بسیاری از ناکامی های خود را به بداقبالی، عوامل محیطی و اجتماعی نسبت می دهیم، اگرچه عوامل محیطی و روابط انسانی می تواند در کامیابی ها و ناکامی های ما موثر باشد اما نمی تواند تبدیل به همه صورت مسأله شود.
 
پشت صحنه زندگی قهرمان ها پر از رنج است

آنچه ما برای ارزیابی یک مشکل به آن نیاز داریم حفظ آرامش است. وقتی آرامش از دست می رود اولین و بزرگترین آسیبی که به ما وارد می شود ناتوانی در ارزیابی آن چالش یا مشکل پیش آمده است. اما اگر ما نسبت به مشکلات پیش روی خود صبوری به خرج دهیم می توانیم به تصویر درستی از صورت مسأله برسیم. صبوری و استقامت یعنی اینکه به جای نگران شدن و اجتناب از مشکلات به موفقیت های خود بیندیشیم و به این بنگریم که من قرار است در انتخاب هدف و راهی که پیش رو دارم چه چیزهایی یاد بگیرم. خواندن سرگذشت افراد مشهور که برای رسیدن به خواسته هایشان چه استقامتی از خود نشان دادند، می تواند در عملکرد بهتر ما تأثیرگذار باشد. بسیاری از ما فقط زرق و برق زندگی یا ویترین افتخارات قهرمان ها و ستاره ها را می بینیم اما رنج ها و شکست ها، زمین خوردن ها و آسیب هایشان را نمی بینیم.


مسئولیت پذیری عزت نفس تان را از دست ندهید

یک فرد مسئولیت پذیر زمانی که به موفقیت می رسد از رسیدن به آن احساس غرور و افتخار می کند. اما اگر ما کسی باشیم که مدام موفقیت خود را به شانس یا کمک دیگران معطوف کنیم، از رسیدن به اهدافمان هیچ احساس خوشایندی نخواهیم داشت و در مقابل شکست هایمان با کمترین میزان عزت نفس روبرو خواهیم شد. پس سعی کنید با به کار بستن تلاش و توانمندی های خود عزت نفس خود را حفظ کنید و در هنگام شکست مهارت های لازم برای مقابله با آن را بیاموزید.

برای این منظور می توان سطح توقعات خود را با توانمندی و موقعیت خود سنجید یا اگر به این نتیجه رسیدید که علت شکست هایتان تلاش کم شماست آن را پذیرفته و تلاش بیشتری نمایید.
 
تسلط گرا باشید، نه عملکردگرا

سبک رویکرد شما با مشکلات چگونه است؟ آیا فردی عملکردگرایید یا تسلط گرا؟ افراد موفق و خشنود کسانی هستند که همواره نگاه تسلط گرایانه ای به مشکلات پیش رویشان دارند. این افراد برای رسیدن به اهدافشان تلاش می کنند و اگر به هدفشان نرسیدند مسیرهای مختلفی را آزمایش می کنند، در نهایت به این موضوع می اندیشند که من درطی این مسیر دشوار چه چیزهایی یاد گرفتم، از چه نکته هایی استفاده کردم و اینکه برای پیمودن همین مسیر یا مسیرهای مشابه باید از چه مهارت های آموخته شده ای استفاده کنم.

در مقابل کسانی که رویکرد عملکردگرایی دارند، تنها و تنها به هدف خود می اندیشند. اگر با مشکلی روبرو شوند که آن ها را از اهدافشان دور کند، زانوی غم بغل می گیرند و خودشان را مقصر می دانند. ذهن آن ها نمی تواند هیچ راه حل دیگری را برای باز کردن مشکل انتخاب کند و نهایتا به یک شخصیت خود ناتوان ساز و افسرده تبدیل می شوند.
 
از عبارات انعطاف ناپذیر استفاده نکنید

"من آدم کم هوشی هستم"، "وقتی در کارم با شکست مواجه می شوم، متوجه می شوم فردی کم هوش هستم". این جملات انعطاف ناپذیری است که برخی افراد هنگام مواجهه با شکست هایشان مدام با خود تکرار می کنند.

اگر بپذیریم هوش و توانایی موضوعی از پیش تعیین شده نیست و می توان با تمرین و ممارست بر آن افزود، آنگاه در مقابله با شکست هایمان مدام پای کم هوشی خود را به میان نمی آوریم. پس یادمان باشد با هر میزان خاص از هوش می توان با یادگیری و تسلط یافتن بر مهارت های جدید توانایی خود را برای مقابله با مشکلات بالا ببریم.



شارژ سریع موبایل