شاید در ظاهر از نظر بسیاری از والدین، بازی فقط فعالیتی برای تفریح و سرگرم شدن کودکان باشد، اما از دیدگاه روانشناختی بازی در شکلگیری شخصیت کودکی نقشی حیاتی دارد تا آنجا كه مشكلات بازی در شناخت برخی از اختلالات روانپزشكی كودكی اهمیت بسیاری دارد، اما چگونه میتوانیم كمك كنیم تا کودکانمان بهتر رشد كنند و از سلامت روانی بیشتری در بزرگسالی برخوردار باشند؟
بازی به رشد تخیل كمك میکند
بازی در واقع شغل کودک محسوب میشود و بچهها در خلال بازی مهارتهای مختلفی را یاد میگیرند. بازی میتواند باعث رشد قوه تخیل كودك شود. برای مثال وقتی كودك خردسال شما به بشقاب عروسكی خالی خود اشاره میكند و میگوید بفرمایید، شما میتوانید با حركتی بگویید چه میوه خوشمزهای، از اینكه مهمان خانهات شدم، خوشحالم. این كار رابطه عاطفی شما و كودك را نیز بهبود میبخشد.
کودکان در بازی مسائل مختلفی را یاد میگیرند و بازی آنها را برای زندگی واقعی آماده میكند. هر چقدر کودکان بیشتر بازی کنند، به همان میزان مهارتهای بیشتری یاد میگیرند، اما مفهوم بازی در سنین مختلف متفاوت است و روش بازی والدین با بچهها هم با توجه به سنین مختلف، با یکدیگر تفاوت دارد. برای مثال بچهها به هدایت شدن در بازی نیاز دارند.
یک کودک 1 ساله نمیتواند زمان زیادی را به تنهایی بازی کند و این کار برایش سخت است. به همین دلیل والدین باید در بازی به او کمک کنند تا احساس لذت ناشی از بازی کردن را تجربه کند. کودک طی فرایند بازی با این لذت آشنا میشود و آن را ادامه میدهد و چهبسا با همین بازی به کشفهای جدیدی میرسد.
بازیهای تکراری، نگرانی از سلامت کودک
بچهها تنوعطلباند و همین خصوصیت موجب رشد مهارتها در آنها میشود. تصور كنید اگر كودكی فقط با چرخاندن یك وسیله سرگرم میشد، به چه میزان از افزایش تواناییها دور میشد.
به همین دلیل اگر کودکی خردسال ساعات متوالی با یک فعالیت تکراری مشغول میشود، باید به سلامت او شک کرد. والدین باید در زمینه ایجاد تنوع در بازی به فرزندشان کمک کنند. بهتدریج که کودک بزرگتر میشود، یاد میگیرد که خودش را سرگرم کند اما بدیهی است این فرایند مستلزم گذشت زمان است و ناگهانی اتفاق نمیافتد.
به همین دلیل باید از سنین پایین گاهی از او بخواهیم خودش به تنهایی بازی کند تا مهارت سرگرم كردن خود را بیاموزد. بعضی از والدین تصور میکنند با همراهی همیشگی در بازی کودکان به آنها کمک کردهاند، اما واقعیت این است كه با این كار، نمیگذارید كودك یاد بگیرد در زمانهایی خودش برای خود سرگرمی بیافریند.
کودکان در بازی تمرکز بر یك فعالیت خاص را تمرین میكنند
بازی فواید دیگری نیز دارد، مثلا میتوان از بازی برای تشخیص گروهی از اختلالات روانپزشكی استفاده كرد. برای مثال انتظار میرود كه بچهها تدریجا (معمولا پس از 4 سالگی) بتوانند یك بازی را به سرانجام برسانند مانند اینكه كشیدن یك نقاشی ساده را تمام كنند.
بچههایی که عجول و کمطاقت هستند و مدام از یک بازی به بازی دیگری میروند، با این كار احتمالا وضعیت تكانشی و پرتحرك بودن را نشان میدهند.
فواید بازی
یكی از فواید اصلی بازی کردن کودکان انطباق با محیطهای جدید است. برای مثال وقتی کودک را وارد جمعی جدید مثلا یك مهمانی میکنید، بهتر است یکی از اسباببازیهای او را همراه داشته باشید تا کودک با اسباببازی خودش در مهمانی بازی کند.
با انجام همین کار ساده این پیام را به صورت غیرمستقیم به کودك میرسانید که اینجا هم مثل خانه امن است و در نتیجه کودک راحتتر با محیط جدید سازگاری پیدا میکند.
کاهش تنش
بچهها تنشهایشان را از طریق بازی تخلیه میکنند و این کار آنها را آرام خواهد کرد.
افزایش مهارتهای اجتماعی
گروهی از مهارتهای مختلف مانند مهارتهای کلامی و گوش دادن فعال با بازی كردن در بچهها شکل میگیرد. این مهارتها در سنین بعدی كه بچهها به بازیهای قانونمند روی میآورند، به آنها كمك بسیاری میكند.
برای مثال در 5 سالگی باید این مهارت در كودك شکل گرفته باشد که هر وقت نوبت او شد خودش را در بازی دخالت بدهد. تقویت این ویژگی در کودکی، در بزرگسالی نیز به انسان كمك میكند.
هدفمندی در زندگی
بچهها با بازی یاد میگیرند كه هر كاری برای هدفی انجام میشود كه این هدف گاهی میتواند تنها لذت بردن از بودن با هم باشد مثل تعریف كردن یك لطیفه.