آیا برای شما پیش آمده که در امتحان یکی از درسهای دوران ابتدایی نمرهی پایین بگیرید و بعدا متوجه شوید که همهی اعضای کلاس شما نمرههای ۱۹ یا ۲۰ گرفتهاند؟ به احتمال زیاد در چنین شرایطی احساس خجالت و شرمساری میکنید و حس بدی به شما دست میدهد. مخصوصا اگر دوستان شما نمرهتان را بپرسند، این حس ناراحتکننده با سرخ شدن چهرهتان خودش را بروز میدهد.
حتی ممکن است در آینده هر وقت که در جمع گروهی از دوستان و آشنایانتان این موضوع مطرح شود، سرخی بر صورتتان نقش ببندد. آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا این حالات و احساسات تا این حد ما را تحت تاثیر قرار میدهند؟ چرا انسانها بهگونهای تکامل یافتهاند که چنین حسی را در ظاهرشان نشان دهند؟
چارلز داروین، هیچ نکتهی مثبتی در حس شرمساری نمیدید. او نوشته: «شرمساری باعث میشود فردی که صورتاش سرخ شده، رنج ببرد و به مخاطباش هم حس بدی دست دهد.» اما روانشناسان تکاملی امروزی به این نتیجه رسیدهاند که احساسات عذابآور خجالت و شرمساری میتواند در درازمدت برای بهروزی شما مفید و حیاتی باشد.
یک نظریه حاکی از این است که شاید این احساس واکنش طبیعی نسبت به ترسِ لو رفتن یا کشف شدن و دیدهشدن باشد. «ری کرازیر» (Ray Crozier)، روانشناسی در دانشگاه کاردیف، با افراد زیادی مصاحبه کرده و دربارهی موقعیتهایی که در آن خجل شدند پرسیده است.
او فهمید که افراد معمولا وقتی سرخ میشوند که راز یا یک مسئلهی شخصی مربوط به آنها در معرض فاش شدن قرار میگیرد. به عنوان مثال، وقتی موضوع نوزادان در مکالمهی میان گروهی از افراد مطرح میشود، زنان باردار از فرط شرم و حیا سرخ میشوند.
در چنین مواقعی، سرخ شدن ممکن است واکنش فیزیولوژیکی به یک شوک باشد؛ شوک ناشی از این که مبادا راز شما برای همه فاش شود، حتی اگر راز شما درخور مراسم جشن باشد. کرازیر میگوید: «در اکثر داستانهایی که من میشنیدم، ترس از برملا شدن یک موضوع شخصی، علت رایج خجالتزدگی بود.»
البته آن موقعیتها با شرایط آزاردهندهای که فرد دلش میخواهد در زمین آب شود فرق دارد، مثل وقتی که در یک امتحان آسان کمترین نمره را میگیرید. همانطور که داروین گفته بود، سرخ شدن صورت، حس آزردگی شما را تشدید میکند.
مطالعهی قلمروی جانوران و نحوهی برخورد میمونها با رییس گروهشان، سرنخهایی در این باره میدهد. «مارک لیری»، از دانشگاه دوک اشاره میکند که شامپانزههای دارای ردهی اجتماعی بالاتر به جای اینکه بلافاصله با اعضای ضعیفتر گروهشان تندخویی کنند، به آنها خیره میشوند تا به نوعی به آنها بفهمانند که مزاحم نشوند.
اما نکتهی جالب توجه در این تعامل، واکنش شامپانزهی ضعیفتر است. چرا که کارهای آنها شباهت زیادی به رفتار ما هنگام سرخ شدن دارد. آنها تماس چشمی با مافوقشان را قطع میکنند و سرشان را پایین میاندازند.
از آن گذشته، یک لبخند احمقانه هم بر چهره شان نقش میبندد. تمام این رفتارها نشاندهندهی عذرخواهی است. آن شامپانزه میخواهد از برخورد مستقیم دوری کند و به نوعی نشان دهد که قصد به چالش کشیدن رییسش را ندارد.
لیری میگوید انسانها هم رفتار مشابهی دارند و اضافه میکند: «سرخ شدن ما در موقعیتهای ناجور در واقع نوعی عذرخواهی بیکلام برای حل و فصل آن وضعیت است.» حتی شاید به همین دلیل باشد که فکر کردن به یک خطا یا اشتباه باعث سرخ شدن گونهها میشود.
مطابق گفتهی لیری، با همین استدلال میتوانیم توضیح دهیم که چرا وقتی میفهمیم کسی به ما نگاه میکند یا برای جمعیتی از افراد صحبت میکنیم، سرخ میشویم؛ حتی وقتی کسی از ما تعریف و تمجید میکند، معذب میشویم و صورتمان قرمز میشود، گویا میخواهیم نشان دهیم که به دنبال توجه دیگران نیستیم.
این باعث میشود که آدمهای خودخواهی به نظر نرسیم و به نوعی این پیام را میفرستیم که نمیخواهیم دیگران را به چالش بکشیم. از طرف دیگر، اگر به خاطر رفتار اشتباه شخص دیگری، مثلا دوستمان، خجالتزده شویم، یعنی ما هم اشتباه آن فرد را قبول داریم و از این قانونشکنی یا رفتار ناپسند ناراحت هستیم.
هیچکس نمیتواند وانمود به سرخ شدن کند. بنابراین، این واکنش یکی از معدود علایم صداقت است و بدون هیچ شک و تردیدی میتوانیم به آن اعتماد کنیم. از همین رو، کسانی که سرخ میشوند، نسبتا زود مورد قبول واقع میشوند و در دل اطرافیانشان جا باز میکنند.
همچنین خجالتزدگی و شرمساری در افراد نشان میدهد که آنها نوعدوست هستند. «متیو فاینبرگ»، یکی از محققان دانشگاه کالیفرنیا، از گروهی خواست تا یک اشتباه را به خاطر بیاورند، سپس در این حین از آنها فیلم گرفت، و بعدا بررسی کرد که ظاهر آنها تا چه حد شرمسار به نظر میرسید. به دنبال آن از شرکتکنندگان خواست که یک فرم نظرسنجی را پر کنند.
نتیجه این شد که کسانی که حس خجالتزدگی بیشتری داشتند، دیدگاههای نوعدوستی بیشتری در آن نظرسنجی داشتند. همچنین آنها در بازیها رفتار عادلانهتر و صادقانهتری داشتند.
فاینبرگ در یک آزمایش دیگر به عدهای از شرکتکنندگان تصاویری از افراد با چهرههای خجالتزده را نشان داد و از آنها سوالاتی پرسید، مثل اینکه «اگر این فرد یک دانشجو بود، آیا تمایل داشتید که به گروه مطالعهی شما بپیوندد؟» افرادی که کمی معذب و خجالتزده به نظر میرسیدند بیشتر از افراد خونسرد و آرام مورد قبول واقع میشدند.
خیلی جالب است که بدانید صورت سرخی که خبر از خجالت و بی دست و پایی میدهد، میتواند جذابیت فرد را افزایش دهد؛ مخصوصا وقتی آن فرد با شخص مورد علاقهاش مواجه میشود.
فاینبرگ میگوید: «اگر آنها (فرد مورد علاقهی شخص خجالتی) به دنبال فردی برای تشکیل زندگی باشند، علایم خجالتزدگی نشان میدهد که آن فرد قابل اعتماد و نوعدوست است. بنابراین، خجالتزدگی از این نظر، فرد را جذاب میکند.»
البته شاید حتی دانستن این نکته هم شما را از حس افتادگی و کوچکی خلاص نکند. این احتمال هم وجود دارد که شما به «اثر نورافکن» (Spotlight Effect) دچار هستید. اثر نورافکن یک حالت ذهنی است که به موجب آن در موقعیتهایی فکر میکنیم خیلی در مرکز توجه هستیم، ولی در واقع اینطور نیست.
شاید شما هم این حس را تجربه کرده باشید، مخصوصا وقتی که بابت موضوعی خجالتزده شدهاید، فکر میکنید که همه حواسشان به شماست، به همین خاطر معذب میشوید و مراقب تمام حرکات و گفتارتان هستید، ولی در این مورد اشتباه میکنید. اگر رکتر بگوییم، ما آنقدرها هم که خودمان تصور میکنیم، در آن موقعیتها، در مرکز توجه نیستیم.
به نوعی میتوان حالات و احساسات ناشی از خجالتزدگی شدید را با تب خفیف ناشی از سرماخوردگی مقایسه کرد. از این نظر که هر دوی آنها به طور موقتی در ما ایجاد ناراحتی میکنند، اما برای سلامت درازمدت ما مفید هستند.
فاینبرگ در این باره میگوید: «ما واقعا نمیخواهیم این احساسات را تجربه کنیم، و همیشه سعی داریم که آنها را سرکوب کرده و کنترل کنیم. اما خجالتزدگی با همهی حالات ناخوشایندش، فوایدی دارد.»
مطمئنا همهی ما در طول زندگیمان به کسانی برخوردهایم که هیچوقت شرمزده نمیشوند. فکر میکنید میتوانید آن افراد را دوست داشته باشید؟ تنها چیزی که از احساس خجالت بدتر است، این است که هیچ وقت نتوانیم چنین حسی داشته باشیم.