سمیه قاسمی جمعه ۱۳ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۰

كودك تازه زبان باز كرده، مشغول بازی با میزبان 70 ساله‌تان است. با هم كشتی می‌گیرند، می‌خندند و لبخند را روی لب حاضران می‌آورند. میزبان وانمود می‌كند كه از كودك كم‌زورتر است، به زمین می‌خورد و برای اینكه احساس غرور كودك از این قدرت بیشتر شود، با انرژی بیشتری وارد میدان می‌شود. ناخواسته پایش روی پای پهلوان كوچك می‌آید و در چند ثانیه خنده روی لب همه ‌مهمان‌ها می‌ماسد.

پهلوان كوچولو پیرمرد را هل می‌دهد و فریاد می‌زند «بی‌شعور!». همه ‌مهمان‌ها خشك‌شان می‌زند. دست‌های مادر سرد می‌شود و ضربان قلبش بالا می‌رود. به سمت كودك آسیب‌دیده می‌رود، با خشونت دستش را می‌كشد و مجبورش می‌كند كه از حریف پیرش عذرخواهی كند. بازار «نمی‌دانم این حرف را از كجا یاد گرفته»ها داغ می‌شود و متهم كوچولو، یا با شرم به گوشه‌ای می‌خزد یا شجاعانه سرش را بالا می‌گیرد و از اینكه همه چشم‌ها را به خود خیره كرده احساس غرور می‌كند.

اگر صاحب فرزند باشید، بعید است كه هرگز چنین لحظه‌ای را تجربه نكرده باشید و احتمالا وقتی زبان كودك‌تان به ناسزا باز می‌شود، از بچه‌های مهد گرفته تا پسر شرور آقای فلانی را متهم می‌كنید. اما واقعا مشكل كجاست؟ چرا گاهی بچه‌ها ناسزا می‌گویند و برای اینكه چنین رفتاری به عادت تبدیل نشود، چه باید كرد؟

من واقعا ازش متنفرم!

عسل با عصبانیت كیفش را روی زمین انداخت و گفت:

من از ستاره متنفرم!

مادر با تعجب ابروهایش را بالا انداخت و با چاشنی نگاهی عاقل اندر سفیه گفت:

- نه! اینطور نگو! تو از ستاره متنفر نیستی. او بهترین دوست توست.

مادر عسل مثل بسیاری از مادر‌ها در برابر كلمات منفی كه از زبان كودكش بیرون می‌آمد مقاومت می‌كرد. او حتی اگر ایمان داشت كه كودكش از همكلاسی‌اش بیزار است، تمام تلاشش را می‌كرد تا با ناشنیده گرفتن حرفش و كند و كاو نكردن در احساسش این حس را از او دور كند.

اما در آن لحظه، عسل زجر می‌كشید و می‌خواست احساسی كه آزارش می‌داد را شرح دهد. در آن لحظه عسل واقعا احساس «نفرت» داشت و می‌خواست اینگونه با او رفتار می‌شود:

احساساتش شنیده و درك شوند.

از او حمایت شود.

احساس آرامش و آسودگی كند.

اما به جای دریافت همه این حس‌ها، مادر چه كرد؟ او را مجبور به سكوت كرد!

استفانی دانلدسون كه در نوشتن كتاب «عادت آموزش» با «ربكا جانسون» همكاری داشته، می‌گوید:

چرا ناسزا می‌گوید؟

بعضی از پدر و مادرها فكر می‌كنند دشنام‌ها و كلمات منفی كه از زبان كودك‌شان بیرون می‌آید، دری برای ورود به دنیایی ناملایم است و به آنها مجوز ابراز خشم و رفتارهای نامناسب را هم می‌دهد اما این تفكر عامه، درست نقطه مقابل چیزی است كه روانشناسان بر آن تاكید می‌كنند. از نظر روانشناسان وقتی كودكان در مورد احساسات منفی خود با یك بزرگتر صحبت کرده و آن را پردازش می‌كنند، به احتمال كمتری آن احساسات را مبنای عمل خود قرار می‌دهند. برون‌ریزی احساسات منفی در قالب رفتار، زمانی صورت می‌گیرد كه:

• واژه‌ای برای شرح دادن احساس‌شان ندارند و مجبورند با عمل‌شان آن حس را به نمایش بگذارند.

• واژه‌ها را در اختیار دارند، اما اجازه ندارند از آنها استفاده كنند.

چه واكنشی نشان دهیم؟

ما می‌دانیم وقتی كه بچه‌ها یك كلمه نامناسب را در مقابل دیگران به كار می‌برند، پدر و مادرشان چه احساسی پیدا می‌كنند. این موضوع را كاملا می‌دانیم. این دقیقا همان احساسی است كه ربكا جكسون، عصب‌شناس زمانی كه فرزندش در صف اتوبوس ناگهان گفت «جهنم گور به گور شده» پیدا كرد، اما ربكا در برابر چشم‌های حیرت‌زده حاضران به جای آنكه با اخم و تلخی او را تنبیه كند، نگاهی به صورت عرق‌كرده‌اش انداخت و به این فكر كرد كه احتمالا این كودك از گرمای هوا كلافه شده‌ است و در واكنش به حرف فرزندش گفت «هوم. . . هوا بیش از اندازه گرمه!»

این دقیقا همان جمله‌ای بود كه كودك ربكا نیاز داشت بشنود. او در لحظه‌ای كه از شدت گرما كلافه و مستاصل شده بود، نیازی به نصیحت‌های دیگران نداشت و تحمل نشستن پای كلاس تربیت و ادب را هم نداشت؛ او نیاز داشت كلافگی‌اش درك شود و مادرش دلیل این آشفتگی را با شنیدن حرفش درك كند. پس از آن كودك توانست با آرامش و احساس بهتری در مورد اینكه چقدر كلاس‌شان در مدرسه گرم بوده و شلوغی و گرمای اتوبوس چقدر به او فشار آورده صحبت كند و مادر و دختر در مورد اینكه برای خلاص شدن از گرما چه باید بكنند صحبت كردند.

اتفاق شرم‌آوری افتاده بود و اگر ربكا می‌خواست رفتاری جز این بكند، با تبدیل شدن به یك مادر قضاوت‌گر كه گوش شنوایی برای مشكلات فرزندش ندارد، دل او را می‌شکست.

دیگر قضاوت نكنید

پیدا كردن مادری كه انتظار بهترین بودن از كودكش نداشته باشد آسان نیست. این ماجرا شاید در خانه چندان پررنگ نباشد و میان كودك و مادر فاصله چندانی نیندازد، اما در اغلب موارد، وقتی پای مادران دیگر به میدان باز می‌شود و كودكی كه همیشه سر به راه بوده با گفتن جمله‌ای كه هیچ كس انتظارش را ندارد مادر را در حضور دیگران شرمنده می‌كند، ماجرا شكلی دیگر به خود می‌گیرد. در چنین شرایطی تنها نگرانی در مورد تربیت فرزند نیست كه مادر را به نشان دادن واكنش وامی‌دارد؛ بلكه تلاش برای اثبات اینكه «من مادر خوبی بودم، من هیچ اشتباهی در مسیر تربیت فرزندم انجام نداده‌ام!» انگیزه مادر برای مقابله با كودك و سرزنش او را تقویت می‌كند.

در این میان، آنچه مادرها از آن غافل می‌شوند، درك احساسات كودك، كند و كاو آنها و تلاش برای پیدا كردن بهترین راه برای ابراز آن احساسات است. كودكی كه همیشه از ترس سرزنش شدن، احساسات منفی‌اش را در خود حبس می‌كند، هیچ‌وقت راه درست ابراز آنها را یاد نمی‌گیرد. چنین كودكی هرگز یاد نمی‌گیرد وقتی خشم سراغش می‌آید، چطور باید آن را ابراز كند یا وقتی از كسی دلخور است، از چه راهی باید دلخوری‌اش را به نمایش بگذارد.

 

 وقتی بچه‌ام فحش میده، تو دهنش فلفل بپاشم؟


بله! واقعا از او متنفر است

اینكه از بچه‌ها انتظار داشته باشیم هیچ حس منفی به وجودشان راه ندهند، انتظار بی‌جایی است. به خودتان نگاه كنید، حتی اگر هیچ‌وقت دشنام ندهید، داد نزنید یا از سر عصبانیت و دلخوری گریه نكنید؛ باز هم نمی‌توانید بگویید كه هرگز احساسات منفی به وجودتان راه پیدا نكرده‌اند.

حتی اگر همه شما را به‌عنوان نماد آرامش و خودكنترلی بشناسند، باز هم خودتان بهتر از هركسی می‌دانید كه خشم، تنفر، دلخوری و انزجار گاهی سراغ شما هم می‌آید و اگر نخواهید دل كسانی كه روی آرامش شما حساب كرده‌اند را بشكنید، چاره‌ای جز سركوب كردن این احساسات برای‌تان نمی‌ماند. شمایی كه به جای پیدا كردن راهی درست و كم‌خطر برای نمایش احساسات منفی‌تان روی‌شان سرپوش می‌گذارید؛ به‌خاطر بهره‌مند كردن دیگران از آرامش‌تان، خود را ناآرام و همیشه آزرده می‌كنید. حالا به این سوال جواب دهید كه آیا حاضر هستید فرزندتان به قیمت گرفتن نمره 20 از دیگران، همیشه با احساساتی كه نه می‌شناسدشان و نه توان ابرازشان را دارد كلنجار برود؟

پیشگیری کنید

برای اینكه از یك مادر قضاوت‌گر به مادری همدل یا به قول امروزی‌ها «پایه» تبدیل شوید، این راه‌ها را امتحان كنید:

اغراق نكنید: واكنش‌های منفی‌تان را تعدیل كنید. از حرف یا كار كودك‌تان خوش‌تان نیامده؟ خشمگین به سمتش ندوید و فورا ابروهای‌تان را در هم گره نكنید. به خودتان برای ارزیابی اتفاق افتاده و پیدا كردن راه‌حل، كمی زمان دهید و اگر در همان لحظه راه مناسبی برای حل بحران پیدا نكردید، خنثی رفتار كنید و در زمان بهتری با فرزندتان در مورد آنچه اتفاق افتاده صحبت كنید.

نه تشویق، نه تهدید: نه‌تنها خندیدن شما به رفتارهای نادرست فرزندتان، بلكه نشان‌دادن خشم و عصبانیت هم می‌تواند به تقویت رفتار او منجر شود. اگر نمی‌خواهید آنچه از زبان او بیرون آمده به یك عادت كلامی تبدیل شود، با نشان دادن توجه اغراق‌شده مثبت و منفی او را به تكرار رفتار تشویق نكنید. گاهی بچه‌ها فقط دنبال جلب‌توجه شما می‌گردند و حتی حاضر هستند به قیمت دیدن عصبانیت شما این توجه را به خود جلب كنند.

كوپن‌ها را نسوزانید: آنقدر در طول روز «نه» به زبان نیاورید كه در چنین شرایطی كوپنی برای سوزاندن نداشته باشید. اگر به‌خاطر هر كار ساده‌ای به فرزندتان نه بگویید، اهمیت این واژه را برایش كم می‌كنید و شجاعت سرپیچی از فرمان‌های‌تان را به او می‌دهید.



شارژ سریع موبایل