نازنین نظریان جامی دوشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۰

دوستی دارم که عادت کرده هر چیزی را که در تبلیغات تلویزیونی عرضه می‌‌شود بدون توجه به نیاز واقعی خود خریداری و به قول خودش تست کند! ناگفته نماند که درآمد این بنده خدا به زور تا بیستم هر ماه دوام می‌‌آورد. اما حتی اگر درآمد کافی داشته باشیم آیا باید هر چیزی را که در تبلیغات به ما عرضه می‌‌شود بخریم؟ آیا باید هر حرفی را بپذیریم و هر دروغی را راست تلقی کنیم؟

اثر جادویی تبلیغات

اینک این سوال پیش می‌آید که چرا تبلیغات روی برخی از ما، اثر بیشتر و ماندگار‌تری دارد؟ از تبلیغات که بگذریم این سوال پیش می‌آید که چرا اصولا برخی از ما هر چیزی را که می‌‌شنویم باور می‌‌کنیم‌؟

راستش باید بگویم بیشتر از آن که موضوع مربوط به خود تبلیغات و زرق و برق آن باشد، پذیرفتن  تبلیغ‌ ‌یا هر حرفی که می‌‌شنویم، به خصوصیتی بر‌می‌‌گردد که به خود  شنونده‌‌ حرف (یا گیرنده‌‌ تبلیغ)  مربوط می‌شود. خصوصیتی که باعث می‌شود افراد در هر سمت و رده‌ای که باشند، بدون تفکر، بدون تأمل کافی و بدون تحلیل و بررسی، حرفی را که می‌شنوند دربست بپذیرند و باور کنند و حتی آن را به حافظه سپرده و سپس در اولین فرصتی که به دست می‌آید برای شخص دیگری بازگو نمایند (که در این صورت تبدیل به شایعه ساز هم می‌‌شوند!) و البته همین ویژگی است که افراد را ساده‌لوح معرفی کرده‌‌ یا قابلیت اعتماد‌پذیری آنها را خصوصاً در سمت و مسئولیت‌هایی که دارند، تحت تأثیر قرار می‌دهد! به نظر شما این خصوصیت‌‌یا ویژگی چیست و چه نام دارد؟ بعضی‌ها می‌گویند این ویژگی، همان تلقین‌پذیری است! وقتی سخن از تلقین و تلقین‌پذیری به میان می‌آید، به‌‌یاد آزمایش‌های قرن ۱۹ می‌افتیم؛‌‌یعنی زمانی که برای درمان بیماری‌ها از روش تلقین و هیپنوتیزم استفاده می‌شد.

اولین بار در سال ۱۸۴۲، «جیمز برید» از این روش استفاده کرد و متوجه شد که اگر فردی به‌طور مداوم و ثابت به نقطه‌ای نورانی و شفاف خیره شود، به علت تمرکز حواس و خستگی عضوی، پس از مدتی به خواب می‌رود اما بعداً متوجه شد که این تصور صحیح نیست و عامل اصلی این خواب، تأثیرات ناشی از تلقین است. ‌‌یعنی ناشی از تکرار‌‌ یک کلمه در حالت هیپنوز. بعدها هم «شارکو»، که هیپنوتیزم را از جنبة مادی و فیزیولوژیکی بررسی کرد، معتقد شد که استعداد تلقین‌پذیری در همه افراد‌‌یکسان نیست و عوامل دیگری‌ مانند خواست فرد، درجه تلقین‌پذیری و… مؤثر هستند. با این توضیحات می‌توانیم نتیجه بگیریم که تلقین‌پذیری حالتی است که در خواب مصنوعی (در حالت هیپنوتیزم) کاربرد ویژه خود را دارد. در حالی که آنچه مورد نظر ماست در بیداری انجام می‌شود، نه در خواب!

حال این سؤال پیش می‌آید که آیا تلقین در بیداری هم داریم‌‌یا نه؟ در جواب باید به نوع دیگری از تلقین اشاره کنم که «تلقین به نفس هوشیارانه» نامیده می‌شود و مبدع آن ، آن را زمانی ابداع کرده که متوجه شده سوژه‌های تلقین، در مقابل تلقینات هیپنوتیزمی‌ مقاومت می‌کنند و به تدریج به این نتیجه رسید که «تلقین»‌‌یعنی تحمیل‌‌یک‌ اندیشه به مغز انسان، و این عملاً محقق نمی‌شود مگر در شرایطی که مفهوم تلقین، قبلاً مورد قبول سوژه قرار گرفته باشد، که البته، این هم دیگر تلقین نیست، بلکه «خود تلقینی» است و در این حالت، سوژه‌‌یا آن را قبول می‌کند و‌‌یا حداقل به آن فکر می‌کند، پس تلقین در خواب مصنوعی را تبدیل به تلقین در بیداری کرد و اسمش را گذاشت: «تلقین به نفس هوشیارانه». البته با این روش به عنوان‌‌یک روش درمانی، انتقاداتی وارد است که در حوصله بحث ما نیست، منتها متوجه می‌شویم که حتی در تلقین در بیداری هم، نوعی فکر و بررسی و تأمل وجود دارد و از آن مهم‌تر «تکرار» نقش اساسی در آن ایفا می‌کند. در حالی که خصوصیت مورد نظر ما، اغلب حتی بدون تکرار هم کار خود را انجام می‌دهد. بنابراین احتمالاً این خصوصیت ارتباطی به تلقین (اقلاً در شکل مرسوم آن) ندارد و شاید به همین دلیل است که بعضی‌ها به آن می‌گویند «دهن‌بینی».

دهن بینی

منظور از دهن‌بینی حالتی است که فرد، چشم بسته و بدون تعقل، به دهان طرف مقابل چشم دوخته  و بدون فکر و‌ اندیشه هر چه را می‌شنود باور می‌کند و می‌پذیرد. این دهن‌بینی‌‌یا هر اسم دیگری که بر آن بگذاریم، مختص دسته خاصی از افراد نیست و تقریباً در هر قشر و رده که بگردید، چندتایی از این افراد پیدا می‌کنید. اینک ببینیم چه کسانی هر چیزی را که می‌شنوند قبول کرده و می‌پذیرند؟

طبقه‌بندی افراد از نظر دهن بینی

دسته اول افرادی هستند که «عادت کرده‌اند» هر چه را که بشنوند بپذیرند! در واقع این افراد در طول عمرشان آموزش خاصی در جهت فکر کردن در مورد آنچه که می‌شنوند دریافت نکرده و تمرینی ندارند. شاید هم هنوز از این ناحیه آسیب نخورده‌‌اند تا حواس‌شان را جمع‌تر کنند! به هر حال این‌ها همیشه همین طور بوده‌اند، الآن هم، همان الگوهای قبلی‌شان را تکرار می‌کنند اما جای آموزش و ‌‌یادگیری دارند و می‌توانند با فراگیری روش‌های تجزیه و تحلیل و جایگزین کردن «عادت جدید»، «عادت قبلی» را کنار بگذارند. دسته دوم کسانی هستند که به طور واضحی می‌دانند نباید هر حرفی را باور کنند، اما نحوه برخورد با موضوعات جدید و تحلیل و بررسی شنیده‌ها را نمی‌دانند.

این‌ها نیز نمی‌دانند با آنچه که می‌شنوند چگونه برخورد کنند، آنها را از چه فیلترهایی بگذرانند، در چه کوره‌هایی قرار دهند ‌‌یا از چه آنزیم‌هایی برای هضم آن استفاده نمایند و متأسفانه تنها وقتی از این ناحیه ضربه خوردند برایشان ‌‌یادآوری می‌شود که باید زودتر خود را مجهز به سپر بررسی و تحلیل می‌کردند.

خوشبختانه این دسته هم با آموزش می‌توانند به سطح قابل قبول و درک و تجزیه و تحلیل برسند. دسته سوم هم کسانی هستند که انگار‌‌یک محفظه تو خالی، بین گوش و مغزشان کار گذاشته شده، به طوری که هیچ‌‌یک از شنیده‌های آنها، این قدرت را ندارد که از آن محفظه خارج شده و به مغزشان برسد، بنابراین بعید است آموزش بتواند تأثیری بر این دسته بگذارد. اما دسته‌های اول و دوم می‌توانند تحت آموزش‌هایی از راه مقدماتی‌‌یا پیشرفته قرار بگیرند و زودباوری و دهن‌بینی خود را کنار بگذارند.

شش گام برای این که دهن بین نباشیم

در این جا‌‌یکی از ساده‌ترین روش‌ها، برای تجزیه و تحلیل و بررسی آنچه که می‌شنویم ارائه می‌شود، روشی که به سادگی می‌توان آن را به کار بست و نتایج آن را دید و شش گام دارد:

اول این که آنچه را می‌شنویم با خود تکرار کرده (یا اگر در تصمیم‌گیری ما اهمیت دارد‌‌یادداشت کرده) و درباره آن فکر کنیم.

در گام دوم، در مورد آنچه شنیده‌ایم سؤالاتی می‌سازیم و با استفاده از منابعی که در دسترس داریم به آنها پاسخ می‌دهیم.

در مرحله سوم، سعی می‌کنیم معانی مختلف آن را درک و حتی کشف کنیم و با عقل سلیم و منطق مقایسه نماییم.

در گام چهارم به گوینده، اهداف و ویژگی‌های او هم توجه کرده و آنها را در نتیجه‌گیری‌مان لحاظ می‌کنیم.

در مرحله پنجم اگر نیاز باشد پیش نیازهای لازم را برای درک بیشتر، تهیه و مطالعه می‌کنیم.

و بالاخره در گام ششم اگر قابل باور و درست بود آن را باور کرده و به عنوان‌‌ یک داده اطلاعاتی جدید وارد زندگی خود می‌کنیم.

مثالی برای گام‌های شش گانه

استفاده از این گام‌ها، بسته به اهمیت موضوع می‌تواند از نظر کمی ‌و کیفی، تغییراتی هم داشته باشد که به تشخیص شنونده اعمال می‌شوند و می‌توان مثلاً در گام پنجم، مشاوره با افراد ذی‌صلاح را بدان افزود. برای مثال شایعه‌ای درباره یک  شرکت تولیدکننده مایع سفیدکننده  توسط یکی از رقبای آن منتشر شد. شایعه‌ این بود که به دلیل ترکیبات نامناسب، شستن لباس با این مایع باعث پوسیدگی ناگهانی و زودرس لباس خواهد شد. اگر شما خریدار این مایع سفید کننده  بودید و مثلاً ‌ده عدد  از آن در انبار منزلتان موجود بود با شنیدن این شایعه چه می‌کردید؟

در گام اول شایعه را با خود تکرار و درباره آن فکر کنید. بدیهی است که این شایعه در تصمیم شما برای استفاده از مایع  تأثیر خواهد داشت، پس نمی‌توانید بی‌تفاوت از کنار آن عبور کنید.

در گام دوم سؤالاتی در ارتباط با موضوع بسازید و از خود بپرسید: آیا تا کنون استفاده از این مایع سفیدکننده  باعث پوسیدگی لباس‌هایم شده است؟ اگر خیر، آیا ممکن است‌ ترکیبات مواد تشکیل‌دهنده آن ناگهان تغییر کرده باشد، به طوری که باعث پوسیدگی شود؟ آیا تغییر ‌ترکیبات روی قوطی‌‌ یا شیشه‌ آن، قید شده است؟ آیا ممکن است یک تغییر سهوی و اتفاقی در کارخانه روی داده باشد؟ منبع اعلام کننده‌ این خبر چیست؟ آیا خود کارخانه این خبر را اعلام کرده یا منبع نامعلوم است؟ آیا ممکن است منبع اعلام‌کننده، غرض خاصی داشته باشد و سؤالاتی از این قبیل. سعی کنید برای این سؤالات پاسخ‌هایی بیابید.

در مرحله سوم کوشش کنید این شایعه را بهتر درک کرده تا با عقل سلیم بسنجید، ‌مثلاً اگر در این چند وقت که از مایع سفید کننده استفاده کرده‌اید مشکلی برای لباس‌ها ایجاد شده، این شایعه می‌تواند از نظر منطقی درست باشد و یا عقل سلیم حکم می‌کند اگر تغییری ناخواسته در ترکیبات مایع   ایجاد شده باشد، خود کارخانه تولید کننده برای جلوگیری از خراب شدن اعتبار خود این موضوع را اعلام کرده و یا حتی مایعات سفید کننده‌‌ مشکل‌دار را از مغازه‌ها جمع‌آوری ‌کند و یا حداقل به‌طور رسمی اعلام ‌نماید که مایع های  مذکور، برای مصارف خاصی (مثلاً‌ لباس‌های روغنی) مورد استفاده دارد.

در گام چهارم به گوینده و اهداف او توجه کنید. اگر گوینده نامعلوم است و اسم و رسم خود را اعلام نکرده، چه بسا غرض داشته و تنها قصدش تخریب شرکت رقیب بوده باشد. معمولاً‌ اخبار موثق را مسئولین دولتی امور بهداشتی یا خود کارخانه یا سایر افراد مسئول اعلام عمومی می‌کنند، نه یک منبع خبری ناشناس و مجهول.

در گام پنجم اگر موضوع برایمان خیلی مهم باشد می‌توانیم با متخصصان و صاحب‌نظران مشورت کرده یا در این زمینه مطالعه و بررسی و تجربه بیشتری داشته باشیم. مثلاً می‌‌توان یک قطعه لباس یا پارچه را چند بار پشت سرهم به طور آزمایشی با این مایع سفید کننده شست و نتیجه را دید و بالاخره با تمام این اطلاعات در گام ششم تکلیف نهایی را روشن می‌کنید که در این مثال به دلیل عدم اثبات (بعد از تجربه) و ناموثق بودن منابع خبر، بهتر است استفاده از مایع سفید کننده را ادامه دهید.



شارژ سریع موبایل