یک مرد توضیح میدهد که چرا دوستان او در طول فصل سرما مادرشان را میخواهند؟!
آیا همهی مردها وقتی مریض هستند شکننده و غرغرو میشوند؟ البته که نه. ولی بعضی از آنها چرا. دلیل شکایت و نالههایشان اینجاست:
1. "این هرگز اتفاق نمیافتد!"
برخی از مردان عاشق این هستند تا در مورد این که هرگز مریض نمیشوند پوز بدهند. این یک راه برای ابراز سلطهی فیزیکیست بی آنکه نیاز به ارائه مدرک واقعی باشد. درست مانند وقتی که به مردم میگویید ماهیچهی شکمتان ۱۲ تکه است و عضلات بازویهای شما برآمده است و آنها مجبورند تنها به حرف شما اکتفا کنند. این از هرچیزی بهتر است.
البته غیر ممکن است. هیچکس نسبت به همه چیز ایمن نیست، و هیچکس دوست ندارد که اشتباهاتش اثبات شود، حتی اگر در کاسهی سوپ خودش عطسه کند.
۲. بدن او یک غار مردانه است.
مردها عاشق بدن خود هستند. در قسمت آشکار طیف، او با بدن خود مانند یک ماشین که خوب روغنکاری شده است رفتار میکند. در قسمت کمتر آشکار طیف, آدم احمقی هست که با بدنش مثل یک رستوران با مدیریت خوب، رفتار میکند که همیشه پر از سیب زمینی سرخ کرده و گوشت کبابی میباشد.
هر دو مرد به این که چه چیزی وارد بدنشان میشود خیلی اهمیت میدهند و همینطور به چیزهایی که میتوانند از آن خارج کنند. مریض شدن میتواند یک آچار نا امیدکننده داخل این ماشین مردانه بیاندازد.
حالا او چگونه با آدم بدها مبارزه کند؟
در هر لحظه، در هر سناریو, هر مردی حداقل یک بخش از مغز خود را به این فکر اختصاص میدهد: "اگر کماندوهای دشمن همین حالا حمله کنند، چگونه از مهارت و ابزارهایم استفادهکنم تا عزیزانم را به جایی امن ببرم و خودم که به تنهایی یک ارتش کامل هستم آدم بدها را نابود کنم؟" این یک کلیگویی نیست.
تنها راه برای تبدیل شدن از یک قهرمان اکشن به قهرمان عطسه، یک تب واقعیست. از شما عذر خواهی میکنم، اما اکنون که داستان واقعی و وضع اسفناک این مرد فینی را میدانید، میخواهید چه کار کنید؟ گذشته از این حس رضایتمندی از اینکه متوجه شدهاید همسرتان همان قدر که فکر میکردید بچه است، چه فایده ی دیگری برایتان دارد؟
برای شروع، شما میتوانید به یاد داشته باشید که هیچ منطقی در ورای حساسیت بالای آنها وجود ندارد و بحثکردن با یک بیمار بداخلاق شما را به جایی نمیرساند. اما اگر نمیخواهید در هذیان گفتنهایش افراط کند ( شما را سرزنش نمیکنیم ) کاری را انجام دهید که پدر و مادرش وقتی نمیخواستند با او کاری داشته باشند انجام میدادند؛ او را تلپی جلوی تلویزیون با یکی از فیلمهای مورد علاقهاش بنشانید.