گاهی اوقات به این متهم می شویم که قبل از بررسی جوانب برخی قوانین و دستوالعمل ها ، ابتدا اقدام به تصویب و اجرا نمودن آنان می کنیم و بعد از چندی که مشکلاتی بیشتر گریبانمان را چسبید ، به فکر اصلاح، توقف و یا تغییر بنیادی انان می افتیم . در این مقال یکی از این موارد را به بوته نقد نشسته ایم.
بند 3-2 ماده 3 منشور حقوق شهروندی که عینا ذکر می گردد : بهره مندی از زندگی شایسته از جمله خوراک ، پوشاک ، مسکن ، آموزش ، بهداشت و درمان مناسب از حقوق شهروندان محسوب می شود . و همچنین بند 3-5 همین منشور آمده است : شهروندان حق دارند از محیط زندگی و کاری ایمن و عاری از آسیب های جسمی و روحی به آنان ، برخوردار باشند .
این دو را مقدمه ای کردیم برای ذکر این واقعیت تلخ که در حال حاضر گریبان گیر برخی خانواده های محترم ساکن در مناطق مرکزی تهران می باشند و چه بسا در صورت تداوم ، این مشکلات چند صباحی دیگر نیز باعث تشدید نارضایتی همیهنان عزیزساکن در شهر های تبریز - شیراز - مشهد و اصفهان نیز گردد.
ساکنین محترم مناطق مرکزی تهران به ویژه شهروندانی که منزل مسکونی آنان واقع در منطقه زوج و فرد طرح ترافیک هستند ، برای ساده ترین حق شناخته شده در قانون اساسی و همین منشور حقوق شهروندی یعنی تحصیل رایگان در مقاطع ابتدایی و متوسطه یا محرومند و یا برای نیل به آن آسیب های فراوان دیگری را متحمل می شوند ، چرا که در آیین نامه ها و دستور العمل های وزارت آموزش و پرورش مدارس دولتی تنها حق ثبت نام دانش آموزانی را دارند که در شعاع مشخصی از محل آموزشگاه دارای محل سکونت هستند . همین ساده اندیشی و رفع بدون عاقبت اندیشی مشکلات باعث می شود که برخی از اولیا برای ثبتنام فرزند خود در آموزشگاهی که مد نظر دارند ، دست به اقداماتی بزنند که شاید نه در شان آنان باشد و نه درخور جامعه ای با فرهنگ غنی ایرانی .ما هم قصد بیان این ترفند ها را نداریم.
همچنین ، برخی دیگر از اولیاء مجبورند برای رسانیدن فرزندان خود به مدرسه از سرویسهای ایاب و ذهاب دانش آموزی استفاده کنند که این مهم نیز ضمن داشتن هزینه های مادی برای عموم این خانواده ها - که معمولا نیز از طبقات متوسط جامعه محسوب می شوند - هر از چندی هزینه های معنوی غیر قابل تصوری را نیز به آنها تحمیل می کند که برخی از این موارد علی الخصوص در سطح دانش آموزان در حال بلوغ بخاطر نداشتن کنترل های مناسب در این سرویسها تا آخر عمر پشیمانی هایی را همراه دارد.
پدر و مادری هم که به فرض داشتن خودرو شخصی خودشان قصد بردن فرزندشان را به مدرسه داشته باشند بدون داشتن حق شکایتی ، حداقل 3 روز در هفته از این حق ابتدایی خود محرومند ، چراکه یا زوج و یا فرد پلاکند . این مسئله برای ساکنین در محدوده اصلی طرح ترافیک شدت بیشتری می یابد چرا که اینان از همان 3 روز هم محرومند !!!
مسئول تاثیرات چنین رفتار های زنجیره ای چه کسی است ؟
پدر و مادری هم که به فرض داشتن خودرو شخصی خودشان قصد بردن فرزندشان را به مدرسه داشته باشند بدون داشتن حق شکایتی ، حداقل 3 روز در هفته از این حق ابتدایی خود محرومند ، چراکه یا زوج و یا فرد پلاکند . این مسئله برای ساکنین در محدوده اصلی طرح ترافیک شدت بیشتری می یابد چرا که اینان از همان 3 روز هم محرومند !!!
قصدمان از طرح این موضوع که اتفاقا در برخی شهر های مهم اروپایی هم در حال برگزاری است ، این نکته است که قبل از تصویب و راه اندازی چنین مواردی و در راستای حفظ حداکثری حقوق شهروندی ، نسبت به اصلاح و به روز آوری بخشنامه ها و دستورالعمل های مغایر با چنین ساختار هایی اقدامات اساسی و جدی انجام شود . قطعا اروپایی ها که عامل چنین برنامه هایی هستند ، برای رسیدن به مدرسه و محل کار و خرید و ... از بستر های مناسبی که قبلا برایشان در حوزه های حمل و نقل و آموزش و غیره فراهم شده استفاده می کنند.
یادآور می شویم که آسیب های فرهنگی همیشه از غفلت های کوچک و ناپیدا آغاز شده و با کمترین تغافلی ضربات جبران ناپذیری را در طول سالیان متمادی به شاکله یک جامعه وارد می کند . کودکان امروز این شهر ها که اتفاقا در معرض خطرناک ترین الگو های وارداتی هستند هم باید سلاحی برای شناسایی و مبارزه با تهاجم بیگانه داشته باشند و هم باید با غفلت های داخلی اینچنینی دست به گریبان بمانند.
اصولا مرکز نشینان ، مرکز ایران و برخی شهر های بزرگ که اتفاقا بنظر بومی ترین افراد آن شهر ها نیز می باشند ( غیر از متمولین بالا شهری که تعدادشان در مقایسه کمتر است ) همیشه آسیب پذیر ترین هستند ، چراکه ضمن تحمل آلودگی های صوتی و هوایی و شلوغی های دائمی باید با چنین مشکلاتی که در حاشیه حل مشکلات قبلی نیز بوجود می آید هماره در تقابل باشند.