اگر در یک کلینیک روان شناسی کودک و نوجوان مشغول به کار باشید، می بینید والدین مراجعه کننده معمولا صحبتشان را این گونه آغاز می کنند: «کودکان این دوره و زمانه بد شده اند! تحمل نوجوانان امروزی صبر ایوب می خواهد! آن زمان که ما بچه بودیم...» و در میان این والدین، افراد مستاصلی را می یابید که خسته از مجادله و جر و بحث های بی پایان با کودک یا نوجوان، به دنبال راه حلی برای کنترل اوضاع نابسامان ارتباطی خود و فرزندانشان هستند.
با تغییر برخی آداب و رسوم فرهنگی و حتی وجود بعضی مسائل اقتصادی، حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی قوی تر و پررنگ تر شده است و این موضوع باعث شده که نیاز به مکان ها و افرادی برای نگهداری از فرزندان آن ها بیش از پیش احساس شود.
انسانها ذاتاً علاقهمندند که دیگران به آنها احترام بگذارند و این مسئله شامل همۀ طبقات، از بزرگسال تا خردسال میشود.
داشتن یک فرزند باهوش آرزوی هر پدر و مادری است. خیلی ها اعتقاد دارند که هوش کودکان یک اتفاق ژنی است. عده ای دیگر از والدین با استفاده از کلاس های کمک آموزشی و صرف هزینه های هنگفت می خواهند فرزندشان را تبدیل به یک نابغه کنند.
تعداد عمده کودکان امروزی دارای شرایط زندگی مشابهی هستند. اکثراً در خانه هایی آپارتمانی زندگی می کنند. خانه های که نه در آن اثری از آسمان است و نه گل و درخت و طبیعت و ...
آموزش الفبا با روشهای مختلف تبلیغاتی، مسئله ای است که ذهن خیلی از پدرها و مادرها را درگیر خود کرده است. با دیدن تبلیغات مختلف در زمینه آموزش الفبا قبل از دبستان، والدین به این فکر می افتند که اگر فرزند آنها قبل از شروع دوران دبستان بتواند خواندن و نوشتن را بیاموزد چقدر عالی است.
ما بزرگ ترها کم و بیش می دانیم با خشم مان چگونه رفتار کنیم تا کمترین آسیب را ببینیم اما باید به فرزندانمان آموزش دهیم.