کمتر کسی است که روزی چند بار سراغ محصولی از محصولات مایکروسافت نرود. از یک سرویس ایمیل ساده گرفته تا ویندوز و شبکه های عظیم بانکی و مخابراتی، همه و همه یک روزی، یک جایی به مایکروسافت وصل می شوند.
خودش ادعا می کند که تلاش دارد زندگی را برای بشر راحت تر کند و مخالفانش آن را به عنوان عامل بزرگ انحصارطلبی و تولید کننده نرم افزار ناامن می شناسند. مایکروسافت هر چیزی که باشد، نتیجه تصمیم گیری های سه مدیر آن در طول این 39 سال است.
بیل گیتس
وقتی در سال 1975 بیل 20 ساله تصمیم گرفت با شرکت MITS تماس بگیرد و با صحبت درباره ایده اش توجه آنها را به خود جلب کند، تصور نمی کردکه مهمترین تصمیم زندگی را گرفته است. بیل مسیری را آغاز کرد که به ساخت پرنفوذترین شرکت نرم افزاری جهان انجامید و او را به مردی تبدیل کرد که درآمدش در واحد ثانیه سنجیده می شد.
امروز بیل، هرچند در مرز 60 سالگی قرار گرفته و دیگر در رأس قدرت مایکروسافت قرار ندارد ولی همچنان همان مرد خاکی سال های پیشین است. سلیقه خاصی در لباس پوشیدن ندارد، اغلب موهایش پریشانند و با همان انرژی سابق و سماجت های همیشگی برای رسیدن به رویاهایی که در سر دارد، می جنگد. او ثابت کرده است که اگر چیزی را بخواهد، عملی اش می کند و حال تصمیم های عجیبی در سر دارد.
بیل چند سال پشت سر هم، به عنوان پولدارترین مرد جهان شناخته شد. چند سال پشت سر هم، به معنی داشتن حساب بانکی است که هر قدر هم که از آن خرج کنید، چیزی از موجودی اش کم نشود. بالاخره باید راهی به غیر از خرید خانه های چند ده هزار متری، جمع کردن کلکسیون دست نوشته های لئوناردو داوینچی و حکاکی جملات گتسبی بزرگ روی سقف کتابخانه شخصی، برای خرج چنین عددهایی وجود داشته باشد.
بیل در سال 2000 موسسه خیریه بیل و ملیندا را به کمک همسرش تاسیس کرد و پس از کناره گیری کامل از مایکروسافت در سال 2008، خود را به استخدام تمام وقت این موسسه درآورد. فعالیت های موسسه او نمونه بارز کمک، به روشی صحیح و برنامه ریزی شده است. بیل مدت ها مطالعه می کند تا بتواند برای مشکلات انسانی راهکاری ریشه ای پیدا کند. بد نیست بدانیم پیرمردی که ابزار نسل ما را سخته است، حال مشغول چه کارهایی است.
راکتور هسته ای برای مبارزه با فقر
قسمت عظیمی از درآمد مردم فقیر آفریقا از طریق زراعت تامین می شود. این در حالی است که آلودگی هوا و افزایش دی اکسید کربن در هوا و دفن زباله های هسته ای در صحرای نوادا، بسیاری از زمین های زراعی را از بین برده و لطمه بزرگی به منشأ درآمد آنها وارد کرده است. همین موضوع موسسه بیل را به سرمایه گذاری روی پروژه تولید سوخت پاک از زباله های هسته ای واداشته است؛ پروژه ای که بسیار جوان است و بیل به نتیجه بخش بودن آن، بسیار دل بسته است.
پشه های میلیاردی
هر سال بیش از سه میلیون کودک زیر پنج سال به خاطر بیماری هایی مانند مالاریا و ذات الریه جان خود را از دست می دهند. موسسه بیل سرمایه گذاری هنگفتی برای کاهش مرگ ناشی از این بیماری ها کرده است. از واکسیناسیون کودکان گرفته تا تهیه پشه بند و اسپری های پشه کش. همچنین بخش بزرگی از این هزینه ها صرف تحقیقات جامعه شناسی و مدل سازی های ریاضی برای نتیجه بخش کردن بیشتر فعالیت ها شده است. جمله کنایی بیل در مقابل تلاش گوگل برای ارائه اینترنت به بخش های محروم آفریقا معروف است: «فکر می کنم بچه های زیر پنج سال آفریقایی بیشتر از اینترنت پرسرعت به واکسن مالاریا نیاز داشته باشن!»
سیستم آموزشی آمریکا
بیل گیتس هم مانند بسیاری دیگر، انتقادهای شدیدی به سیستم آموزشی آمریکا دارد. او معتقد است در این سیستم برای دبیرانی که واقعا خوب هستند، جایگاهی تعریف نشده است، چرا که سیستم ارزش گذاری دبیران صرفا براساس میزان تحصیلات و دوره های آموزشی است که گذرانده اند. موسسه او به دنبال راهکارهایی فنی و روانی است تا بتواند دبیران را براساس رفتارشان در داخل کلاس و بازخورد دانش آموزان، آموزش دهد.
علاوه بر اینها، بیل روی پروژه های کوچک و بزرگ زیادی سرمایه گذاری می کند. از پروژه ای برای مستند کردن تاریخ جهان با استفاده از متن و تصویر روی اینترنت گرفته تا مسابقه ای برای اختراع دوباره ابزارآلات ارتباط سالم جنسی برای کاهش خطر ابتلا به ایدز. حال دیگر، بیل را به عنوان کسی می شناسیم که علاقه ای به ماندن در رتبهاول پولدارترین مرد جهان ندارد و با دست و دل بازی تمام، همه آنچه را به دست آورده است، خرج می کند.
رهبری ایدئولوژیک
شرکتی به ابعاد مایکروسافتت برای بقا به یک فلسفه وجودی نیازمند است. به یک بنیاد فکری محکم. بیل گیتس معمار تفکر مایکروسافت است. باید سیستم را راهنمایی کند و آن را به حدی برساند که خودش قادر به کنترل خود شود. او با انتخاب مدیرعامل جدید مایکروسافت از چند هفته پیش، تصمیم گرفته است حضور از راه دور جدی تری در نظارت بر مایکروسافت داشته باشد.
استیو بالمر
بالمر سی امین کارمندی بود که در سال 1980 به مایکروسافت پیوست. او اولین کسی بود که بعنوان مدیر بازاریابی توسط بیل استخدام شد تا با گرفتن ماهی 50 هزار دلار و بخشی از سهام شرکت، فروش نرم افزارهای مایکروسافت را چند برابر کند. بالمر که اصالتا ایرانی تبار است، در سال 2000 به سمت مدیر ارشد اجرایی مایکروسافت منصوب شد و 14 سال بعدی را در رةأس بزرگترین قدرت نرم افزاری جهان قرار گرفت؛ 14 سالی که تکنولوژی با سرعتی غیرقابل باور پیش رفت و روز به روز شرکت های جدید و قدرتمندی ظهور کردند.
بالمر، مردی که مایکروسافت در رگ هایش جریان دارد، می بایست سکان شرکت را در روزهای سختی به دست می گرفت. باید تصمیم های بزرگی می گرفت که ممکن بود هر یک باعث سقوط سهام مایکروسافت و ورشکستگی آن در دوران بحران اقتصادی شوند. در همین زمان بود که مایکروسافت دچار اشتباه بزرگی به نام ویندوز ویستا شد. ساخت گجت های نه چندان موفق خود را آغاز کرد، سرمایه گذاری عظیمی روی محاسبات ابری انجام داد و محصولات تحت شبکه خود را گسترش داد.
هرچند پس از 14 سال، آقای مدیرعامل توانست با چنگ و دندان هم که شده سهام مایکروسافت را افزایش دهد و مانع کاهش سودآوری آن شود، ولی تصویری که از سخنرانی های لوده وار و تصمیم گیری های غلطش به جا گذاشت، آنقدری قوی بودند که مجله مشهور فوربز بتواند او را به عنوان بدترین مدیرعامل تاریخ در میان شرکت هایی در مقیاس اینچنین، اعلام کند.
استیو بالمر و لینوکس
طرفداران نرم افزار آزاد و لینوکس، هیچ وقت دل خوشی از مایکروسافت نداشته اند تا جایی که اریک ریموند، یکی از بنیانگذاران تفکر متن باز، طرفداران لینوکس را کابوس وحشتناک مایکروسافت می داند. حضور بالمر در مرکز قدرت و موضع گیری های شدیدش در قبال لینوکس، او را به چهره زشت طرفداران لینوکس تبدیل کرد؛ طرفدارانی که از قضا تعدادشان نیز کم نیست!
بالمر در معروفترین جمله خود در این باره می گوید: «لینوکس مثل یه سرطانه! قوانینش به شکلی هستن که اگه به هر نرم افزاری بچسبن، اون رو آلوده می کنن!»
وداع باشکوه
بالمر عاشق مایکروسافت بود، عاشقی که حتی یک لحظه هم بدون هیجان و انرژی از معشوقش حرف نزد. یک سال پیش بالمر اعلام کرد که به زودی خود را بازنشسته خواهد کرد و چند ماه پیش مراسم خداحافظی او برگزار شد. مراسمی آنچنان پرشکوه که ویدوی آن چندین میلیون بار در اینترنت به اشتراک گذاشته شدو حسادت شرکت های رقیب را برانگیخت.
استادیوم بزرگ تاریکی را تصور کنید که مملو از کارکنان مایکروسافت از سراسر جهان است. بالمر با پیراهنی زردرنگ در میانه میدان ایستاده است و با صدای بلند عشقش را به مایکروسافت فریاد می کشد و درماتیک ترین لحظه مایکروسافت را پدید می آورد. بالمر اشک می ریزد و با صدایی بلند فریاد می زند: «فقط می خوام از این لحظه لذت ببرم. [تشویق حضار] عشق کنین. همه شما! عشق کنین! برای بهترین شرکت دنیا کار می کنین! لذتش رو ببرین! و من، باید بگویم ممنونم، از شما ممنونم، ممنونم، ممنون.»
ساتیانادلا
انتخاب ساتیای 46 ساله، به عنوان سومین مدیر ارشد اجرایی، نشان داد که مایکروسافت فقط به نیروهای درون قبیله ای خود اعتماد می کند. ساتیا بیش از 22 سال است که به مایکروسافت پیوسته و مدیر توسعه تکنولوژی محاسبات ابری آن بوده است. او در حیدرآباد هند به دنیا آمده و آنقدری مدارک دانشگاهی در حوزه های مختلف فناوری و مدیریت دارد که اغلب به شوخی می گویند او از خود بیل گیتس گزینه بهتری برای مدیریت است.
ساتیا روزهای سختی را پیش روی خود دارد، مخصوصا با خرید شرکت نوکیا دغدغه های سخت افزاری بیشتری برعهده او خواهد بود و همچنین باید بتواند آشفتگی موجود در سیستم های نرم افزاری را چه از لحاظ حقوقی و چه از لحاظ تعدد از بین ببرد.