ما در دنیایی زندگی میکنیم که با لوازم هوشمند محاصره شده است؛ گوشیهای هوشمند، ساعتها، خودروها و هرآنچه که به سرعت هوش مصنوعیدر حال پیوستن به این جرگه است. اما اگرچه کلمه و مفهوم «هوشمند» در این دستگاهها، اغلب به وجود امکانات اضافی مبتنی بر اینترنت و محتوا اشاره دارد و نه توان ادراکی و شناختی آنها، ولی وضعیت به همین شکل باقی نخواهد ماند؛ ما، در نقطهی آغاز یک تحول ایستادهایم.
پیش از آنکه بحث را شروع کنیم، اجازه دهید به این مفهوم بپردازیم که اصولا هوش مصنوعی (AI) چیست؟ در وسیعترین تعریف ممکن، هوش مصنوعی به برنامههای کامپیوتری اطلاق میشود که برای اجرای وظایف پیچیده طراحی شدهاند که حل آنها تا پیش از این نیازمند هوشمندی انسان بوده است. بنابراین هوش مصنوعی هرآنچه از تشخیص گفتار گرفته تا تصمیمگیری و درک بصری را شامل میشود.
اگرچه هوش مصنوعی در حالت بسیار تخیلی و رویایی از توانمندیهای بشر نیز سبقت میگیرد، اما شرکتهای بزرگی نظیر گوگل و فیسبوک در تلاش هستند تا حد امکان، هوش مصنوعی زمان حال و آینده را به گونهای بسیار عملی و ممکن و نه تخیلی پیادهسازی کنند.
بنابراین طی ده سال آینده از هوشمندی دستگاههای خود چه انتظاری باید داشته باشیم؟
تجربهای هوشمندانهتر از گوشیها
حتی با وجود فراگیری فعالیت در شبکههای اجتماعی و ثبت تصاویر سلفی، باز هم نگارش پیامهای متنی است که گستردهترین استفاده از گوشیها را رقم میزند. با وجود این مساله، همچنان اپلیکیشنهای پیغامرسان کاملا پایهای و ساده باقی ماندهاند. اما یک اپلیکیشن پیغامرسانی جدید به نام Emu در تلاش است رویکرد جدیدی به پیغامرسانی ایجاد کرده و این فعالیت را اثربخشتر کند. این اپلیکیشن به همراه یک دستیار داخلی عرضه شده که بر اساس نوع گفتگویی که در حال انجامش هستید، اطلاعات مرتبطی را در اختیارتان قرار میدهد.
این دستیار به این منظور طراحی شده که شما را از دردسر همیشگی کپی/پیست و جستجو در خصوص اطلاعات رد و بدل شده، یا حرکت مستمر میان اپلیکیشنهای مختلف برای اجرای امور پایهای رها کند. گوگل چند سالی است که با چشمانی تیزبین هر حرکت اینچنینی در حوزهی تکنولوژی را رصد میکند. بنابراین احتمالا چندان تعجب نخواهید کرد که بگوییم سرویس Emu نیز سال پیش توسط گوگل خریداری شد.
تا کنون اغلب ما با دستیار صوتی اپل یعنی سیری آشنا شدهایم؛ سیستمی که در نسخههای اخیر آیفون، آیپد و آیپاد تاچ حضور دارد. این سرویس که پیشرفت مهمی را به دنیای پردازش کامپیوتری آورد به کاربر اجازه میدهد تنها با درخواست از سیری به شکل تعامل انسانی، به پرسیدن سوال، جستجوی وب و تنظیم یادآور و موارد از این دست بپردازد و سیری به بهترین شکل پاسخگوی این مسائل خواهد بود. حال مایکروسافت هم با دستیار صوتی اختصاصی خود یعنی کورتانا تلاش دارد اپل را به چالش بکشد. گوگل نیز اگرچه مدتهاست در این بازی حضور دارد، اما دستیار گوگل ناو با وجود قابلیتهای فراوان، تعامل انسانی را محور توسعه قرار نداده است.
کورتانا که نام خود را از شخصیت هوش مصنوعی بازی محبوب هیلو به امانت گرفته، از اساس به گونهای طراحی شده که هرچه کاربران بیشتر به استفاده از آن بپردازند، هوشمندانهتر رفتار کند. مایکروسافت امیدوار است که صحبت کردن با کوتانا، در واقع همانند صحبت کردن با یک انسان دیگر باشد؛ رویکردی که تا حدود زیادی در آن موفق بوده است. کاربر قادر است در تعامل با کورتانا، به گفتگوی ادامهدار بپردازد و اگر این دستیار صوتی در عملکرد خود اشتباهی داشته باشد، ضمن یادگیری به اصلاح خود خواهد پرداخت تا در ادامه خدمات صحیحتر و دقیقتری به مالک خود ارائه کند. البته همانطور که در ادامه متوجه خواهید شد، کوتانا به هیچوجه اقدام نهایی و نقطهی توقف مایکروسافت در زمینهی هوش مصنوعی نخواهد بود.
تشخیص پیشرفتهی تصویر
تردیدی وجود ندارد که شبکههای اجتماعی با تمام خوبیها و بدیهای خود، قرار است در زندگی انسانها حضور داشته باشند. اگرچه پلتفرمهای جدید برای پاسخگویی به نیاز بازهای خاص بصورت پشت سر هم معرفی میشوند، اما غولهای قدیمیتر و جا افتادهتر این حوزه به دنبال راهکارهای خلاقانهای هستند که خدمات خود را بهبود و گسترش دهند.
فیسبوک دیگر تنها کسب و کار خود را به «لایک» و «همرسانی» محدود نکرده است. این شرکت مجموعهی بزرگی از محققان هوش مصنوعی را به خدمت گرفته که برخی از آنها در حال کار بر روی نرمافزارها و الگوریتمهای تشخیص چهرهای هستند که حتی از خود انسانها نیز در تشخیص افراد دقیقتر عمل کند. نرمافزار پردازش چهرهی فیسبوک که DeepFace نام دارد، به اجرای فرآیندی موسوم به تایید چهره میپردازد. البته این برنامه برای ارتباط دادن چهرهها با نام آنها طراحی نشده، اما به خوبی قادر است وجود چهرهی مشابه در دو تصویر را متوجه شود. بزودی کاربر به محض آپلود کردن تصویر، با تگ شدن خودکار افراد حاضر در آن از سوی فیسبوک روبرو خواهد شد.
در همین زمان و البته با هدفی به نسبت متفاوت، گوگل در حال کار بر روی پروژهی مشابهی است. سیستم گوگل بجای پردازش چهره، به دنبال دستیابی به قابلیتی است که بتواند صحنهی موجود در هر عکسی را با جملهای واضح توصیف کند. برای نمونه، اگر تعدادی عکس در باغوحش بگیرید، نرمافزار گوگل قادر خواهد بود میان ببر، شیر و خرس تفاوت و تمایز قائل شود. بنابراین توصیف صحنه چیزی شبیه به این عبارت خواهد بود: «یک خرس به پشت خوابیده است» و «دو شیر در حال بازیگوشی زیر یک درخت هستند.» این فناوری، نمایانگر پیوند انقلابی زبان طبیعی و توانمندیهای بینشی-بصری دستگاههای کامپیوتری است؛ گونهای از فناوری، که نشانهای بالقوه از نادیدههایی است که در آینده با آنها مواجه خواهیم شد.
سیستمهایی که بصورت حقیقی بتوانند محتوای عکس یا ویدیو را درک کرده و با زبان طبیعی در خصوص آن سخن بگویند، ابزارهایی قدرتمند به منظور دسترسپذیر کردن دنیا برای هوش کامپیوتری، از طریق دوربین گوشیهای هوشمند انسانها خواهند بود. این رویداد، قدمی بزرگ به سوی هوش مصنوعی خواهد بود و میتواند زیربنای لازم برای آیندهی تلاشهای هوش مصنوعی را فراهم کند.
یادگیری ماشین در جستجوی کامپیوتری و فراتر از آن
اما هوش مصنوعی به موبایل و رسانههای اجتماعی ختم نخواهد شد. موقعیتها و فرصتهای بیشماری برای هوش مصنوعی وجود دارد که میتواند از طریق آنها، موجب هوشمندی بیشتر دستگاهها و سادگی بیش از پیش زندگی انسانها شود. این مساله میتواند شامل تولید رباتهایی ایمنتر، برای محافظت از انسانها بدون هیچگونه تبعیض یا ایجاد برنامههای پیشرفتهتر برای ارائهی امنیت شبکهای هوشمندانهتر و بهتر برای سازمانها و کسب و کارها باشد. این رویداد حتی میتواند بسیار پایهایتر مورد استفاده قرار گیرد و موجب بهبود چشمگیر نتایج جستجو شود.
بار دیگر گوگل را در نظر میگیریم که به شدت در تلاش است به کمک نرمافزارهای هوش مصنوعی، به توسعهی عملکردهای خود در حوزهی جستجو بپردازد. برای سالهای سال، گوگل به منظور درک عبارات جستجو شده و ارائهی نتایج بهتر بر یادگیری ماشین متکی بوده است. حال گوگل به مرحلهای رسیده که در حال کار بر روی یادگیری عمیق به منظور هدایت انسانها به دوران جدید جستجو است.
شبکهی عظیمی از حسگرها به لطف اینترنت اشیاء و پردازشهای نوین کامپیوتری هماکنون به واقعیت بدل شده و تنها برای تراکم یافتن و توزیع مناسب در سطح جهان به اندکی زمان نیاز دارد. ابزارها و دستگاههای پوشیدنی، در حال متصل کردن انسانها به یکدیگر بوده و هر روزه بر تعداد حسگرهای تعبیه شده درون این ابزارها و نیز گوشیهای هوشمند که هر لحظه همراه افراد هستند افزوده میشود. بنابراین آنچه با آن مواجه هستیم، بدل شدن دستگاههای جیبی ما به گرههای عصبی یک شبکهی عظیم از حسگرهاست.
اگرچه تمام این پیشرویها نمایانگر پتانسیلهای عظیمی است، اما همچنان نگرانیهای عمیقی نیز در این حوزه وجود دارد. شاید یکی از فعالترین افرادی که به بیان نگرانیهای موجود در خصوص هوش مصنوعی میپردازد، ایلان ماسک باشد. ایلان ماسک به تازگی 10 میلیون دلار به منظور حمایت از تحقیقاتی که بر روی شیوههای نگاه داشتن هوش مصنوعی در مسیر سودرسانی به انسان صورت میگیرد سرمایهگذاری کرده است. ایلان ماسک معتقد است توسعهی بیپروای هوش مصنوعی و عدم نظارت دقیق بر آن میتواند موجب «خیزش شیطان» شود.
من به شکل روزافزونی به این مساله فکر میکنم که لازم است نوعی نهاد تنظیمکننده در سطح ملی و بینالمللی برای نظارت بر این مساله ایجاد شود تا مطمئن شویم اقدام احمقانهای از ما سر نخواهد زد. - ایلان ماسک
بخش بزرگی از اینگونه نگرانیها به مسالهی حریم خصوصی ارتباط دارد. در آینده، اینترنت اشیاء به عظیمترین منبع تغذیهی اطلاعاتی سیستمهای هوش مصنوعی بدل خواهد شد. اشیاء و لوازم هوشمند، به جمعآوری اطلاعات محط خود خواهند پرداخت و ضمن تعامل با یکدیگر، با فضای ابری نیز مراوده خواهند داشت.
چنین شبکهی درهمآمیخته و پیچیدهای از ارتباطات ممکن است فواید منحصر بفردی ارائه کند (آنگونه که اشمیت عقیده دارد). اما در عین حال با در نظر گرفتن این مساله که تعداد عظیمی مرکز جمعآوری دادهی دیگر در زندگی تمام انسانها وجود دارد که همگی اینها همچون قطعههای پازل در کنار یکدیگر قرار گرفته و نمود جامع، آنی و دقیقی از اقدامات، حرکات و تصمیمات افراد حاضر در این شبکهی فراگیر را برای شرکتهای بزرگی نظیر گوگل، اپل و... فراهم میکنند نیز موجب نگرانیهای شدید در خصوص حریم شخصی انسانها خواهد شد.
اگر از منظر یک نهاد نظارتی نظیر آنچه اسنودن شاهد آن بوده به مساله نگاه کنیم، چنین رویدادی به منظرهی یک ظرف عسل برای آژانسهای امنیتی کشورها خواهد بود. تمام دانشمندان علوم رایانه اذعان دارند که هیچ سیستمی چه نرمافزاری و چه سختافزاری، از تمام تهدیدات مصون نبوده و چیزی به اسم «امنیت مطلق» وجود خارجی ندارد. کافی است تصور کنید چه فرصتهای نظارتی بیشماری با حضور یک اینترنت نامرئی در زندگی افراد برای چنین سازمانهایی ایجاد خواهد شد؛ اینترنتی که با وجود اینکه در همهجا حضور دارد، اما هیچکجا وجودش درک نمیشود. فضایی که در آن، کاربر با آغوش باز و کاملا داوطلبانه به دادهکاوی شدن خود تن میدهد. هرچه باشد چطور خواهید توانست در مقابل آنچه به خوبی ماهیت آن را مشاهده نمیکنید یا کنترل عمیقی بر روی آن ندارید مقاومت کنید؟ اما از نگرش دیگر، اگر خود این هوش مصنوعی از کنترل انسان خارج شود چه خواهد شد؟
اگرچه ممکن است همانگونه که اریک اشمیت گفت، اینترنت آینده، در پسزمینهی زندگی ما ادغام شود، به همان نسبت نیز ممکن است انواع و اقسام فعالیتهایی که مطابق میل و نیاز مصرفکننده نیستند در پسزمینهی زندگی وی شکل بگیرد. این است تمام نیروی پردازشی که برای به هم گره زدن این همه ارتباط و اتصال، و ایجاد یک نقشهی مخفی از اینکه ما که هستیم و چه میکنیم نیاز خواهد بود: اینترنت اشیاء، بدون استانداردها و مسئولیتپذیریهایی که دستیابی به آنها بسیار دشوار و دور از ذهن خواهد بود.
با توجه به گسترش جدی ابزارهای هوشمند در زندگی انسانها و خطراتی که پیشتر به تحلیل آنها پرداختیم، به نظر میرسد این دست نگرانیها باید با جدیت پیگیری شده و راهکاری برای حصول اطمینان در این خصوص سنجیده شود. جدای از این خطر، ماسک و تعدادی از مقامهای رده بالای اجرایی گوگل، مایکروسافت، و فیسبوک نام خود را به لیستی اضافه کردهاند که نمایانگر افراد متعهد به آیندهی هوش مصنوعی است. به بیان دیگر، منافع و مزایای هوش مصنوعی به کلی بر خطرات بلندمدت آن میچربد. این افراد بسیار برای توسعهی نرمافزارها و سیستمهایی که موجب پیشرفت فناوری و بهبود زندگی انسان به گونهای که هیچگاه نمونهی آن را ندیدهایم اشتیاق دارند. اگرچه بصورت مشخص نمیدانیم آیندهی مورد انتظار از هوش مصنوعی سرانجام چه زمانی فرا خواهد رسید، اما مشخص است که آدمی هر روز در حال برداشتن گامی دیگر در این مسیر است.
دیدگاه شما در این خصوص چیست؟ تصور میکنید در طی ده سال آینده، هوش مصوعی تا چه میزان باعث ایجاد تغییر در زندگی انسانها خواهد شد؟