توجیه گناه، راهی برای انجام آن!
تهدیدهایى كه در قرآن براى أخذ ربا و پذیرش حاكمیّت طاغوت آمده، براى قتل، ظلم، شرب خمر، قمار و زنا نیامده است و حرمت ربا نزد تمام فرق اسلامى، قطعى و از گناهان كبیره است.
الَّذِینَ یَأْكُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ كَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (بقره ـ 275)
كسانى كه ربا مىخورند، (در قیامت از قبرها) بر نمىخیزند مگر همانند برخاستن كسى كه بر اثر تماس شیطان، آشفته و دیوانه شده است. (نمىتواند تعادل خود را حفظ كند، گاهى زمین مىخورد و گاهى بر مىخیزد) این (آسیب) بدان سبب است كه گفتند: داد و ستد نیز مانند ربا است. در حالى كه خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام كرده است. پس هر كس كه موعظهاى از پروردگارش به او رسید و (از ربا خوارى) خوددارى كرد، آنچه در گذشته (از طریق ربا به دست آورده) مال اوست، و كار او به خدا واگذار مىشود. امّا كسانى كه (دوباره به ربا خوارى) بازگردند، آنان اهل آتش خواهند بود و در آن جاودانه مىمانند.
به دنبال بحث درباره انفاق در راه خدا و بذل مال براى حمایت از نیازمندان، در این آیات از مسأله ربا خوارى كه درست بر ضد انفاق است، سخن مىگوید و در حقیقت هدف آیات گذشته را تكمیل مىكند، زیرا ربا خوارى موجب افزایش فقر در جامعه و تراكم ثروت در دست عدهاى محدود و محرومیت اكثر افراد اجتماع است.
انفاق سبب پاكى دل و طهارت نفوس و آرامش جامعه، و ربا خوارى سبب پیدایش بخل و كینه و نفرت و ناپاكى است.
«الرِّبا»، در لغت به معناى زیادى و افزایش است و در شریعت اسلام به معناى زیاده گرفتن در وام یا بیع است.
مورد ربا، یا پول است یا جنس. گاهى پول را قرض مىدهد و بیش از آنچه داده باز پس مىگیرد، كه این رباى در وام است و گاهى جنسى را مىدهد و مقدار بیشترى از همان جنس را تحویل مىگیرد، كه این نیز در مواردى ربا مىشود.
نخست در یك تشبیه گویا و رسا، حال ربا خواران را مجسم مىسازد، مىفرماید: "كسانى كه ربا مىخورند، بر نمىخیزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماس شیطان با او دیوانه شده" و نمىتواند تعادل خود را حفظ كند، گاه به زمین مىخورد و گاه بر مىخیزد.
در این جمله شخص رباخوار، تشبیه به آدم مصروع یا دیوانه و انسان بیمارگونهاى شده كه به هنگام راه رفتن قادر نیست تعادل خود را حفظ كند و به طور صحیح گام بر دارد.
به عبارتی رباخوار، به كسى تشبیه شده كه شیطان او را خبط كرده است. «خبط» به معناى افتادن و برخاستن و عدم تعادل به هنگام حركت است.
تهدیدهایى كه در قرآن براى اخذ ربا و پذیرش حاكمیّت طاغوت آمده، براى قتل، ظلم، شرب خمر، قمار و زنا نیامده است. حرمت ربا نزد تمام فرق اسلامى، قطعى و از گناهان كبیره است.
وقتى به امام صادق علیه السلام خبر دادند كه فلانى ربا خوار است، فرمود: اگر قدرت مىداشتم گردنش را مىزدم.
همچنان كه حضرت على علیه السلام وقتى با رباخوارى مواجه شد، از او خواست توبه كند، وقتى توبه كرد او را رها نمود و به دنبال آن فرمود: رباخوار را باید از عمل خود توبه دهند، همچنان كه از شرك توبه مىدهند.
از امام باقر علیه السلام نقل شده است كه فرمود: خبیث ترین درآمدها، رباخوارى است.
و رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودهاند: هر گاه خداوند ارادهى هلاك کردن قریهاى را داشته باشد، رباخوارى در آن قریه ظاهر مىشود.
و خداوند، فرد رباخوار، وكیل، شاهد و كاتب ربا را لعنت نموده است.
در حدیث مىخوانیم: رباخواران، در قیامت همچون دیوانگان محشور مىشوند.
امام صادق علیه السلام علّت تكرار آیات ربا را آماده سازى ثروتمندان براى كار خیر و صدقات مىداند و مىفرماید: چون از یك سو «ربا» حرام است و از طرف دیگر كنز و انباشتن ثروت به صورت راكد نیز حرام، پس چارهاى براى ثروتمندان جز انفاق و یا كارهاى تولیدى مفید باقى نمىماند.
همچنان كه دربارهى علّت تحریم ربا گفتهاند: رباخوارى مانع جریان پول در مسیر تولید و كارهاى عام المنفعه است و به جاى تلاش و فكر و بازو، فقط از سود پول بهرهگیرى مىشود، لذا ربا تحریم شده است.
از امام صادق علیه السلام روایت شده است كه فرمودند: «لو كان الربا حلالا لترك الناس التجارات» اگر ربا حلال بود، مردم كسب و كار را رها مىكردند.
و از امام رضا علیه السلام نیز روایت شده است كه فرمودند: اگر ربا شیوع پیدا كند راه قرض دادن بسته مىشود.
ضمناً چون احتمال در دام ربا افتادن در امور اقتصادى زیاد است، در حدیث مىخوانیم: «من اتجر بغیر فقه فقد ارتطم فی الربا» (نهج البلاغه، قصار 447) هر كس بدون دانش و آگاهى از مسائل تجارى وارد تجارت شود، گرفتار ربا مىشود.
پیامهای این آیه:
1ـ ربا خواران، از تعادل روحى و روانى برخوردار نیستند و جامعه را نیز از تعادل اقتصادى خارج مىسازند. «كَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ»
2ـ تشبیه بیع حلال به رباى حرام، نشانهى عدم تعادل فكرى آنان است. «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ»، «بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا»
3ـ شیطان، قدرت تصرف بر درون انسان را دارد. «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ»
4ـ توجیه گناه، راه را براى انجام گناه باز مىكند. «إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا»
5ـ تا قبل از ابلاغ تكلیف، مسئولیّتى نیست. «فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ»
6ـ احكام الهى، در جهت پند و تربیت مردم است. «جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ»
7ـ قانون امروز، شامل گذشته افراد نمىشود. «فَلَهُ ما سَلَفَ»
8ـ از گناه ناآگاهان اغماض مىشود، ولى از آگاهانِ مغرض و مُصرّ هرگز. «وَ مَنْ عادَ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ»