بحث خلود دوزخیان در عذاب از بحث های مهم معاد شناسی به شمار می رود. متکلمان اسلامی و مفسران و اکثر حکما بر این باورند که کافر، مخلّد به عذاب ابدی است، ولی برخی اندیشمندان معتقدند که عذاب ابدی با رحمت گسترده خدا سازگار نیست و آیاتی را که ظهور در ابدیت و عذاب دوزخیان دارد به توقف طولانی و یا خلود بدون عذاب تأویل کردهاند.
در این مجال به بررسی معنای خلود در آیات قرآن و ارتباط آن با رحمت الهی پرداخته می شود تا پاسخ این سۆال به دست آید.
مفهوم شناسی خلود و رحمت
"خلود" از باب خلد یخلد به معنای همیشگی، جاودان و ابدی است.
از دیدگاه راغب اصفهانی، خلود، دور بودن چیزی از برخورد با فساد و باقی ماندن آن بر حالتی است که قبلا بوده است. اخلاد هر چیز به معنای دائمی کردن و حکم به بقای آن است.
عرب هر چیز را که فساد و تباهی در آن راه ندارد، با واژه خلود توصیف میکند.
"رحمت"، رقت قلب نسبت به شخص قابل ترحم و احسان است که گاهی فقط به دلسوزی و مهربانی منتهی می شود و گاهی موجب احسان نیز می گردد.
رحمت خدا از صفات فعل خداست، یعنی صفتی است که از مقام فعل خدا انتزاع می شود و به معنای رفع نیاز هر نیازمند و اعطای کمال شایسته به موجودی است که آماده و لایق رسیدن به کمال باشد از این رو گفتهاند رحمت از جانب آدمیان رقت قلب و دلسوزی، و از طرف خدا تفضّل و دادن ابزار رشد و تکامل به موجودی است که قابلیت رسیدن به کمال را دارد.
خلود در قرآن
در بسیارى از آیات قرآن خلود با قیودى ذكر شده است كه از آن به وضوح مفهوم ابدیت فهمیده مىشود.
در آیات 100 توبه، 11 طلاق و 9 تغابن در مورد بهشتیان تعبیر به "خالِدِینَ فِیها أَبَداً" مى كند، كه مفهوم این تعبیر ابدیت بهشت براى این گروه ها است و در آیات دیگرى مانند 169 نساء و 23 جن درباره گروهى از دوزخیان همین تعبیر "خالِدِینَ فِیها أَبَداً" دیده مى شود كه دلیل بر جاودانگى عذاب آن ها است.
تعبیرات دیگرى مانند "مَاكِثِینَ فِیهِ أَبَدًا" در آیه 3 كهف و "لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا" در سوره كهف آیه 108 نشان مى دهد كه به طور قطع گروهى از بهشتیان و دوزخیان جاودانه در نعمت یا در عذاب خواهند ماند.
یک سۆال مهم
در اینجا استفهام بزرگی در فكر هر شنوندهاى ترسیم مى شود كه چگونه مى توان پذیرفت انسان تمام عمر خود را كه حداكثر 80 یا 100 سال بوده كار خوب یا بد كرده است ولى میلیونها میلیون سال و بیشتر پاداش و كیفر ببیند؟!
این مطلب در مورد پاداش چندان مهم نیست، زیرا بخشش و پاداش هر چه بیشتر باشد نشانه فضل و كرم پاداش دهنده است، اما در مورد كار بد و گناه و ظلم و كفر این سۆال وجود دارد كسى كه دوران طغیان و سركشى و تجاوزش از یك صد سال تجاوز نمىكند چرا همیشه باید در آتش و مجازات شكنجه ببیند؟! آیا عدالت و رحمت ایجاب نمى كند كه نوعی تعادل برقرار گردد و به اندازه اعمال خلافش كیفر ببیند؟!
پاسخ هاى غیرمنطقی
پیچیدگى پاسخ این اشكال سبب شده كه بعضى به فكر توجیه آیات خلود بیفتند و آنها را طورى تفسیر كنند كه مجازات جاودان كه به عقیده آنها بر خلاف اصل عدالت است از آن استفاده نشود.
1ـ منظور از "خلود" معنى كنایى یا مجازى آن است. یعنى مدتی نسبتاً طولانى.
2ـ این گونه گردن كشان طاغى و یاغى كه گناه سراسر وجود آنها را فراگرفته است وجودشان به رنگ كفر و گناه درآمده اگر چه همیشه در دوزخ خواهند بود، ولى دوزخ همیشه به یك حال باقى نمى ماند، روزى فرا می رسد كه آتش آن، مانند هر آتش دیگر، خاموش مى گردد و آرامش خاصى دوزخیان را فرا مى گیرد!
3ـ با گذشت زمان و پس از كشیدن مجازات هاى فراوان، سرانجام نوعی سازش با محیط در دوزخیان به وجود مى آید و آنها به رنگ محیط خود درمى آیند یعنى كمكم به آن عادت مى كنند و در این حال هیچ گونه احساس ناراحتى و عذاب ندارند!
حل نهایى ایراد
براى حل این مشكل باید به سه اصل توجه كرد:
1ـ مجازات ابدى و جاویدان، منحصر به كسانى است كه تمام روزنههاى نجات را به روى خود بستهاند و عالماً و عامداً غرق در فساد و تباهى و كفر و نفاق گشتهاند. سایه شوم گناه تمام قلب و جان آنها را پوشانیده، و در حقیقت به رنگ گناه و كفر در آمدهاند همانگونه كه در بقره مى خوانیم: "بَلَى مَن كَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ"؛ "آرى كسى كه بدى به دست آورد و گناهش او را در میان گیرد پس چنین كسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.". (بقره/81)
2ـ این اشتباه است كه بعضى خیال مى كنند مدت و زمان كیفر باید به اندازه مدت و زمان گناه باشد، زیرا رابطه میان "گناه" و "كیفر" رابطه زمانى نیست بلكه "كیفى" است یعنى مقدار زمان مجازات تناسب با كیفیت گناه دارد.
كسى ممكن است در یك لحظه دست به قتل نفس بزند و طبق پارهاى از قوانین محكوم به زندان ابد گردد در حالی که زمان گناه تنها یك لحظه و مجازات آن گاهى 80 سال زندان است.
3ـ رنج ها و دردها و ناراحتی هایى كه گناهكاران در جهان دیگر مى كشند اثر و نتیجه اعمال خود آنها است كه دامانشان را فرا مى گیرد: "فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ"؛ "امروز بر كسى هیچ ستم نمى رود جز در برابر آنچه كردهاید پاداشى نخواهید یافت"! (یس/54)
اكنون كه این مقدمات سهگانه روشن شد حل نهایى از دسترس ما چندان دور نیست:
فرض كنید كسى بر اثر مصرف كردن پى در پى مشروبات الكلى در مدت یك هفته گرفتار زخم معده شدید شود. چندان كه مجبور باشد تا آخر عمر با این درد بسازد و رنج برد، آیا این برابرى میان عمل بد و نتیجه آن بر خلاف عدالت است؟
حال اگر عمر این انسان به جاى 80 سال یك هزار سال و یا یك میلیون سال باشد و باید به خاطر یك هفته هوسرانى یك میلیون سال رنج ببرد آیا این بر خلاف اصل عدالت است؟
در حالى كه قبلا وجود این خطر در میگسارى به او اعلام شده، و عاقبت آن نیز براى او توضیح داده شده است. (مثال ها حقایق عقلى را به ذهن نزدیك كرده و براى گرفتن نتیجه نهایى و استدلالى آماده مى كنند)
هنگامى كه پاداش و كیفر، نتیجه و اثر خود عمل آدمى باشد مسئله مساوات و برابرى از نظر كمیت و كیفیت مطرح نخواهد بود. هنگامى كه گناه و سركشى سراسر وجود انسانى را احاطه كرد و تمام بال و پرهاى روح و جان او در آتش بیدادگرى و نفاق سوخت، چه جاى تعجب كه در سراى دیگر براى همیشه از نعمت پرواز در آسمان بهشت محروم گردد و همواره گرفتار درد و رنج این محرومیت بزرگ باشد.
پیامبران الهى از یك سو، و فرمان خرد از سوى دیگر، به او آگاهى لازم را داده اند و از روى علم، عمد و اختیار در رفتارهای زشت و ناشایست استمرار ورزید و گرفتار آثار كار خود گردید.
بنابراین نه جاى شكایتى باقى است و نه منافاتى با رحمت پروردگار دارد.
نتیجه
"خلود" به معنای همیشگی، جاودان و ابدی است. رحمت از جانب آدمیان رقت قلب و دلسوزی، و از طرف خدا تفضّل و دادن ابزار رشد و تکامل به موجودی است که قابلیت رسیدن به کمال را دارد.
در بسیارى از آیات قرآن خلود با قیودى ذكر شده است كه نشان مى دهد به طور قطع گروهى از بهشتیان و دوزخیان جاودانه در نعمت یا در عذاب خواهند ماند.
در این میان بعضى به فكر توجیه آیات خلود افتاده و آنها را طورى تفسیر كردهاند كه مجازات جاودان كه به عقیده آنها بر خلاف اصل رحمت است از آن استفاده نشود. این در حالی است كه پاداش و كیفر، نتیجه و اثر خود عمل آدمى است در نتیجه مسئله مساوات و برابرى از نظر كمیت و كیفیت در آن مطرح نخواهد بود.