یکی از مسائلی که در ارتباط با قرآن پیرامون آن سخن بسیار است و بر روی آن صحبت زیاد شده است بحث اعجاز این کتاب آسمانی می باشد. یکی از موارد مرتبط اعجاز این است که قرآن در مورد مسائلی سخن گفته که اکنون بعد از هزاران سال بشر به آن دست یافته است.
در ادامه به چند نکته پیرامون این موضوع اشاره می کنیم.
پوست، حساس ترین قسمت بدن
دانشمندان علوم تشریح بدن انسان، دریافته اند که سطوح اولیه پوست انسان از نظر احساس درد، حساس ترین نقاط بدن انسان هستند؛ زیرا سلول های عصبی فراوانی در این قسمت ها وجود دارد.
خداوند متعال در آیه 56 سوره مبارکه نساء، آنجا که درباره کافران و عذاب آن ها در روز قیامت سخن گفته، چنین می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِیزًا حَكِیمًا» «به زودى كسانى را كه به آیات ما كفر ورزیدهاند، در آتشى [سوزان] درآوریم كه هر چه پوستشان بریان گردد، پوستهاىِ دیگرى بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند. آرى، خداوند تواناى حكیم است.»
این آیه به مناطق احساس درد و چشیدن عذاب، یعنی پوست ها اشاره کرده است. آری، اگر پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) در آن زمان، امّی و بی سواد بوده پس چه کسی این مطالب دقیق علمی را به ما آموخته است؟
اشک ها سرازیر می شوند
دانشمندان علوم تشریح، درباره چشم و اشک معتقدند مجرای اشک در نزدیکی چشم قرار دارد و همواره به ترشح اشک مشغول است و اشک ها را به چشم می ریزد تا چشم خشک نشود؛ اما اگر انسان به حالات احساسی معینی که نتیجه غم و اندوه شدید و یا خوشحالی فراوان باشد برسد، غده های اشکی موجود در انتهای مجرای اشک، بیش از حد معمول ترشح کرده و اشک از چشم سرازیر می شود. پس اشک ها در واقع آب های سرازیر شده افزون به مقدار لازم چشم اند که همواره ا مجاری اشک جاری اند.
قرآن کریم اشک ها را با سرازیر شدن آن ها توصیف می کند و در آیه 83 سوره مبارکه مائده چنین می فرماید: «وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ» «و چون آنچه را به سوى این پیامبر نازل شده، بشنوند، مى بینى بر اثر آن حقیقتى كه شناخته اند، اشك از چشمهایشان سرازیر مى شود. مى گویند: پروردگارا، ما ایمان آورده ایم پس ما را در زمره گواهان بنویس.»
آری تعبیر «تفیض من الدّمع» تعبیر دقیقی است که اتفاقی بیان نشده است، بلکه تعبیری است که کسی آن را به کار برده است که خالق بشر و اشک های اوست.
آنچه را شما نمی دانید نزدیک است
خداوند متعال در آیه 40 و 41 سوره یس، به وسایل نقلیه اشاره دارد که در زمان گذشته وجود نداشته اند ولی در آینده اختراع خواهند شد.
خداوند در این آیات چنین می فرماید: «لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِی فَلَكٍ یَسْبَحُونَ وَآیَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ»
«نه خورشید را سِزَد كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى جوید، و هر كدام در سپهرى شناورند. و نشانهاى [دیگر] براى آنان اینكه: ما نیاكانشان را در كشتىِ انباشته، سوار كردیم.»
همچنین در آیه 8 سوره نحل می فرماید: «وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِینَةً وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» «و اسبان و استران و خران را [آفرید] تا بر آنها سوار شوید و [براى شما] تجمّلى [باشد]، و آنچه را نمىدانید مى آفریند.»
آری قرآن در حقیقت تنها برای عصرهای گذشته و یا خاص عصر و دوره ما نیست بلکه برای مردم تمام دوره و عصرهاست، اما اهل علم با بررسی آن می فهمند که قرآن برای همه زمان ها و گذشته و حال و آینده مخاطب دارد.
سوالی مطرح می شود که چرا قرآن درباره حوادثی سخن می گوید که هزاران سال پیش اتفاق افتاده اند مانند انتقال تخت ملکه سباء یعنی «بلقیس» از یمن به فلسطین که با سرعت نور اتفاق افتاده است؟
قرآن کریم در آیاتی از سوره نمل، درباره کسی که توانست آن تخت بزرگ را با آن سرعت خارق العاده از یمن به فلسطین منتقل کند می گوید که او شخصی بود صاحب بخشی از علم کتاب. گویا قرآن می خواهد به ما بگوید که آن شخص نه پیامبر بود و نه از فرشتگان و نه از جنیّان، بلکه کار او نتیجه دانش درستی بود که از کتاب گرفته بود.
امّا آیات 38 تا 40 سوره نمل درباره انتقال تخت بلقیس از یمن به فلسطین چنین می فرماید: «قَالَ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَیُّكُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا یَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ كَرِیمٌ»
«[سپس] گفت: «اى سران [كشور] كدام یك از شما تخت او را- پیش از آنكه مطیعانه نزد من آیند- براى من مى آورد؟
عفریتى از جنّ گفت: «من آن را پیش از آنكه از مجلس خود برخیزى براى تو مىآورم و بر این [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»
كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود، گفت: «من آن را پیش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برایت مى آورم.» پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید، گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید كه آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى مى كنم. و هر كس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس مىگزارد، و هر كس ناسپاسى كند، بىگمان پروردگارم بىنیاز و كریم است.»
آیه 39، قدرت فوق العاده گروهی از جنیان را در حرکت و جا به جایی اجسام به ما بازگو می کند. اما آن شخصی که علمی از کتاب نزدش بود در انجام این کار پیشرفته تر و تواناتر بود.
در کتب تفسیر آمده است که او «آصف ابن برخیا» وزیر حضرت سلیمان (علیه السلام) بود که توانست با سرعت نور، تخت با عظمت آن ملکه را از یمن به فلسطین بیاورد. اما شگفت انگیزتر از این داستان، آن است که قرآن در زمانی نازل شده است که سریع ترین وسیله نقلیه، اسب ها یا شترها و یا پرندگانی برای ارسال نامه بودند ولی درباره سرعت انتقال تخت بلقیس به گونه ای سخن می گوید که فراتر از تصور بشر آن روزگار است.
امروزه بشر توانسته است که تصاویر و عکس اشیاء را با سرعت نور جا به جا کند اما خود اجسام را نتوانسته و دانشمندان در پی اختراع وسیله ای هستند که بتواند با سرعت نور، اجسام را جا به جا کند؛ اگر انسان بتواند چنین وسیله ای بسازد، امکان مسافرت به فضا و آسمان نیز برایش فراهم می شود و آفاق جدیدی در آسمان ها برایش کشف خواهد شد.
قرآن کریم نیز در آیه 53 سوره فصلت مژده چنین زمانی را داده است «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» «به زودى نشانههاى خود را در افقها [ى گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود، تا برایشان روشن گردد كه او خود حقّ است. آیا كافى نیست كه پروردگارت خود شاهد هر چیزى است؟»