سامان جنگل دوست پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۳:۳۰

خرافات جایگزین رشد و ارتقاء و تعالی بشر است؛ چنان که غلو و زیاده روی در عقیده، جابجا کردن چیزی از جای خود، مایه انحطاط فرهنگ اجتماعی به ویژه در حوزه دینی و وسیله گریز از دین در نسل عقل گرا است.ساده لوحی و زود باوری برخی افراد نوعی کاستی فکری، کودنی، محافظه کاری غیر عملی دارد.خاستگاه بسیاری از خرافات در گذشته های دور به عوامل و گرایش های اجتماعی و جهل انسان ها از فرآیند اتفاقات و یا راه حل آنها است.خرافات در بسیاری از مواقع جایگزین روش هایی منطقی است که پایگاه درستی دارند و بدل آن روش محسوب می شوند. به همین دلیل در روانشناسی گفته شده که تمایل به خرافات را هرگز نمی توان از بین برد، چون خرافات بخش جدایی ناپذیر آن دسته از مکانیسم های سازگاری است که بدون آن ها آدمی قادر به ادامه حیات نیست.

از سوی دیگر خرافات رابطه بسیار نزدیکی با باورداشت های مذهبی صحیح دارد و در بیشتر موارد جزیی از مناسک مذهبی اند و از جهتی محصول حالات عاطفی مذهبی اند. اساس کار در فهم و تبیین دین و عقیده خرافی، کنش مناسک آمیز است که از عواطف سرچشمه می گیرد، نه از باور داشت ها.

خرافات در لغت

واژه خرافه برای عموم مردم در شکل کلی آن روشن است. مانند کلمه شر، زشتی و افراط، تا جایی که برای همه مردم، لغت خرافات معنای تحقیر آمیز دارد و معدود کسان از افراد خرافاتی هستند که به خرافی بودن خود مباهات کنند.

همه می خواهند به گونه ای نشان دهند که خرافاتی نیستتند. مثل اینکه همه می خواهند نشان دهند که افراطی نیستند. افراطی ترین افراطی ها هم می گویند ما تند رو نیستیم.خرافات جمع خرافه است. در اصل به سخنان بیهوده، باطل اسطوره، افسانه، خرافات می گویند. در قدیم به حکایت های شب که واقعی نبود، خرافه می گفتند. (منتهی الارب)

گفته اند: ریشه استعمال این واژه این بوده که در عرب مردی پری زده از قبیله عَذرَه بوده و آنچه از پریان می دید نقل می کرد و مردم او را به دروغ می پنداشتند و باور نداشتند و می گفتند: هذا حدیث خرافة و هی حدیث مستملح کذب. (منتهی الارب)

علامه طباطبایی دائره خرافه را توسعه می دهد و می گوید: اعتقاد به چیزی که علم خیر و شر آن نداریم و از روی نادانی و جهل باشد، خرافی است
در المنجد آمده است: خَرِفَ خَرفَاً، فَسَدَ عقلُهُ مِنَ الکبر. کسی که از بزرگ بینی، خردش فاسد شده است. حدیث الخرف، یعنی حدیث المضحک. گفتار خرافی، گفتار خنده آور (احادیث خنده آور) است. خرافی حدیث باطل است، که به خنده می اندازد. خرفش الشئ، ای خَلَطَهُ. چیزی را با چیزی دیگر در هم آمیزند.

تقول العامه: الخرفش فی کلامه، ای اَتَی بکلامٍ غیر مهذّب، او لامعنی له. سخنی بیاورد که سنجیده و با معنی نیست.

در کتاب الاصابه فی تمییز الصحابة، راجع به خرافه آمده که خرافه نام مردی بوده است که در بی پایگی احادیث به او مثل زده می شود. و از این رو احادیث بی پایه را حدیث خرافه گویند. هر چند نام او در میان صحابیان نیامده است، و کسانی مانند اسد الغابه فی معرفة الصحابه ذکری از او یاد نکرده، ولی در کتاب های دیگر، داستان ها از او ساخته شده است.

علامه طباطبایی دائره خرافه را توسعه می دهد و می گوید: اعتقاد به چیزی که علم به خیر و شر آن نداریم و از روی نادانی و جهل باشد، خرافی است.از این رو، خرافاتی، کسی است که هر نوع عقیده یا عمل دینی نامعقول دارد و گاه از چیزی توهمی و خیالی به صورت غیر منطقی وحشت دارد، یا یک چیز ناشناخته و خیالی موجب ترس او می گردد، یا باعث خوشحالی او می شود، یا تصور می کند به وسیله او می تواند مشکلات خود را حل کند.

نمونه هایی از مبارزه با خرافات در قرآن

مهم ترین محور مبارزه با خرافات، عقاید باطل و انحرافی و سخیف و رفتار های غیر عقلانی و مضر به حال اجتماع بوده است.

بخشی از این محورها هر چند در عصر نزول قرآن هم مطرح بوده است، اما امروز هم برای مبارزه با غلو قابل توجه است.

مبارزه با ترویج سحر، کهانت، جن گیری و بهم زدن محیط آرامش خانوادگی از این طریق و دعا نویسی که خرافه های آن زمان محسوب می شدند و قرآن با آنها مبارزه می کند.
(بقره/102) تا جایی که به دلیل کاربری خاص، جن را می پرستیدند. (سبأ/41)

 پرستش مقدسات دینی و فرا رفتن از محدوده توحید. تعظیم ائمه معصومان بیشتر از مقام امامت. (آل عمران/79)

ارباب گرفتن ملائکه و پیامبران و علمای ابرار به جای خداوند. (آل عمران/80)

 غلو ورزیدن نسبت به مقام و جایگاه حضرت عیسی و نفی تثلیث. (نساء/171)

 عبادت تنها برای خدا است، تکبر و غرور مردود است. (نساء/172)

نفی الوهیت عیسی و هم چنین شریک گرفتن هرکس. (مائده/72)

مبارزه با بت پرستی که نمونه ای از خرافه پرستی است. (اعراف/ 138 )

 خدا گرفتن عُزیر توسط عده ای از یهودیان معاصر پیامبر. (توبه/30)

 شریک گرفتن برای غیر خدا. (رعد/16)

پرستیدن و الوهیت و نیاز به پالایش هر مقامی برای انسان ها قائل شدن. (مریم/81)

 مبارزه با عقیده فرزند گرفتن خداوند. (مریم/88-89)

برای خدا فرزندی قائل شدن. (مریم/91-92)

 مبارزه با عقایدی که برخلاف توحید است. (سبا/40)

این آیات تنها نمونه ای از موارد مبارزه قرآن با خرافات و عقاید غیر منطقی گذشتگان بود که پیامبران بزرگ انجام داده و با اشاره به آنها هدف بزرگتری را دنبال می کند و معیار به دست می دهد.

خرافاتی، کسی است که هر نوع عقیده یا عمل دینی نامعقول دارد و گاه از چیزی توهمی و خیالی به صورت غیر منطقی وحشت دارد، یا یک چیز ناشناخته و خیالی موجب ترس او می گردد، یا باعث خوشحالی او می شود، یا تصور می کند به وسیله او می تواند مشکلات خود را حل کند.


جمع بندی:

گفتیم یکی از مسائل دغدغه برانگیز پیامبران و مصلحان اجتماعی دینی، رواج خرافات در جوامع بوده است. از سوی دیگر خرافات بلیه ای عمومی است و کمتر جامعه ای یافت می شود که در خرافه پرستی درگیر نباشد.

خرافه گرایی عوامل گوناگونی دارد. برخی زاده ساده دلی، منشأ روانی- عاطفی دارد و برخی زاییده تصورات خیالی و آرزوها و برخی زاییده جهل به علل و فرآیند به وجود آمدن آن است.قرآن کریم هم با خرافات و غلوها مبارزه کرده و هم راه های پیشگیری آنها را نشان داده است. این کتاب الهی، روش و مجرای خاصی در مبارزه با خرافات دارد، مثلاً: یکی از عوامل و بستر رواج خرافات در جوامع مذهبی، انحطاط و جهل و افول نقد و گفتگو های دینی و رواج تقلید مستقیم و غیر مستقیم در حوزه عقاید است.

یکی از راه های درمان تحریف، طرح درست عقاید و رفتارهای منطقی و معقول است. یکی از راه ها زدودن عقاید باطل توسط عالمان روشن اندیش و پژوهش های مستمر است و یکی بازنگری مداوم در یافته ها و نقد و بررسی است و مهم تر آزادی اندیشه و بیان است، زیرا تنها راه درمان بیماری های جامعه، و پیشگیری از خرافات پیش از آلوده شدن و تمهید از غلطیدن مردم به سمت افراد شیاد و کلاهبردار امکان بیات آنها از سوی عالمان دین و رهبران فکری می باشد.



شارژ سریع موبایل