سامان جنگل دوست جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۰

وَیُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ (آل عمران ـ 48)

و به او كتاب و حكمت و تورات و انجیل مى‏ آموزد.

وَرَسُولاً إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُكُم بِآیَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَكُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِىءُ الأكْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْیِـی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِكُمْ إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّوْمِنِینَ (آل عمران ـ 49)

و [او را به عنوان‏] پیامبرى به سوى بنى اسرائیل [مى‏ فرستد، كه او به آنان مى‏ گوید:] «در حقیقت، من از جانب پروردگارتان برایتان معجزه‏اى آورده‏ام: من از گِل براى شما [چیزى‏] به شكل پرنده مى ‏سازم، آن گاه در آن مى‏ دمم، پس به اذن خدا پرنده‏اى مى ‏شود و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مى‏ بخشم و مردگان را زنده مى‏ گردانم و شما را از آنچه مى ‏خورید و در خانه‏ هایتان ذخیره مى‏ كنید، خبر مى‏ دهم مسلماً در این [معجزات‏]، براى شما- اگر مومن باشید- عبرت است.»

نكات آیات:

آیا معجزات مسیح عجیب است؟

بعضى از مفسران (مانند نویسنده المنار) اصرار دارند كه كارهاى اعجاز آمیز فوق را كه قرآن صریحاً براى مسیح ذكر كرده، به نوعى توجیه كنند، مثلاً بگویند عیسى تنها ادعا كرد كه من مى‏ توانم به فرمان خدا چنین كارى را انجام دهم ولى عملاً هرگز انجام نداد در حالى كه اگر فرضاً این احتمال در این آیه قابل گفتگو باشد، در آیه 110 از سوره مائده:

وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ ... هیچ گونه قابل قبول نیست زیرا در این آیه صریحاً مى ‏گوید یكى از نعمت هاى خداوند بر تو (عیسى) این بود كه پرنده‏اى از گل مى‏ ساختى و در آن مى ‏دمیدى و به فرمان خدا زنده مى ‏شد.

به علاوه اصرار و پافشارى در اینگونه توجیهات هیچ موجب و دلیلى ندارد زیرا اگر منظور انكار اعمال خارق العاده پیامبران باشد قرآن در موارد بسیارى به این موضوع تصریح كرده و به فرض كه یكى یا چند مورد را توجیه كنیم بقیه چه خواهد شد؟

از این گذشته هنگامى كه ما خدا را حاكم بر قوانین طبیعت مى‏دانیم نه محكوم آن، چه مانعى دارد كه قوانین عادى طبیعت به فرمان او در موارد استثنایى تغییر شكل داده و از طرق غیر عادى حوادثى به وجود آید و اگر تصور مى‏ كنند این موضوع با توحید افعالى خداوند و خالقیت او و نفى شریك سازگار نیست، قرآن پاسخ آن را گفته زیرا در همه جا وقوع این حوادث را مشروط به "فرمان خدا" مى ‏كند، یعنى هیچكس به اتّكاء نیروى خود نمى‏ تواند دست به چنین كارهایى بزند مگر اینكه به فرمان خداوند و استمداد از قدرت بى پایان او باشد و این عین توحید است نه شرك.

امام رضا علیه السلام فرمود: عیسى علیه السلام در زمانى ظهور كرد كه بیمارى‏ ها شیوع داشته و مردم به طبیب نیاز داشتند. لذا معجزات آن حضرت در جهت شفاى بیماران بود

 ولایت تكوینى:

از مفاد آیه فوق و آیات مشابه آن استفاده مى ‏شود كه فرستادگان و اولیاى خدا به فرمان و اذن او مى‏ توانند به هنگام لزوم در جهان تكوین و آفرینش تصرف كنند و بر خلاف عادت و جریان طبیعى، حوادثى به وجود آورند، زیرا جمله ‏هاى "أُبْرِىءُ" (بهبودى مى‏ بخشم) و" أُحْیِ الْمَوْتى‏" (مردگان را زنده مى‏ كنم) و مانند آن كه به صورت فعل متكلم ذكر شده، دلیل بر صدور اینگونه كارها از خود پیامبران است و تفسیر این عبارات به دعا كردن پیامبران و اینكه كار آنها تنها دعا براى تحقق این امور بوده نه غیر آن تفسیر بى دلیلى است، بلكه ظاهر این عبارات این است كه آنان در جهان تكوین تصرف مى‏كردند و این حوادث را به وجود مى ‏آوردند.

منتهى براى اینكه كسى تصور نكند كه پیامبران و اولیاى خدا استقلالى از خود دارند و در مقابل دستگاه آفرینش دستگاهى بر پا ساخته و نیز براى اینكه احتمال هرگونه شرك و دو گانه پرستى در خلقت و آفرینش بر طرف گردد، در چندین مورد از این آیات روى كلمه "بِإِذْنِ اللَّهِ" و مانند آن تكیه شده است (در آیه مورد بحث دو بار و در آیه 110 سوره مائده چهار بار كلمه باذنى تكرار گردیده) و منظور از ولایت تكوینى نیز چیزى جز این نیست كه پیامبران یا امامان به هنگام لزوم و ضرورت تصرفاتى در جهان خلقت به اذن پروردگار انجام دهند و این چیزى بالاتر از ولایت تشریعى یعنى سرپرستى مردم از نظر حكومت و نشر قوانین و دعوت و هدایت به راه راست است.

از آنچه گفته شد پاسخ كسانى كه ولایت تكوینى مردان خدا را منكر مى‏ شوند و آن را یك نوع شرك مى‏دانند به خوبى روشن مى‏گردد زیرا هیچ كس براى پیامبران و یا امامان دستگاه مستقلى در مقابل خداوند قائل نیست، آنها همه این كارها را به فرمان و اجازه او انجام مى ‏دهند ولى منكران ولایت تكوینى مى‏ گویند كار پیامبران منحصراً تبلیغ احكام و دعوت به سوى خداوند است و احیاناً براى انجام گرفتن پاره‏اى از امور تكوینى از دعا استفاده مى‏كنند و بیش از این كارى از آنها ساخته نیست، در حالى كه آیه فوق و آیات مشابه آن غیر از این را مى ‏گوید.

ضمناً از آیه بالا استفاده مى ‏شود كه لااقل بسیارى از معجزات پیغمبران اعمالى است كه به وسیله خود آنها انجام مى‏ شود گرچه به فرمان خدا و استمداد از نیروى الهى است.در واقع مى ‏توان گفت معجزه هم كار پیامبران است (زیرا به وسیله آنها انجام مى ‏شود) و هم كار خدا است زیرا با استمداد از نیروى پروردگار و اذن او انجام مى ‏گردد.

 رسالت عیسى علیه السلام كه همراه با لطف یا قهر الهى بوده، مخصوص بنى اسرائیل است «رَسُولًا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ» ولى نبوّت او كه مقام تبلیغ و ارشاد بوده، براى تمام مردم است. همانند حضرت موسى كه به او خطاب مى‏شود: «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» (طه، 24) ولى هنگامى كه ساحران شهر، معجزه حضرت موسى را مى ‏بینند به او ایمان مى‏آورند.

بنابراین حضرت موسى یك مأموریت ویژه نسبت به شخص فرعون داشت و مأموریت دیگر براى ارشاد عمومى همه‏ى مردم. (تفسیر المیزان ذیل آیه)هر پیامبرى باید معجزه‏اى داشته و معجزه ‏اش نیز باید متناسب با شرایط و افكار مردم آن عصر باشد. امام رضا علیه السلام فرمود: عیسى علیه السلام در زمانى ظهور كرد كه بیمارى‏ ها شیوع داشته و مردم به طبیب نیاز داشتند. (عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 80) لذا معجزات آن حضرت در جهت شفاى بیماران بود.

بحث لغوی:

در تفاسیر شیعه و سنّى مى ‏خوانیم كه مراد از تعلیم كتاب، آموزش خط و نوشتن است و مراد از حكمت، آگاهى بر مصالح و مفاسد اشیاء و افعال و اخلاق و عقاید است، خواه آثار دنیوى باشد، خواه اخروى.

صاحب تفسیر هدایت می گوید: در آیه 48 شاید كتاب عبارت از دستور ثابت پیوسته به رویاهاى كلى در زندگى باشد. اما حكمت عبارت از قانونگذاری هاى عملى مخصوص باشد كه صبغه و رنگ تكاملى دارد و كتاب در تورات تجسم پیدا مى‏ كرد و حكمت در انجیل موجود است.هیچ كس براى پیامبران و یا امامان دستگاه مستقلى در مقابل خداوند قائل نیست، آنها همه این كارها را به فرمان و اجازه او انجام مى ‏دهند ولى منكران ولایت تكوینى مى‏ گویند كار پیامبران منحصراً تبلیغ احكام و دعوت به سوى خداوند است و احیاناً براى انجام گرفتن پاره‏اى از امور تكوینى از دعا استفاده مى‏كنند و بیش از این كارى از آنها ساخته نیست، در حالى كه آیه فوق و آیات مشابه آن غیر از این را مى ‏گوید.


بررسی تشابه آیات:

هر جا احساس خطر مى ‏شود باید توجّه بیشتر در كار باشد. در زنده كردن مردگان، شفا دادن كوران و سایر بیماران، خطر انحراف عقیده و غلوّ وجود دارد، لذا در این آیه دو بار و در آیه 110 سوره مائده، چهار مرتبه مسأله اذن خدا مطرح شده است.

پیام‏ های آیه 48:

یكى از اصول و شرایط رهبرى الهى، داشتن آگاهى‏ هاى لازم است. آگاهى بر اساس علم و حكمت  و كتب آسمانى. «یُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ ...»

رهبر هر زمانى باید به حوادث و قوانین گذشته نیز آگاه باشد. خداوند به عیسى علیه السلام، تورات موسى علیه السلام را آموخت. «وَ التَّوْراةَ»

پیام ‏های آیه 49:

معجزه، جلوه‏اى از ربوبیّت خدا و در راستاى هدایت و تربیت انسان‏ هاست. «جِئْتُكُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»

اولیاى خداوند با اذن او قدرت تصرّف و تغییر در نظام آفرینش را دارند. «فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَكُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ»

انبیاء علم غیب دارند و حتى به جزئیات زندگى مردم آگاهند. (امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت عیسى در سن هفت سالگى به آنچه مردم در خانه‏ هایشان مصرف یا ذخیره مى‏ كردند، خبر مى ‏داد.) (بحار، ج 14، ص 251) «أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِكُمْ»



شارژ سریع موبایل