اراده ى خداوند سبب پیدایش و آفرینش موجودات است و مى تواند بدون اسباب و وسیله مادّى نیز بیافریند. او سبب ساز و سبب سوز است، گاهى تأثیر چیزى را از آن مىگیرد و گاهى به چیزى اثر مىبخشد. پیدایش و بقا و آثار همه چیز بسته به اراده و خواست اوست.
قَالَتْ رَبِّ أَنَّى یَكُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاء إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كُن فَیَكُونُ (آل عمران ـ 47)
[مریم] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنكه بشرى به من دست نزده است؟» گفت: «چنین است [كار پروردگار]. خدا هر چه بخواهد مىآفریند چون به كارى فرمان دهد، فقط به آن مىگوید: «باش» پس مىباشد.»
چگونه بدون همسر فرزند مىآورم؟!
باز در این آیه داستان مریم ادامه مىیابد، او هنگامى كه بشارت تولد عیسى علیه السلام را شنید، چنین "گفت: پروردگارا! چگونه فرزندى براى من خواهد بود، در حالى كه هیچ انسانى با من تماس نگرفته" و هرگز همسرى نداشتهام (قَالَتْ رَبِّ أَنَّى یَكُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ)
مىدانیم این جهان، جهان اسباب است و خداوند آفرینش را چنان قرار داده كه هر موجودى به دنبال یك سلسله عوامل و اسباب پا به دائره وجود مىگذارد، مثلاً براى تولد یك فرزند، آمیزش جنسى و ازدواج و تركیب "اسپرم" و "اوول" لازم است، بنابراین جاى تعجب نیست كه مریم با شنیدن این بشارت كه به زودى صاحب فرزندى خواهد شد در شگفتى فرو رود.
ولى خداوند به این شگفتى پایان داد و فرمود: "این گونه خدا هر چه را بخواهد مىآفریند" (قَالَ كَذَلِكِ اللّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاء).
نظام عالم طبیعت مخلوق خدا است و محكوم فرمان او است و هرگاه بخواهد مىتواند این نظام را دگرگون سازد و به وسیله اسباب و عوامل غیر عادى موجوداتى را بیافریند.
سپس براى تكمیل این سخن مىفرماید: "هنگامى كه چیزى را مقرر كند (و فرمان وجود آن را صادر نماید) تنها به آن مىگوید: موجود باش، آن نیز فوراً موجود مىشود" (إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كُن فَیَكُونُ)
بدیهى است كه تعبیر به "كن" (باش) در حقیقت بیان اراده قطعى خدا است، وگرنه نیازى به سخنى نیست، یعنى به مجرد اینكه اراده او بر چیزى تعلق گرفت و فرمان آفرینش صادر شد، فوراً لباس هستى بر آن پوشانده مىشود.
ریشه سوال و تعجّب، اگر انكار و لجاجت نباشد مانعى ندارد. «أَنَّى یَكُونُ لِی وَلَدٌ» اولیاى خدا نیز اراده خداوند در امور جهان را بر پایهى اسباب و علل طبیعى مىدانند و لذا اگر بشارت ویژهاى بر خلاف آن آمد، چگونگى آن را از خداوند مىپرسند
نکات آیه:
1ـ درباره آفرینش عیسى در این آیه جمله "یخلق" (مىآفریند) به كار رفته، در حالى كه درباره آفرینش یحیى در چند آیه قبل، تعبیر به "یفعل" (انجام مىدهد) شده است، شاید این تفاوت تعبیر، اشاره به تفاوت خلقت این دو پیامبر بوده باشد كه یكى از مجراى عادى و دیگرى از مجراى غیر عادى به وجود آمدهاند.
البته اعتقاد نویسنده تفسیر نور این است که اینکه خداوند در پاسخ زكریّا فرمود: «یَفْعَلُ ما یَشاءُ» و در جواب مریم فرمود: «یَخْلُقُ ما یَشاءُ» شاید رمزش این باشد كه فرزند براى بانوى بىشوهر شگفت آورتر از فرزند براى پیرمرد باشد.
2ـ این نكته قابل توجه است كه در آغاز این سری آیات، مریم با فرشتگان سخن مىگوید ولى در اینجا مىبینیم او با خداى خود سخن مىگوید و از او پاسخ مىشنود، گویا چنان مجذوب ذات پاك حق شد كه واسطهها را از میان برداشت و یكپارچه با مبدأ عالم هستى پیوند گرفت و بى هیچ واسطهاى آنچه مىخواست گفت و آنچه مىبایست شنید- البته سخن گفتن غیر پیامبران با خدا هرگاه به صورت وحى نبوت نباشد اشكال ندارد.
3ـ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كُن فَیَكُونُ. این جمله یك قاعده كلّى است، ولادت عیسى از مصادیق آن مىباشد، به مضمون این جمله: همه چیز در برابر مشیت خدا خاضع است، خدا چون كارى را اراده فرماید انجام پذیرد خواه مطابق جریان طبیعى باشد یا نه؟ بشر از نظام طبیعت نمىتواند خارج باشد ولى خالق طبیعت مىتواند آن را عوض كند.
تشابه آیات:
تطبیق این آیه با آیه سوره مریم كه مىفرماید: "قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِیًّا" (گفت: «[فرمان] چنین است، پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است، و تا او را نشانهاى براى مردم و رحمتى از جانب خویش قرار دهیم، و [این] دستورى قطعى بود.» (سوره مریم، آیه 21")
چنین بدست مىآید كه كلمه "كذلك" در مورد بحث خودش به تنهایى كلامى است تام و تقدیرش "الامر كذلك" است، یعنى بله مطلب این چنین است، و بشارتى كه هم اكنون به تو دادم امرى است مقضى و قضایى است كه رد و بدل نمىشود.
بحث لغوی:
همان طور كه در تفسیر آیه 40 همین سوره كه حضرت زكریا گفت: (أَنَّى یَكُونُ لِی غُلامٌ) تذکر دادیم كلمه (أَنّى) به معناى (كَیفَ) می باشد، شاید در اینجا هم بتوان همان معنا را در نظر گرفت. یعنى چون حضرت مریم سابقه این موضوع را نداشت كه بانویى به این كیفیت باردار شود، لذا از چگونگى این امر بىسابقه جویا شده است.
این معنا از جمله (وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ) نیز استفاده می شود: زیرا مفهوم آن این است كه تولید مثل بدون تماس زن و شوهر چگونه انجام می گیرد؟ معناى جمله: (كَذلِكِ اللَّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ) الى آخره این می باشد:
با اینكه بشرى با تو تماس نگرفته است اما خداى توانا هرچه را كه بخواهد مىآفریند چنان كه حضرت آدم و حواء را با اینكه مادر هم نداشتند، به دست قدرت خود آفرید.
اینکه خداوند در پاسخ زكریّا فرمود: «یَفْعَلُ ما یَشاءُ» و در جواب مریم فرمود: «یَخْلُقُ ما یَشاءُ» شاید رمزش این باشد كه فرزند براى بانوى بىشوهر شگفت آورتر از فرزند براى پیرمرد باشد
كلمه قضاء در قرآن مجید براى معانى متعددى استعمال شده است. آن معنائى كه در اینجا تناسب بیشترى دارد این است كه شاید بتوان گفت: معناى كلمه (إِذا قَضى) یعنى هرگاه اراده كند.
آیه 81 سوره یس كه می فرماید:
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ نیز این معنا را تأیید می كند. یعنى امر خدا جز این نیست كه هرگاه چیزى را اراده نماید به آن می گوید: موجود شو! پس موجود می شود. (تفسیر آسان، ج 2، ص 286)
صاحب تفسیر احسن الحدیث هم اعتقاد دارد که قضاء در اصل به معنى فیصله دادن است و در آیه به معنى اراده است.
پیامهای آیه:
1ـ ریشه سوال و تعجّب، اگر انكار و لجاجت نباشد مانعى ندارد. «أَنَّى یَكُونُ لِی وَلَدٌ» اولیاى خدا نیز اراده خداوند در امور جهان را بر پایهى اسباب و علل طبیعى مىدانند و لذا اگر بشارت ویژهاى بر خلاف آن آمد، چگونگى آن را از خداوند مىپرسند.
2ـ آفرینش خداوند از راه غیر معمول، كار تازهاى نیست و عوامل طبیعى نیز منحصر در امور شناخته شده نیستند. «كَذلِكِ».
3ـ دست خداوند براى آفرینش باز است. آفریدن از راه اسباب طبیعى و غیر طبیعى براى خداوند یكسان است. «یَخْلُقُ ما یَشاءُ»
4ـ شرط آفرینش، ارادهى حتمى الهى است. «قَضى أَمْراً»، «كُنْ فَیَكُونُ»