خدایى كه مى تواند زبان را هنگام تكلّم با مردم ببندد و هنگام ذكر خدا باز كند، مى تواند از پدرى پیر و مادرى عقیم نیز فرزندى به دنیا بیاورد.
قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّیَ آیَةً قَالَ آیَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِیرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَالإِبْكَارِ (آل عمران ـ 41)
گفت: «پروردگارا، براى من نشانهاى قرار ده.» فرمود: «نشانهات این است كه سه روز با مردم، جز به اشاره سخن نگویى و پروردگارت را بسیار یاد كن، و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبیح گوى.»
بشارت تولد یحیى
سخن از زكریا و درخواست فرزندى از سوى او از پیشگاه خدا و بشارت به تولد یحیى بود.
در اینجا زكریا از خداوند تقاضاى نشانهاى بر این بشارت بزرگ مىكند و چنان كه گفتیم نه به خاطر عدم اعتماد بر وعدههاى الهى، بلكه براى تأكید بیشتر و اینكه ایمان او به این مطلب ایمان شهودى گردد، تا قلبش مالامال از اطمینان شود، همان گونه كه ابراهیم خلیل تقاضاى مشاهده صحنه معاد براى آرامش هر چه بیشتر قلب مى نمود.
زكریا عرضه داشت: "پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده" (قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً).
در پاسخ خداوند به او "گفت: نشانه تو آن است كه سه روز با مردم جز به اشاره و رمز، سخن نخواهى گفت" و زبان تو بدون هیچ عیب و علت براى گفتگوى با مردم از كار مىافتد (قَالَ آیَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا).
"ولى پروردگار خود را (به شكرانه این نعمت) بسیار یاد كن و هنگام شب و صبحگاهان او را تسبیحگوى" (وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْكارِ).
از این جمله استفاده مىشود در حالى كه زبان او به طور موقت، براى سخن گفتن با مردم از كار افتاده بود، قادر بر تسبیح و ذكر خدا بود، تا هم وظیفه شكرگزارى را نسبت به این موهبت عظیم كه خدا به او عنایت كرده بود انجام دهد و هم نشانه روشنى از خداوند بزرگ بر گشودن موضوعات بسته باشد، یا به تعبیر دیگر بریدن از مردم و پیوستن به حق در این سه روز، او را به خدا نزدیكتر كند و آیت و نشانه روشنى از قدرت خدا باشد.
"رمز" در اصل اشاره كردن با لب ها را گویند، به صداى آهسته نیز "رمز" گفته مىشود، این واژه در گفتگوهاى معمولى، معنى وسیع ترى پیدا كرده و به هر سخن و اشاره و نشانهاى كه مطلبى را مخفیانه یا به طور غیر صریح برساند، رمز مى گویند.
به هر حال خداوند درخواست زكریا را پذیرفت و سه شبانه روز زبان او بدون هیچ عامل طبیعى از سخن گفتن با مردم باز ماند در حالى كه به ذكر خدا مترنم بود.
این وضع عجیب، نشانهاى از قدرت پروردگار بر همه چیز بود، خدایى كه مىتواند زبان بسته را به هنگام ذكرش بگشاید، قادر است از رحم عقیم و بسته، فرزندى با ایمان كه مظهر یاد پروردگار باشد به وجود آورد، و از اینجا رابطه این نشانه با آنچه زكریا مىخواست، روشن مى شود.
بعضى از مفسران گفتهاند: احتمال دارد كه این خوددارى از سخن گفتن با مردم جنبه اختیارى داشته، و زكریا به فرمان خدا مامور بوده كه در این سه روز، زبان جز به ثناى الهى نگشاید و به اصطلاح مامور به روزه سكوت بود كه در بعضى از امم پیشین وجود داشته است.
فخر رازى این قول را از ابو مسلم نقل مىكند، و آن را تفسیر زیبا و معقولى مىشمرد (تفسیر كبیر، جلد 8 صفحه 41) ولى روشن است كه این تفسیر با محتواى آیه سازگار نیست زیرا زكریا درخواست آیه و نشانهاى براى بشارت الهى كرد، و سكوت اختیارى هیچ گونه دلیلى بر این معنى نمىتواند باشد.
واژه "عشى" معمولاً به ساعات آخر روز گفته مىشود همان گونه كه "ابكار" به ساعات آغاز روز مىگویند، بعضى معتقدند كه از ابتداى ظهر تا غروب آفتاب "عشى" نام دارد، و از ابتداى طلوع صبح تا هنگام ظهر، ابكار است. (المصحف المفسر، نوشته فرید وجدى ـ ذیل آیه مورد بحث)
ولى راغب اصفهانى در كتاب مفردات مىگوید: "عشى" از هنگام ظهر است تا صبح فردا، و ابكار از طلوع صبح است تا ظهر. بنابراین عشى و ابكار، مجموع شبانه روز را شامل مىشود، ولى همان طور كه گفتیم این دو واژه معمولاً در دو معنى اول به كار مى رود.
نكات آیه:
1ـ در اینجا سوالى پیش مىآید كه آیا بسته شدن زبان پیامبر، با مقام نبوت و وظیفه تبلیغى او سازگار است؟
پاسخ این سوال چندان مشكل نیست:
زیرا این موضوع، در صورتى با وظیفه نبوت سازگار نمىباشد كه طولانى باشد اما براى یك مدت كوتاه، مدتى كه پیامبر مى تواند در آن مدت از قوم و جمعیت خود غایب گردد و به عبادت خدا بپردازد مانعى نخواهد داشت.
به علاوه در همین مدت او مى توانست با ایماء و اشاره مطالب لازم را به اطلاع آنها برساند و یا با تلاوت آیات پروردگار كه ذكر خدا محسوب مىشد، حقایق را به آنها تفهیم كند و اتفاقاً همین كار را كرد و با اشاره، مردم را به ذكر خداوند هدایت نمود!
2ـ از جمله «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْكار» استفاده می شود که زبان آن بزرگوار براى ذكر خدا قادر به تکلم بوده. بنابراین ذكر را به زبان جارى می كرده و برای تسبیح نمودن پروردگار ناطق و گویا بوده است. بنابراین علامتى كه خدا به حضرت زكریا عطا كرد از چند نظر اعجاز عجیبى دارد:
یکی اینكه: حضرت زكریا براى تسبیح و ذكر گفتن قادر به تكلم بود، ولى از سخن گفتن به كلام بشر عاجز بود!
دوم اینكه: خدا خبر داد هنگامى كه این حالت به تو دست داد، آن فرزند یعنى حضرت یحیى به وجود خواهد آمد. بعداً هم همان طور شد كه خدا خبر داده بود.
پیامهای آیه:
1ـ خدایى كه مى تواند زبان را هنگام تكلّم با مردم ببندد و هنگام ذكر خدا باز كند، مىتواند از پدرى پیر و مادرى عقیم نیز فرزندى به دنیا بیاورد. «كَذلِكَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ»، «أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ»
2ـ انبیاء، به دنبال رسیدن به مقام یقین و شهود هستند. «اجْعَلْ لِی آیَةً»
3ـ آنجا كه خداوند بخواهد، سبب را از كار مىاندازد و زبان قدرت حرف زدن را از دست مىدهد. «أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ»
4ـ هر چه لطف الهى بیشتر مىشود، باید یاد او نیز بیشتر شود. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً»
5ـ ذكر خدا هر چه بیشتر، بهتر. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً»
6ـ در میان ذكرهاى خداوند، تسبیح جایگاه خاصّى دارد. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ»، «وَ سَبِّحْ»