سمانه ربانی پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۰

 آیا آنچه ما در مورد خودمان فكر می كنیم ، با آنچه دیگران در مورد ما فكر می كنند تفاوت دارد؟

آنچه که یک نوجوان در مورد خود فکر می کند، خودآگاهی نامیده می شود . اما سوال این جاست : آیا آنچه ما در مورد خودمان فكر می كنیم ، با آنچه دیگران در مورد ما فكر می كنند تفاوت دارد؟ به عبارت دیگر، امكان این خطا وجود دارد كه ما چشم خود را بر ویژگی های منفی خود ببندیم ؟ توصیه ی این مقاله این است :  اگر می خواهید یک نوجوان یا جوان خودآگاه شوید، بهتراست نقاط ضعف خویش را از نگاه دیگران ببینید.

گرچه تعمق طولانی مدت به خویش می تواند بسیاری از ویژگی های فردی ما را آشكار سازد ، ولی با نظرخواهی از اطرافیان نزدیك می توان به شكلی سریع تر، خودآگاه شد. افرادی كه سعی می كنند در زندگی ماهرانه تر عمل كنند، افرادی اند كه از اطرافیان نزدیك خود در جهت خودآگاه تر شدن، استفاده می كنند.

در این رابطه ممكن است دو سوال در ذهن شما شكل بگیرد: اولین سوال این است كه وقتی فرد از اطرافیان نزدیك خود بخواهد كه ویژگی های او را توصیف كنند، آیا آن ها بدون تعارف، این عمل را انجام می دهند و سوال دوم این كه آیا صرف اظهارنظرهای دیگران می تواند منجر به خودارزیابی صحیح فرد گردد.

در رابطه با سوال اول می توان گفت كه اگر شما از اطرافیان نزدیك خود با لحنی رسمی و جدی بخواهید كه برداشت خود را از شما بیان كنند، احتمال تعارف كاهش می یابد. چرا كه بسیاری از اوقات اطرافیان نزدیك شما گمان می برند كه با برشمردن ویژگی های واقعی تان، باعث خواهند شد كه ارتباط شكل گرفته مخدوش گردد، حال آن كه اگر دریابند كه توصیف واقعی آن ها برای شما مهم است، احتمالاً بدون طفره رفتن برداشت خود را ارائه خواهند كرد.

در رابطه با سوال دوم نیز می توان گفت كه، بدیهی است كسی كه می تواند شما را آن طوری كه واقعاً هستید (نه آن طوری كه به نظر می رسید) بشناسد، قطعاً خودتان خواهید بود. اطرافیان نزدیك صرفاً كمك كننده اند. وقتی كه از اطرافیان نزدیك خود می خواهید كه ویژگی های شما را برشمردند، اگر پدر یا مادرتان بگوید كه به نظر من «تو زود از كوره در می روی!»، برادر یا خواهرتان بگوید كه «من همیشه می ترسم كه از تو انتقاد كنم!» و دوست چندین و چند ساله تان بگوید كه: " تو ویژگی های مثبت متعددی داری ولی كاش كمی صبورتر بودی!" ، قطعاً لازم است كه شما در مهارت كنترل هیجان های منفی، بیشتر وقت صرف كنید.

تفاوت بین خود ایده آل و خود واقعی

ممکن است که بین خود ایده آل و خود واقعی ما تفاوت وجود داشته باشد. خود ایده آل، بخشی از خود است که می خواهیم آن باشیم و یا اینکه مایلیم دیگران ما را به آن صورت ببینند. جملاتی نظیر اینکه "کاش من هم این ویژگی را داشتم" و یا"چه خوب بود که یک کمی قد بلند تر بودم"نشان دهنده خود ایده آل فرد است. خود واقعی نیز همانطور که از اسمش پیداست چیزی است که هستیم و دیگران نیز به همان شکل ما را می شناسند.

الف) حداقل در یک پاراگراف خود واقعی تان را توصیف کنید.

ب)  حداقل در یک پاراگراف خود ایده آل تان را توصیف کنید.

خود ایده آل ما ناشی از اهدافی است که می خواهیم به آنها دست یابیم حال آنکه ممکن است این اهداف، غیرواقع بینانه بوده و بدین ترتیب خود ایده آل حاصله نیز غیر واقع بینانه شود. در اینجاست که اهمیت هدف گذاری یا تعیین اهداف در زندگی مشخص می گردد. مهارت هایی که موجب می شوند ما واقع بینانه تر شده و بدنبال آن خود ایده آلمان هم واقع بینانه تر گردد عبارتند از :مهارت های حل مسأله، تصمیم گیری و تفکر انتقادی ؛ که در مقالات دیگر بدان پرداخته ایم .
 
موانع رسیدن به خودآگاهی

غرور با اعتماد به نفس فرق دارد


گاهی اوقات برخی ویژگی ها باعث می شوند فرد نتواند به خوبی در راه رسیدن به خودآگاهی و شناخت صحیح خود گام بردارد. یكی از ویژگی ها كه برخی نیز به غلط آن را یك ویژگی مثبت می دانند،"غرور"است. غرور و خودبزرگ بینی با"اعتماد به نفس"متفاوت است. منشأ اعتماد به نفس رشد"خود واقعی"است و بر مبنای صفات، فضایل، شایستگی ها و استعدادهای واقعی كه در انسان وجود دارند، شكل می گیرد. در حالی كه غرور براساس"خود ایده آل"و بی اساس است ؛ یعنی برمبنای صفات و ویژگی های تخیلی و تصوری شكل گرفته است و یا اگر واقعاً این صفات و ویژگی ها در فرد وجود داشته باشند، احساس غرور فرد نسبت به آن ها مبالغه آمیز و بی تناسب با آن صفات و ویژگی ها است. غرورها انواع مختلفی دارند از جمله: غرور عقل و دانایی، غرور اراده و همه كار توانی، غرور خودبزرگ بینی و مهم بودن، غرور دوست داشتنی یا محبوب بودن، غرور آزادی مطلق، غرور شجاعت، غرور درستی و عدالت و... كه همه آن ها صفاتی غیرواقعی یا اغراق شده اند كه بر پایه ی افكار نامعقول نسبت به خود بنا نهاده می شوند و فرد را از رسیدن به خودآگاهی باز می دارند.

 

کمال گرایی

توقعات و انتظارات بیش از حد از خود نیز فرد را از رسیدن به خودآگاهی منحرف می سازد. در واقع این توقعات از"خود ایده آل"فرد ناشی می شوند و متناسب با ویژگی های واقعی افراد نیستند."كمال گرایی"و خواستن همه چیز در نهایت مطلوبیت، یكی دیگر از موانع رشد خودآگاهی است. انسان كمال گرا، چون همواره سعی در كامل بودن دارد، هیچ گاه رضایت كافی از خودش نخواهد داشت و این افكار موجب اخلال در موفقیت وی می گردند. برخی از احساسات، افكار و باورهای این افراد عبارتند از:

- ترس از بازنده بودن و اشتباه كردن؛ این افراد از شكست و اشتباه به شدت روی گردان هستند و آن ها را به خودشان نسبت می دهند نه شرایط بیرونی، و این امر باعث می شود احساس نارضایتی بیشتری از خود داشته باشند.

- ترس از نارضایتی و عدم پذیرش از سوی دیگران؛ افراد كمال گرا همواره به دنبال راضی نگه داشتن همه اطرافیان شان هستند و كمتر خودشان را در نظر می گیرند.

-  داشتن تفكر همه یا هیچ؛ اینان باور دارند كه كاری با ارزش است كه در حد كمال به انجام رسیده باشد و از دستیابی به موفقیت های متوسط احساس رضایت نمی كنند.

-  تأكید بیش از حد روی"بایدها" و"نبایدها" ؛ این افراد به دلیل تأكید بسیار روی باید ها و نبایدها ، به ندرت خواسته ها و مطالبات خود را در نظر می گیرند.

در نهایت، این افراد در نتیجه محقق نشدن اهداف غیرواقع بینانه شان، به انتقاد و سرزنش خود روی می آورند كه نتیجه آن اعتماد به نفس پائین و دور شدن از مسیر شناخت خویشتن است.



شارژ سریع موبایل