انسان دارای استعدادهای فراوان و قابلیتهای متعدد است. از آن جایی که قرار است برای رشد این توانمندیها برنامهای مدون ریخته شود باید که بهترین راه برای رسیدن به این نتیجه بررسی شود. برنامهای که در عین کوتاه بودن بهترین روش باشد تا انسان را به سر منزل مقصود برساند.
به علاوه به دلیل اختلاف ظرفیتها، روحیهها و همچنین استعدادهای انسانها باید این راه منطبق با هر فرد در نظر گرفته شود. باید به دلیل ویژگیهای خاص و ناشناخته هر فرد راهی برای تربیت و کمک در پرورش توانمندیهایش طراحی شود که همه جانبه و منطبق با تمام نیازها و خواستههایش باشد.
در تربیت فرزندان این مسئولیت خطیر بر عهده والدین است که برای تربیت آنها همه ابعاد وجودی او را مورد توجه قرار دهند تا تمام استعدادها و فطریاتشان را شکوفا سازند. فطرتی که خداوند انسان را بر اساس آن آفریده و بر اساس آن او را هدایت کرده است. در مورد راه هدایت انسانها هنگامی که فرعون از حضرت موسی پرسید خدای شما کیست؟ حضرت این گونه پاسخ دادند:
)قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى) (طه/ 50؛ (
ترجمه: گفت: «پروردگار ما كسى است كه هر چیزى را خلقتى كه در خور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.«
پس خداوند هر چیزی را به سلاح کمالیابی و هدایت درونی مجهز کرده، او را راهنمایی کرده است تا با استفاده از آن به سوی هدف نهایی خود حرکت کند.
در طریق تربیت و پرورش فرزندان از جمله تدابیر مهمی که والدین میتوانند استفاده کنند تشویق کردن است؛ که به معنای برانگیختن و به شوق آوردن میباشد. (فرهنگ فارسی معین، ج 1، ص 1148)
تشویق کردن عاملی است در برانگیختن آدمیان به سوی رشد استعدادهای آنان و وسیلهای است برای تقویت انسانها در خیرها و ترغیب به تلاش بیشتر و فراهم کردن نشاط در تربیت. در تربیت فرزندان اصل بر تشویق و ترغیب است؛ زیرا انسان طبیعتاً از تحسین لذت میبرد و بر اثر آن موجب میشود که حس اعتماد در او پدید آید، استعدادهای درونی او را رشد دهد و قوای او را به فعلیت رساند، و کمالات مخفیاش را آشکار سازد. امام علی (علیه السلام) میفرماید:
»وَ وَاصِلْ فِی حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَیْهِمْ وَ تَعْدِیدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ إِنْ شَاءَ اللَّه.»(نهج البلاغه، نامه /53)
ترجمه: و ستودنشان را به نیكى پیوسته دار، و رنج كسانى را كه كوششى كردهاند بر زبان آر، كه فراوان كار نیكوى آنان را یاد كردن، دلیر را بر انگیزاند، و ترسان بد دل را به كوشش مایل گرداند.
تشویق نوعی تلقین قدرت به فرزندان به حساب میآید و آنها از این طریق ساخته میشوند. اگر شکستهایی هم در سر راهش باشد از میان میرود و به خصوص اگر این امر حساب شده و با تدبیر باشد عاملی بسیار مهم برای سازندگی و پرورش توانمندیهای فرزندان به حساب میآید.
به همین نظر تلاشی بر این است که والدین وضع دلسوزانهای نسبت به فرزند خویش پیدا کنند و محیط عاطفی او را آن چنان بسازند که وی بتواند خود و قابلیتهای درونیاش را بروز دهد و برای ساختن خود اقدام کند. امام علی (علیه السلام) با توجه به اینکه اصل در تربیت باید تشویق باشد میفرماید:
»ضَادُّوا الشَّرَّ بِالْخَیْرِ» (لیثى واسطى، على بن محمد،ص 309)
ترجمه: به وسیله خوبی با بدی ستیزید.
تشویق و قدردانی نیروهای خفته در انسان را برمیانگیزد و تمایل به کوشش و سرزندگی را فراهم میسازد و این بهترین وسیله نیل دادن فرزندان به سوی تربیت مطلوب است. امام علی (علیه السلام) میفرماید:
»مَنِ اشْتَاقَ أَدْلَجَ» (تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، ص 665)
ترجمه: هر که مشتاق باشد اول شب به راه افتد.
نکتهای که باید به آن اشاره کرد این است که تشویقها و تحسینها منطقی و با تذکراتی پندآور همراه باشند. فی المثل والدین باید به فرزندان خویش تفهیم کنند که عزت و سعادت هر کس به دست خود فرد است؛ خود او میتواند مایه سرافرازی خویش را فراهم آورد. در نبرد حیات این خود انسان است که میتواند با استفاده از توانمندیهایش عاملی بر موفقیت یا شکست خود باشد. اصول موفقیت در امور بستگی کامل به جستجوی خواستههای قابل تحقق و به کارگیری قابلیتهای وجودی دارد، و والدین باید این گونه جستجوهای منطقی را در فرزندانشان تشویق کنند. (قائمی، علی، تربیت و بازسازی کودکان، ص 285)