بسیاری از کسانی که از آنها در مورد ازدواج و لزوم آن سوال شده متفق القولند که یکی از دلایل ازدواج فرار از تنهایی به ویژه در سنین پیری است. دلیلی که در جامعه امروز که غالب خانواده ها تک فرزندی یا دو فرزندی هستند و زندگی شهری و ماشینی و آپارتمان نشینی فرصت و امکان برقراری روابط اجتماعی گسترده را به انسان ها نمی دهد بیش از پیش به چشم می آید.
بنابراین ازدواج در کنار سایر کارکردهایی که دارد فرصت خوبی است تا افراد ضمن برطرف کردن نیازهای خود با برقراری روابط عاطفی و اجتماعی گسترده به ویژه با خانواده همسر، نیاز خود را در زندگی اجتماعی برآورده کنند. حال که همگی احتمالا قبول داریم که موجوداتی اجتماعی هستیم و ازدواج هم یکی از راه هایی است که نیاز به اجتماعی بودن و برقراری روابط عاطفی را برآورده می کند، چرا همیشه به خصوص بین همسران جوان برقراری ارتباط با خانواده همسر به معضل و گاه مصیبت تبدیل می شود؟
در پاسخ به این پرسش جواب های بی شماری می توان برشمرد که برخی از آنها عبارتند از:
بسیاری از همسران جوان به خصوص در دوران آشنایی و نامزدی عمدتا یا سهوا فراموش می کنند که شریک آینده زندگی خود را با واقعیت ها و بالا و پایین های زندگی خود و خانواده شان آشنا کنند.
دلیل دیگر شاید قوانین نانوشته بسیاری است که در همه خانواده ها وجود داشته و از خانه ای به خانه دیگر متفاوت است و همین تفاوت باعث اختلاف سلیقه می شود.نباید فراموش کردکه متاسفانه شرایط زندگی در عصر حاضر و به ویژه در کشور ما به گونه ای است که بسیاری از جوانان تا دهه چهارم زندگی خود آنطور که باید و شاید، از خانواده خود استقلال نمی یابند و همین باعث می شود که خانواده ها بیش از اندازه حمایتگر امروزی حتی پس از ازدواج فرزندانشان، باز هم به حمایت آنها ادامه دهند که البته به مذاق این همسران جوان بسیار خوشایند است به این شرط که خانواده ها در عوض این حمایت هیچگونه توقع یا نظری نداشته باشند.
یک علت دیگر شاید این باشد که در زندگی های امروزی که خانه های دارای اندرونی و بیرونی جای خود را به آپارتمان داده اند و خانواده های گسترده به خانواده های هسته ای بدل شده اند، بچه ها یا همین همسران جوان فرصت آن را پیدا نمی کنند تا روابط اجتماعی گوناگون و بعضا نامتجانس را تجربه کنند و مهمتر از آن، هنر کنار آمدن با این روابط را فرا بگیرند.
دلیل دیگر شاید ضعف ما در درک احساسات و هیجانات دیگران یا ناتوانی در فهم نیازهای سایر افراد باشد، به گونه ای که نتوانیم در شرایط لازم با از خودگذشتگی یا ابراز صحیح هیجانات و احساسات مانع بروز مشکلات بعدی شویم.
این را نیز نباید نادیده گرفت که هر چند ازدواج به معنای مستقل شدن است، این استقلال به معنای ترک کامل خانواده و پشت پا زدن به اصول عقاید آنها نیست، بلکه به معنای عکس آن است، یعنی درآمیختن با فرهنگی جدید و آشنایی با نظرها و عقایدی متفاوت و تلاش برای سازگاری و کنار آمدن با آنها.نکته دیگری که گاهی فراموش می شود این است که ما انسان ها شاید فقط در نقش فرزند پا به این دنیا گذاشته باشیم اما با گذر عمر و ورود به مقاطع مختلف و با وسعت یافتن روابط مان، نقش های متعدد دیگری نیز عهده دار می شویم که هیچکدام ناقض نقش فرزندی نیستند؛ مهم آن است که بتوانیم ضمن ایفای همه نقش های خود، از فرزندی و خواهر- برادری گرفته تا همسری و پدر - مادری، بین همه آنها تعادل برقرار کنیم.بسیاری از ما با افکاری کلیشه ای در مورد مادرزن، مادرشوهر، برادرزن، خواهرشوهر و سایر اقوام خانواده همسر بزرگ می شویم، طوری که خواه ناخواه قبل از ازدواج راجع به آنها جبهه گیری می کنیم.
دلایل متعدد دیگری نیز می توان برشمرد که مستقیم یا غیرمستقیم بر رابطه بین همسران جوان با خانواده هایشان اثرگذار است که البته از حوصله این بحث خارج است اما مسلم است که رابطه با خانواده همسر به ویژه برای همسران جوان عاملی است که می تواند در ابتدای زندگی مشترک، به معضل تبدیل شود؛ معضلی که نه تنها هر یک از همسران، بلکه خانواده های آنها نیز در شکل گیری و ثبات آن نقش یکسانی دارند؛ معضلی که اگر خانواده های باتجربه به کمک این همسران جوان بی تجربه بیایند و نهایت تلاش خود را بکنند، شاید نه در کوتاه مدت، درمیان مدت و به ندرت، در دراز مدت قابل حل باشد.
در خاتمه، برخی راهکارهایی که می تواند به بهبود این روابط کمک کند به همسران جوان و خانواده ها داده می شود، به امید اینکه در آینده نزدیک دیگر در لطیفه های خود به مضمون مادرزن یا مادرشوهر نپردازیم.
1- در دوران آشنایی همسران با یکدیگر، خانواده ها زمانی را به آشنایی بیشتر با یکدیگر اختصاص دهند.
2- هر یک از همسران به ویژه قبل از ازدواج، زمانی را صرف آشنایی با والدین همسر خود کنند.
3- هر یک از همسران دلایل خود را برای انتخاب همسرش برای خانواده خود بازگو کنند.
4- همسران جوان و خانواده هایشان واقعیت ها و قوانین خانوادگی را برای یکدیگر توضیح دهند.
5- همانطور که هر نوع رابطه اجتماعی حد و مرزی دارد، رابطه بین همسران با خانواده هایشان هم باید حد و مرزی داشته باشد که با توافق طرفین تعیین می شود و البته مورد احترام خانواده هاست.
6- هر چند ما موجوداتی اجتماعی هستیم، نیاز به حریمی خصوصی داریم که در مورد همسران جوان نیز صادق است. پس به حریم خصوصی آنها احترام بگذاریم.
7- هر چند نگرانی در حد معقول خانواده ها در مورد زوجی که در ابتدای زندگی مشترکشان هستند خوب است، باید دقت شود که این نظارت به دخالت تبدیل نشود.
8- اگر یکی از همسران با خانواده خود اختلاف پیدا کرد، زوج دیگر حتی الامکان خود را درگیر این اختلافات نکند.
9- والدین عروس یا داماد حتی الامکان از درگیر شدن با داماد یا عروس پرهیز کنند.
10- همسران جوان سعی کنند که در برخی امور نه تنها با خانواده خود بلکه با خانواده همسرشان نیز مشورت کنند تا نه تنها احترام آنان را جلب کنند، بلکه مانع دخالت آنها شوند.
11- به تفاوت بین خانواده ها به عنوان عاملی برای تعیین برتری یکی از همسران نسبت به دیگری نگاه نشود.
12- همسران جوان و خانواده های آنها بکوشند تا با کسب اطلاعات بیشتر راجع به یکدیگر، زمینه های اختلاف را کمتر کنند و به یکدیگر نزدیکتر شوند.
13- پیدا کردن وجوه مشترک بین همسران جوان و خانواده آنها و تقویت این وجه اشتراک ها می تواند به تقویت روابط خانوادگی کمک کند.
14- همسران باید بکوشند تا در همه حال به خانواده همسر خود احترام بگذارند.
15- خانواده ها به خاطر داشته باشند که هر چند نقش فرزندی هر یک از زوجین به قوت خود باقی است، نقش جدیدی هم به نقش های قبلی اضافه می شود: همسری که کم اهمیت تر از بقیه نیست.
16- اگر هم بین هر یک از زوجین و خانواده همسر وی اختلاف نظری وجود دارد، طرفین بکوشند تا به طور منطقی و نه از روی هیجان و احساس به حل این اختلافات بپردازند، به ویژه قبل از آنکه اختلاف سلیقه های جزیی به مشکلات لاینحل تبدیل شوند.
17- فراموش نکنید که هیچ پسری به قصد بدبخت کردن دختر شما با وی ازدواج نکرده است و هیچ دختری قصد دزدیدن پسر شما را ندارد.