ایمان به یگانگى، عدالت، عزّت و حكمت خداوند زمینه ى تسلیم شدن انسان است. و لازمه ى تسلیم بودن در برابر خداوند، پذیرش اسلام به عنوان آخرین دین الهی است.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَكْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ (آل عمران ـ 19)
همانا دین (مورد پذیرش) نزد خداوند، اسلام (و تسلیم بودن در برابر فرمان خداوند) است و اهل كتاب اختلافى نكردند، مگر بعد از آنكه علم (به حقّانیت اسلام) برایشان حاصل شد، (این اختلاف) از روى حسادت و دشمنى میان آنان بود و هر كس به آیات خداوند كفر ورزد، پس (بداند كه) همانا خداوند زود حساب است.
روح دین همان تسلیم در برابر حق است!
واژه "دین" در لغت در اصل به معنى جزا و پاداش است، و به معنى اطاعت و پیروى از فرمان نیز آمده است.
دین در اصطلاح مذهبى عبارت از مجموعه قواعد و قوانین و آدابى است كه انسان در سایه آنها مىتواند به خدا نزدیك شود و به سعادت دو جهان برسد و از نظر اخلاقى و تربیتى در مسیر صحیح گام بردارد.
واژه "اسلام" به معنى تسلیم است، بنابراین معنى جمله" إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ" این است كه آیین حقیقى در پیشگاه خدا همان تسلیم در برابر فرمان او است، و در واقع روح دین در هر عصر و زمان چیزى جز تسلیم در برابر حق نبوده و نخواهد بود، منتها از آنجا كه آیین پیامبر اسلام، آخرین و برترین آیین ها است نام اسلام براى آن انتخاب شده است وگرنه از یك نظر همه ادیان الهى، اسلام است، و اصول ادیان آسمانى نیز یكى است هر چند با تكامل جامعه بشرى، خداوند ادیان كاملترى را براى آنها فرستاده تا به مرحله نهایى تكامل كه دین خاتم پیامبران، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است رسیده است.
امیر مومنان على علیه السلام در گفتارى كه در كلمات قصار نهج البلاغه از او نقل شده این حقیقت را ضمن بیان عمیقى روشن فرموده است.
در این عبارت امام علیه السلام نخست مىفرماید: مىخواهم اسلام را آنچنان تفسیر كنم كه هیچ كس نكرده باشد، سپس شش مرحله براى اسلام بیان فرموده است.
نخست مىفرماید: اسلام همان تسلیم در برابر حق است، سپس اضافه مىكند "تسلیم" بدون یقین ممكن نیست (زیرا تسلیم بدون یقین، تسلیم کورکورانه است نه عالمانه) بعد مىفرماید: یقین هم، تصدیق است (یعنى تنها علم و دانایى كافى نیست، بلكه به دنبال آن، اعتقاد و تصدیق قلبى لازم است) سپس مىفرماید:
تصدیق همان اقرار است (یعنى كافى نیست كه ایمان تنها در منطقه قلب و روح انسان باشد، بلكه با شهامت و قدرت باید آن را اظهار داشت) سپس اضافه مىكند:
اقرار همان انجام وظیفه است (یعنى اقرار تنها گفتگوى زبانى نیست، بلكه تعهد و قبول مسئولیت است) و در پایان مىفرماید: انجام مسئولیت همان عمل است (عمل به فرمان خدا و انجام برنامههاى الهى) زیرا تعهد و مسئولیت چیزى جز عمل نمىتواند باشد و آنها كه نیروى خود را در گفتگوها، طرح ها، جلسات و انجمن ها و مانند آن صرف مىكنند و فقط حرف مىزنند، نه تعهدى را پذیرفته اند و نه مسئولیتى و نه از روح اسلام آگاهى دارند." (نهج البلاغه، كلمات قصار كلمه 125 و اصول كافى جلد 2 صفحه 45 با كمى تفاوت) این روشنترین تفسیرى است كه براى اسلام در تمام جنبه ها مى توان بیان كرد.
سپس به بیان سرچشمه اختلاف هاى مذهبى كه على رغم وحدت حقیقى دین الهى به وجود آمده مىپردازد و مىفرماید: "آنها كه كتاب آسمانى به آنها داده شده بود در آن اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه آگاهى و علم به سراغشان آمد و این اختلاف به خاطر ظلم و ستم در میان آنها بود" (وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ).
بنا بر این ظهور اختلاف اولاً بعد از علم و آگاهى بود و ثانیاً انگیزهاى جز طغیان و ظلم و حسد نداشت.
یهود در مورد جانشین موسى بن عمران به اختلاف و نزاع پرداختند و خون هاى زیادى ریختند و مسیحیان در امر توحید و آلوده ساختن آن بر شرك و تثلیث راه اختلاف پوییدند و هر دو در مورد دلایل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله كه در كتب آنها آمده بود، تخم اختلاف پاشیدند، گروهى پذیرا شدند و گروهى انكار كردند.
نكته: سرچشمه اختلاف هاى مذهبى
موضوع جالبى كه از آیه استفاده مىشود این است كه: سرچشمه اختلاف ها و كشمكش هاى مذهبى، معمولاً از جهل و بىخبرى نیست، بلكه بیشتر به خاطر بغى و ظلم و انحراف از حق و اعمال نظرهاى شخصى است.
اگر مردم مخصوصاً طبقه دانشمندان تعصب و كینه توزى و تنگ نظری ها و منافع شخصى و تجاوز از حدود و حقوق خود را كنار بگذارند و با واقع بینى و روح عدالت خواهى احكام خدا را بررسى نمایند، جاده حق بسیار روشن خواهد بود و اختلافات به سرعت حل مىشود.
این آیه در واقع پاسخ دندان شكنى است به آنها كه مىگویند: "مذهب در میان بشر ایجاد اختلاف كرده است و خونریزی هاى فراوانى در طول تاریخ به بار آورده است."
در واقع این ایراد كنندگان "مذهب" را با "تعصبات مذهبى" و افكار انحرافى اشتباه كرده اند زیرا ما هنگامى كه دستورهاى مذاهب را مورد بررسى قرار دهیم، مىبینیم همه یك هدف را تعقیب مىكنند و همه براى سعادت انسان آمده اند اگر چه با گذشت زمان تكامل یافته اند.
پیام های آیه:
1ـ ایمان به یگانگى، عدالت، عزّت و حكمت خداوند (كه در آیه قبل بود،) زمینهى تسلیم شدن انسان است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»
2ـ لازمه ى تسلیم بودن در برابر خداوند، پذیرش اسلام به عنوان آخرین دین الهى است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»
3ـ تجاوز از مرزهاى حق، سبب بروز اختلاف است. «وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ»، «بَغْیاً»
4ـ سرچشمه ى بسیارى از اختلافات مذهبى، حسادتها و ظلمهاست نه جهل و بى خبرى. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ»
5ـ حسد، زمینه ى كفر است. «بَغْیاً»، «وَ مَنْ یَكْفُرْ»
6ـ كتاب و علم، به تنهایى سبب نجات نمىگردند. «أُوتُوا الْكِتابَ»، «جاءَهُمُ الْعِلْمُ»، «مَنْ یَكْفُرْ»
7ـ كسانى كه آگاهانه ایجاد اختلاف مىكنند، به زودى سیلى مىخورند. «سَرِیعُ الْحِسابِ»