اصولاً افرادی که گوش دارند و نمیشنوند، چشم دارند و نمیبینند و عقل دارند و اندیشه نمیکنند، برای جهنم نامزد شدهاند: "وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ"؛ "و در حقیقت، بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم. [چرا كه] دلهایى دارند كه با آن [حقایق را] دریافت نمىكنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمىبینند، و گوش هایى دارند كه با آنها نمىشنوند. آنان همانند چهارپایان بلكه گمراهترند. [آرى،] آنها همان غافلماندگانند". (اعراف/179)
این آیات بحثى را كه در آیات گذشته در زمینه دانشمندان دنیاپرست و همچنین عوامل هدایت و ضلالت گذشت تكمیل مىكند، در این آیات مردم به دو گروه تقسیم شدهاند و صفات هر كدام توضیح داده شده: "گروه دوزخیان و گروه بهشتیان".
در این مجال به بررسی صفات دوزخیان و برخی نکات مهمی که از آیه به دست میآید پرداخته میشود.
بررسی مفردات آیه
"ذرأنا" از ماده "ذرء" (بر وزن زرع) در اینجا به معنى خلقت و آفرینش است ولى در اصل به معنى پراكنده ساختن و منتشر نمودن آمده، چنان كه در قرآن مىخوانیم "تذروه الریاح": "بادها آن را پراكنده مىكنند" (كهف/45) و از آنجا كه آفرینش موجودات موجب انتشار و پراكندگى آنها در روى زمین مىگردد، این كلمه به معنى خلقت آفرینش نیز آمده است.
پاسخ به یک سؤال
قرآن، در این آیه، آفرینش بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ مىداند و در آیهاى دیگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مىشمارد، "وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ" (ذاریات/56)، كدام یك صحیح است؟
هدف اصلى آفرینش، خداپرستى و عبودیّت است، ولى نتیجه كار بسیارى از انسانها در اثر عصیان، طغیان و پایدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است، گویا كه در اصل براى جهنّم خلق شده اند.
حرف «لام» در «لِجَهَنَّمَ»، براى بیان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار كه هدف اصلىاش در فراهم نمودن چوب، ساختن در و پنجرههاى زیبا از آن چوبها مىباشد، ولى كار به سوزاندن چوبهاى بىفایده در بخارى مىانجامد كه آن هدف تبعى است.
این مطلب، شبیه این جمله حضرت على (علیه السلام) است كه مىفرماید: "خداوند فرشتهاى دارد كه هر روز با صداى بلند مىگوید: بزایید براى مرگ و بسازید براى خرابى، یعنى پایان تولّد، مرگ، پایان ثروتاندوزى، فنا و پایان ساختمان، خرابى است". (نهج البلاغه، کلامت قصار 132)
آرى، انسانهایى كه هویّت انسانى خود را از دست دادهاند، جایگاهى جز آتش براى آنان نمىباشد چنان كه خود آنان نیز اعتراف مىكنند كه اگر دستورات الهى را شنیده بودند و تعقّل مىكردند، دیگر در جهنّم جاى نداشتند: "قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیر". (ملک/10)
انسان باید علاوه بر ظاهر، ملكوت را ببیند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمههاى باطنى و معنوى را بشنود.
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطیع و موحّد نیافرید؟ حضرت فرمودند: اگر چنین مىشد، دیگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زیرا آنان مجبور بودند و اختیارى نداشتند، امّا خداوند انسان را مختار آفرید و علاوه بر عقل و فطرت، با تعالیم پیامبران و كتب آسمانى مسیر هدایت او را روشن نمود و او را به طاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى كرد، تا فرمانبرداران از عاصیان مشخّص شوند.
گرچه تمام اسباب طاعت و عصیان را خداوند آفریده، امّا به چیزى امر یا نهى نكرده مگر آنكه انسان مىتواند ضد آن را نیز انجام دهد و مجبور نباشد. آرى، تكلیفپذیرى تنها ارزش و وجه امتیاز انسان از دیگر موجودات است.
صفات گروه دوزخی
صفات گروه دوزخى در سه جمله خلاصه مىشود:
نخست اینكه "آنها قلب هایى دارند كه با آن درك و اندیشه نمىكنند": (لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها). قلب در اصطلاح قرآن به معنى روح و فكر و نیروى عقل است. یعنى با اینكه استعداد تفكر دارند، از این وسیله سعادت بهره نمىگیرند و فكر نمىكنند. در عوامل و نتایج حوادث اندیشه نمى نمایند و این وسیله بزرگ رهایى از چنگال هرگونه بدبختى را بلا استفاده در گوشهاى از وجودشان رها مىسازند.
دیگر اینكه "چشم هاى روشن و حقیقت بین دارند اما با آنها چهره حقایق را نمىنگرند و همچون نابینایان از كنار آنها مىگذرند": (وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها).
سوم اینكه "با داشتن گوش سالم، سخنان حق را نمىشنوند" و همچون كران خود را از شنیدن حرف حق محروم مىسازند: (وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها).
چشمه آب حیات كنار دستشان است، ولى از تشنگى فریاد مىكشند، درهاى سعادت در برابر رویشان باز است، اما حتى به آن نگاه نمىكنند. آنها با دست خود اسباب بدبختى خویش را فراهم مىسازند و نعمت هاى گرانبهاى "عقل" و "چشم" و "گوش" را به هدر مىدهند، نه اینكه خداوند اجباراً آنها را در صف دوزخیان قرار داده باشد.
چرا همچون چهار پایان؟!
بارها در قرآن مجید غافلان بیخبر به چهار پایان و حیوانات بىشعور دیگر تشبیه شدهاند ولى نكته تشبیه آنها به انعام (چهارپایان) شاید این باشد كه آنها تنها به خواب و خور و شهوت جنسى مىپردازند، درست همانند ملتهایى كه تحت شعارهاى فریبنده انسانى، آخرین هدف عدالت اجتماعى و قوانین بشرى را رسیدن به آب و نان و یك زندگى مرفه مادى مىپندارند. آنچنان كه على (علیه السلام) در نهج البلاغه مىفرماید:
"كالبهیمة المربوطه همها علفها او المرسلة شغلها تقممها"؛ "همانند حیوانات پروارى كه تنها به علف مى اندیشند و یا حیوانات دیگرى كه در چراگاه ها رها شده اند و از این طرف و آن طرف خرده علفى بر مىگیرند". (نهج البلاغه نامه 45)
نتیجه
فرجام بسیارى از انسانها و جنّیان، دوزخ است. جنّ هم مثل انسان، تكلیف و اختیار، كیفر و پاداش دارد.
ملاك انسانیّت، فهم پذیرش معارف و تكالیف دینى است، وگرنه انسان مانند حیوانات است. كسى كه با وجود توانایى از نعمتهاى الهى بهره صحیح نبرد، بدتر از موجودى است كه اساساً فاقد آنهاست.
انسانهاى غافل و بىبصیرت؛ در بىتفاوتى، شكمپرستى، شهوتپرستى، استثمار شدن و محرومیّت از لذّت معرفت مانند چهارپایان مىباشند. غافلان، از حیوانات هم بدترند.
انسانهاى بىبصیرت، از هدف، خدا، خود، امكانات، آخرت، ذریّه، آیات الهى، قانون خدا، الطاف گذشته و گناهان خویش غافلند. دوزخى شدن بسیارى از انسانها، به خاطر بهرهنبردن از نعمتهاى الهى در مسیر هدایت و كمال است. زیرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زدهاند.