تنبیه به طور کلی مردود نیست، تنبیه در کنار تشویق اگر به موقع استفاده شود، باعث سوق دادن رفتار کودک یا نوجوان به مسیر صحیح، منطقی و جامعهپسند خواهد شد.
در تربیت فرزندان، تنبیه باید در کنار تشویق انجام شود به این معنی که وقتی کودک کار خوبی انجام میدهد باید تشویق شود تا آن رفتار خوب را تکرار کند و تشویق تقویتکننده یک حالت مثبت است در مقابل تنبیه از یک فعالیت یا رفتار بد بازدارندگی ایجاد میکند.
متأسفانه در فرهنگ ما و در ذهن والدین نخستین چیزی که شکل میگیرد داد زدن بر سر کودک یا تنبیه بدنی است در حالی که این تنبیه به هیچ عنوان مورد تأیید نیست. این رفتار والدین به عنوان بازدارنده کارایی نخواهد داشت. چرا که هر رفتاری از سوی والدین که باعث ترس و نگرانی کودک شود مانند چشمغره یا کتک باعث ناهنجاری رفتاری در آینده میشود.
بهترین تنبیه کودک، تشویق نکردن اوست. به عبارتی باید کودک را از فعالیتها و کاری که مطابق میل و خواسته اوست به طور موقت محروم کرد. مثلاً اگر کودک درس نخواند، خواهر یا برادر خود را اذیت کرد یا بیانضباطی کرد میتوان در مقابل او را از رفتن به سینما یا مهمانی موقتاً منع کرد. متأسفانه والدین در مواجهه با کار بد کودکان میخندند یا به او باج میدهند.
تنبیه به طور کلی مردود نیست، تنبیه در کنار تشویق اگر به موقع استفاده شود، باعث سوق دادن رفتار کودک یا نوجوان به مسیر صحیح، منطقی و جامعهپسند خواهد شد.
برای تنبیه سن خاصی مطرح نیست و حتی برای کودکان ۳-۲ ساله در صورت انجام رفتار بد، باید تنبیه یا رفتار بازدارنده اعمال شود.
برخی والدین اگر چه تنبیه بدنی را برای کودکان خود به کار نمیگیرند اما با «چشمغره» سعی در تربیت فرزندان خود دارند و معتقد هستند «یک نگاه برای بازداشتن کودک کافی است» غافل از اینکه این نگاه از ۱۰۰بار کتک زدن بدتر است. زیرا کودک برای مقابله با پدر و مادر مبادرت به تکرار آن رفتار ناپسند میکند.
همچنین تنبیه بدنی هم عواقب جبران ناپذیری دارد. این امر باعث برانگیختن نفرت و احساس خشم کودک نسبت به والدین میشود.
شاید این طور به نظر برسد که کودک بعد از چند دقیقه کتک را فراموش میکند و به بازی ادامه میدهد اما در واقع این تنبیه در ناخودآگاه او میماند و نوعی عقده حقارت، ناراحتی و خشم نسبت به والدین پیدا میکند چرا که ضعف و قوانین اجتماعی مانع مقابله به مثل میشود. کودک در مقابل پدر یا مادر کوتاه میآید و همین مسئله احساس سرخوردگی را در او ایجاد میکند.
تنبیههای مکرر در بزرگسالی به افسردگی و اضطراب منجر میشود. به طور مثال کودکی که پدر یا مادر عصبی دارد، با انجام هر کار بد دائم دچار اضطراب و نگرانی ناشی از ترس تنبیه بدنی و کتک میشود.
به گفته وی، کودکانی که زیاد تنبیه میشوند در زندگی اجتماعی موفق نخواهند بود. والدین باید این واقعیت را بپذیرند که تنبیه بدنی کودکان مشکلات زیادی برای آحاد جامعه به وجود میآورد.
افرادی که از تنبیه بدنی به عنوان ابزار استفاده میکنند به نوعی بیمار و نیازمند روان درمانی هستند چون نتوانستهاند تحمل کنند و آستانه تحملپذیری پایین دارند. افرادی که تنبیه میشوند نیز در آینده نیاز به درمان پیدا میکنند و اغلب در بزرگسالی به دلیل افسردگی به پزشک مراجعه میکنند.