اگر ممکن است درباره صداقت در خواستگاری صحبت کنید و از کجا بفهمیم، طرف ما صداقت دارد؟
صداقت مهمترین اصل در زندگی زناشویی است. اگر زندگی ما بر دروغ بنا شود، زندگی دوام نمیآورد. بر اساس آموزههای دینی ما، منشأ همه گناهان ما دروغ است. امام صادق میفرمایند: همه گناهان و پلیدیها در اتاقی قرارگرفته که کلیدش دروغ است. این خطرناک است. زندگی انسان را نابودمیکند. این مربوط به مجردهاست، من به کسانی که میخواهند ازدواج کنند میگویم عزیزان بنا را بر صداقت بگذارد تا همان مشکلی که در سؤال قبل بود پیش نیاید قبل از ازدواج صداقت به خرج بدهید یا طرف شما را انتخاب میکند یا نمیکند. شما همانکه هستید بگویید. اگر انتخاب کرد، دیگر دغدغه ندارید.
چون شما را آگاهانه انتخاب کرده است و اگر انتخاب نکرد، خدا بزرگ است. کسی دیگر که همشأن شما باشد و بتواند شما را بپذیرد پیدا میشود. دروغ نگویید. اینکه میگوییم در فرایند خواستگاری صداقت داشته باشید منظور این نیست که تمام راز زندگیتان را بگویید. منظور این نیست مسائلی که قبلاً در زندگی داشتهاید: گناهی که بوده و تمامشده، توبه کردید، کسی هم نمیداند، یک بیماری روحی روانی بوده درمان شده، منظور اینها نیست. جز راست نباید گفت هر راست نشاید گفت. نیاید هر راستی را بگوییم. صداقت یعنی مسائلی را بگویید که به زندگی آینده شما مربوط میشود و در زندگی شما اثر دارد. ولی مسائلی بوده که ربطی به زندگی شما و آینده شما ندارد، لزومی ندارد اینها را بگویید و اگر اینها را نگویید، معنایش عدم صداقت نیست.
از کجا بفهمیم طرفمان راست میگوید؟
اگر طرف شما میآید چه خانم! چه آقا! مثلاً آقا به خواستگاری شما میآید، هرچه شما میگویید میپذیرد، هر شرطی میگذارد، هر قول و قراری که میگذارد، میپذیرد هرچه شما میگویید میپذیرد و میگوید: اتفاقاً من هم همین مد نظرم بود. ما یک روح در دو بدن هستیم. اگر کسی اینجوری پیدا شد باید در آن شک کرد. در صداقت آن باید تردید کرد. مگر میشود دو نفر مثل هم باشند. دو تا ژن، دو تا وراثت، دو تا مادر، دو تا پدر، دو تا رسم و رسوم و سبک زندگی و محیط. یک راهش این است و راه دیگر، سؤالهای معکوس است. شما میتوانید با سؤال کردن معکوس، ببینید طرف راست میگوید یا دروغ؛ مثلاً شما میخواهید بدانید طرفتان اهل معاشرت است یا نه. میگوید اگر همسر آینده شما اهل معاشرت نباشد و منزوی باشد و اهل مسافرت و میهمانی نباشد برای شما سخت نیست؟ اگر خودش هم همین حالت را داشته باشد میگوید نه.
چه سختی دارد. خانم چهبهتر! این یعنی زن خوب. چی هست هر روز میهمانی و خانه مامان و مسافرت و اینها. اینجورخودش را لو میدهد. بحث تناسب ادعا و عمل هم هست. بهطور مثال خواستگاری برای شما آمده، ادعاهایی دارد، شما خیلی راحت میتوانید بفهمید دو عمل باهم تناسب دارند یا نه؛ مثلاً ادعا دارد آدم خیلی معتقد و متدینی است و خیلی به نماز اهمیت میدهد حالا رفتوآمد برای خواستگاری میکند، شما ببینید به نماز اهمیت میدهد و نماز اول وقت برایش مهم است یا خیر؛ و یا ادعا دارد شما خانم متدینی هستید و مأنوس با قرآن هستید، ببینید آیا بلد هست دو آیه قرآن بخواند. ادعا میکند آدم با اخلاقی هست، ببینید جلوی بزرگترها چطور بلند میشود یا مینشیند. آیا درحرف دیگران میپرد، ادعای تحصیل میکند، ببینید چند واحد درسخوانده مشروط شده یا نه.
جلسه اول سؤالاتی میکنید این آقا و خانم جوابهایی دادهاند، میبینید باهم جفتوجور نیست و تناقض دارد. در جلسه دوم سؤالهای مطرح میکند آدم میتواند بفهمد، ادعا میکند خیلی منظم است ببینید چقدر سر وقت میآید. ادعا میکند کتابخوان و اهل مطالعه است ببینید در اتاقش کتاب هست یا خیر. ممکن است آقای برای پدرتان آمده باشد. شک میکنید کاری ندارد، شما بگویید من میخواهم روی پای خودم بایستم و روی پدرم حساب باز نکنم و میخواهم عزت نفس داشته باشم یا خانم میفرمایند من شاغل هستم و حقوق دارم تردید دارم آقا برای پول و شغلم آمده یا نه. باز هم کاری ندارد شما میگویید شرط من این است که پولی را که در میآورم نمیخواهم در زندگی خرج کنم و برای آن برنامهای دارم و نمیخواهم آنرامصرف کنم.
البته نمیخواهم این را بگویم توی زندگی من و تو نداریم ولی شما میخواهید او را امتحان کنید، بعد میگویید من میخواستم دلم آرام بگیرد وگرنه من و شما نداریم و دیگری توکل به خدا و ائمه معصومین داشته باشیم، فرصتی هم داشته باشیم تا بتوانیم اینها را بفهمیم و از پیش خدا دست خالی برنگردیم. روایت داریم: النجاه فی صدق. نجات در راستگویی و درستکاری است
بعضیها میگویند خواستگاری فضای خوبی برای شناخت نیست. آیا این راه اشکال دارد؟ پس راهکار بدهید.
من در همینکه فرایند خواستگاری برای شناخت کافی نیست، صحبت دارم. بله آن خواستگاری سنتی که بوده و خیلیها اینجوری باهم ازدواجکردهاند بله ممکن است به شناخت نرسیدهاند و منجر به طلاق شده است. پدرهای عزیز، اگر میخواهید بچههایتان به سمت ازدواج مدرن و غلط نروند که چقدر برای شما و خانوادهتان خطر دارد، من خواهش میکنم تعصبات بیجا را کنار بگذارید. جوان خوبی به خواستگاری آمده، میخواهد با دختر شما صحبت بکند و به نتیجه برسد. چرا سخت میگیرید؟ یک جلسه، دو جلسه، اصلاً اگر نیاز شد ده جلسه. البته من سه جلسه را پیشنهاد میکنم و سه سری سؤال طرحشده، نیازی بیشتر از این نمیبینیم مگر مورد خاصی باشد. نمیخواهم فرایند خواستگاری خستهکننده بشود. ولی پدرهای عزیز، بچههای شما عاقل هستند. مراقب خودشان هستند. ضوابط دین و شرع و اخلاق را رعایت میکنید.
اگر شما اینجا، دستشان را باز بگذارید به آن سمتوسو نمیروند. منظورم این است که اگر روند خواستگار درست شکل بگیرد، واقعاً امکان شناخت هست. چون شما گفتگو میکنید و تبادل فکر میکنید.
آیا این ارتباطات نمیتواند شناخت بهتری بدهد؟ به خاطر اینکه در یک فضای واقعی شکل میگیرد.
آدم میتواند بعد از فرایند خواستگاری اینها را تأمین کند؛ مثلاً کافیشاپ و پارک میروند. خوب حالا خواستگار آمده، بیرون بروند، پارک بروند، با یکی از اعضای خانواده، دختر کوچولوی خانواده همراه خانم و آقا باشند. مردم قضیه را میفهمند.
میتوان فضاسازی کرد. من معتقدم در این ارتباطات قبل از ازدواج، امکان شناخت نیست. در کافیشاپ و رستوران به این شکل، چطور میتوان شناخت پیدا کرد؟ اگر شناخت پیدا میشد، چرا اینقدر دادگاهها پر از کسانی است که اینگونه ارتباطات داشتهاند. اگر واقعاً اینها از هم شناخت پیدا میکردند اینجوری میشد؟
چطور بفهمیم آقایی واقعاً قصد ازدواج دارد؟
آقایانی هستند که بهعنوان ازدواج، تقاضای ارتباط با دخترخانم را میکنند. این موارد بسیار زیاد است و ما به این مطلب رسیدهایم که در بیشتر این موارد، قصد آقایان ازدواج است. ظاهرش ازدواج است و قصد آن ارتباط است. در بیشتر مواردی که خانم ها جواب دادهاند، لطمه خورده اند. البته مواردی هم هست که آقا واقعاً به قصد ازدواج میآید؛ و قصد خیر دارد. بهترین کار این است که شما بگویید: اگر شما قصد ازدواج دارید با خانواده محترم بیایید و خواستگاری کنید. حالا ممکن است آقا از خانم زمان بخواهند و بگویند الان شرایط خواستگاری را ندارند. این اشکالی ندارد که خانم زمان بدهد. شما زمان بدهید ولی قول ازدواج ندهید. مومن وقتی وعده میکند، باید وفا کند و چون شرایط شما عوض میشود؛ و با این آقا ازدواج نمیکنید و به این آقا لطمه می زنید.
دیگر اینکه شما با ایشان رابطه برقرار نکنید. چون این رابطه ها پیامدهای منفی دارد؛ و دیگر اینکه خواستگارانتان را رد نکنید. چون ممکن است این ازدواج به سرانجام نرسد و شما خواستگاران را از دست بدهید؛ و فرصت ها را از دست می دهید. حالا ممکن است آقا شرایط را هم دارد و میگوید می خواهیم شش ماه باهم باشیم تا همدیگر را بشناسیم؛ که اینجا باید بگوییم این را باید در فرایند خواستگاری انجام دهیم. اگر فرایند خواستگاری درست انجام شود، واقعاً امکان شناخت در خواستگاری هست.
با توجه به اینکه در ازدواجهای سنتی ما هیچ راهی برای شناخت طرف مقابل وجود ندارد، من نمی دانم چطور در این فرایند همسر آیندهام را انتخاب کنم؟
اگر منظورشان ازدواج های سی چهل سال قبل باشد، بله آنجا راهی برای شناخت وجود نداشت؛ و راه شناخت کم بوده است. ولی جالب است در همان زمان جواب می داده است. چون ساختار اجتماعی آن زمان متفاوت بوده است. الان ساختار اجتماعی عوض شده است. ولی هنوز ما در مناطقی از ایران داریم که به همان سبک سنتی ازدواج میکنند و موفق هم هستند.
در فضایی بسته و شناخت هم پیدا نمیشود و حتی بعضی مواقع عروس و داماد همدیگر را نمی بینند. موفق هم هستند زیرا ساختار اجتماعی شان همان ساختار قبلی است. در کلان شهرها چون ساختار اجتماعی عوض شده است و آن روش جواب نمی دهد. هدف ما جا انداختنن آن روش سنتی نیست. ما می خواهیم ازدواج سنتی را به روز کنیم. ما می خواهیم رکن اساسی ازدواج سنتی را باز کنیم و اگر این اتفاق بیفتد، شناخت امکان دارد. به اعتقاد بنده شناخت با شیوه مدرن ازدواج، امکان پذیر نیست و یا خیلی سخت است. در ازدواج سنتی یک نفر نیست که میخواهد شناخت پیدا کند ولی در ازدواج مدرن، یک نفر است که میخواهد شناخت پیدا میکند؛ یعنی شناخت فردی است ولی در خواستگاری سنتی شناخت جمعی است؛ یعنی پدر و مادر دو طرف و بزرگان هستند که با تجربه چندین ساله محک می زنند و عقلایی نگاه میکنند و احساسی عمل نمیکنند. شغل پدر طرف و جایگاه اجتماعی آنها را می بیند در حالیکه دختر به تنهایی به اینها توجه نمیکند.
دخترخانم به آقا پسر نگاه میکند و آقا پسر، به دخترخانم نگاه میکند؛ اما مادر آقا پسر به اطراف هم نگاه میکند و به سلیقه مادر دخترخانم در چیدن میوه هم نگاه میکند. برخورد اعضای خانواده را باهم می بیند. در اینجا شناخت خیلی منطقی تر است تا در خیابان و کوچه که همدیگر را می بینند و میخواهند در کافیشاپ به شناخت برسند. در ازدواج های مدرن، پیام ها عاطفی است ولی در ازدواج های سنتی، پیام های شناختی است؛ یعنی وقتی طرف به خواستگاری میآید، برای شناخت است. در ازدواج های سنتی، سوالها از قبل طرح میشود. سوالها تجزیه و تحلیل میشود و تناقض ها مشخص میشود. در این ازدواج ها امکان تحقیق هست. در ازدواج مدرن این امکان وجود ندارد زیرا خود جوان نمیتواند تحقیق کند و در ضمن به او جواب نمیدهند و موضع تهمت است. در این ازدواج ها امکان شناخت خیلی بیشتر است. اگر می خواهید قبل از خواستگاری کسی را تحت کنترل بگیرید، حتما کنترل نامحسوس باشد و کنترل از طرف خواهر و یا مادر باشد بهتر است تا خود پسر.
اگر بعد از خواستگاری، با نظارت والدین، برای شناخت با خانم ارتباط داشتیم و بعد جواب منفی بود، آیا خانواده دختر نمیگویند روی دختر ما اسم گذاشتید؟
ما میگوییم قبل از خواستگاری رسمی یک تحقیقی بکنید. ببینید طرفتان شرایط اولیه را دارد یا خیر و بعد اجازه خواستگاری بدهید. شناخت بعد از جلسه اول است و بعد از شناخت کلی است؛ و احتمال جواب منفی کم است. ما باید برای جواب منفی، فرهنگ سازی کنیم. در فرایند خواستگاری افکار خرافی زیادی داریم که باید فرهنگ سازی کنیم و آن را از بین ببریم.
باید جا بیندازیم که خواستگاری، ازدواج نیست. ما از خواستگاری، برداشت غلط کرده ایم. اگر فرهنگ سازی کنیم، دیگر نمیگوییم چرا روی دختر ما اسم گذاشته اید.
شما میگویید: بعد از خواستگاری شناخت پیدا کنید. اگر به ازدواج منتهی نشد نمی گویند دختر عیبی داشت؟
بعد از خواستگاری شناخت کلی پیدا می کنیم و احتمال جواب منفی کم است. ولی باید فرهنگ سازی کنیم و دیگر نگوییم چون به ازدواج منتهی نشد، حتما دختر عیبی دارد.
به ازدواج نرسیدن، معنایش این نیست که حتما جواب آقا منفی بوده است. در موارد زیادی جواب خانم منفی است. در خواستگاری، عنصری بنام مخفی کاری داریم. خواستگاری را در بوق و کرنا نکنید. لزومی ندارد. هنوز اتفاقی نیفتاده. بعداد نظر خواهی کنید. گاهی متاسفانه میخواهند کلاس بگذارند؛ و بگویند: دختر ما خواستگار دارد. اینها واقعاً اشتباه است. تا کار به جایی نرسیده، نباید کسی خبردار بشود. تا قبل از بله برون کسی نباید خبردار بشود. حتی در جلسه اول خواستگاری فقط پدر و مادر و خواهر و برادر بزرگتر باید باشند و عمه و عمو نباید باشند چون خواستگاری هنوز به جایی نرسیدهاند.
خواستگاری دارم که از هر نظر خوب است ولی ساده لوح است و هر جا صحبت میکند او را مسخره میکنند. چه کار باید بکنم؟
من تصور میکنم هوش بهر (بهره) شان پایین است. نوع هوش بهر ما انسانهای متوسط صد است و هفتاد هم داریم؛ که به اینها، آدمهای مرزی میگویند یعنی مرز بین آدمهای سالم و عقب مانده. ما افراد ساده لوح را افراد مرزی می نامیم. این نکته مهم است. ما در آمیزه دین داریم که در هوش بهر ه هم همتای هم باشید. امام صادق (ع) فرمودند: خانم فرهیخته باید کنار مرد فرهیخته قرارگیرد در دین ما گفته اند: با این جور آدمها ازدواج نکنید زیرا مصاحبت با اینها بلا است و فرزندش ضایع میشود. روی ژنتیک و وراثت و تربیت اثر می گذارد. همتایی در هوش را جدی بگیرید. هوش بهر پایین خودش را در خواستگاری نشان می دهد. البته هرکس که مورد استهزاء قرا میگیرد و هرچه به او می گویید باور میکند، هوش بهر پایین ندارد.
از کجا بفهمیم که خواستگار سلطهجو نیست؟
در گفتگو متوجه میشوید؛ مثلاً با تحکمّ صحبت میکند و میگوید: شما باید این کار را بکنید؛ و استبداد رای دارد و میگوید: هرچه را من می گویم باید بشود و غیر این نمیشود. اینها یعنی رای من نه دیگری. یا لجاجت هایی که در مسائل میکند. اگر در گفتگو به این نتیجه رسیدید، با دوستان و همکاران گفتگو کنید و قضیه را پی گیری کنید.
خواستگارم به سوالاتم جواب کوتاه و مختصر میدهند. چه کار باید کرد؟
خوب شما باز هم بپرسید البته سماجت نکنید. گاهی جواب دو پهلو میدهند؛ مثلاً سؤال میکنند اگرشما عصبانی بشوید، ممکن است کسی را بزنید؟ میگویند: استغفرالله. خوب این یعنی چه؟ بالاخره میزنید یا نمیزنید؟ یا اینکه میپرسند: شما اهل معاشرت هستید؟ میگویند: اختیار دارید. در مورد انشاءالله هم همینطور است. خدا میخواهد شما میخواهید یا خیر.
میخواهم از دختری که به خواستگاریش رفتهام، سؤال کنم که آیا با کسی دوست بوده یا نه. ولی راهش را نمیدانم. لطفا راهنمایی بفرمایید.
این از آسیبها و انحرافات است. این سؤال قشنگی نیست. چرا میخواهید سؤال کنید؟
اصلا سؤال بجایی نیست که شما بخواهید بپرسید. من فرض میکنم شما آقای محترم که مومن و متدین هستید و اهل اینها نبودهاید و سراغ خانواده محترم و مومنی رفته اید، در اینجا اصلا جا ندارد که شما این سؤال را بکنید. شما بالاخره با یک شناخت به خواستگاری رفته اید. حالا شما گفتگو کرده اید و تحقیقات هم رفته اید و در مورد این خانم چیزهایی گفته اند، اینجا شما دغدغه دارید و باید این دغدغه از بین برود اینجا اشکالی ندارد ولی لطیف سؤال کنید؛ مثلاً اصلا احساس شما نسبت به دخترخانم هایی که با جنس مخالف ارتباط برقرار میکنند چیست؟ اگر اهل اینها نبوده باشد میگوید من نسبت به اینها احساس خوبی ندارم و خودم هم این طوری نبوده ام و دقت زیادی کرده ام.
اگر محکم جواب دادهاند خیالتان راحت می شود و آن چیزهایی که در باره ایشان گفته اند را بحساب کینه و حسادت بگذارید؛ و دیگر دنبال آن را نگیرید. ما در دین داریم که سؤالاتی نکنید که به دردتان نمی خورد. اگر قانع نشدید میتوانید بگویید: اگر آقایی سر راه شما قرار بگیرد چه برخوردی با او میکنید؟ و از جواب ها می فهمید و اگر باز قانع نشدید، مستقیم بگویید کسی چیزی درباره شما گفته است.
حالا اگر خانمی قبل از ازدواج ارتباط داشته، اگر کسی نمی داند و پشیمان شده و توبه کرده و حقی هم از خواستگار ضایع نمیشود، لازم نیست که به خواستگار بگوید. ولی اگر همه می دانند و حقی از خواستگار ضایع شده، باید بگوید چون اگر نگوید، همه اش دلهره دارد که قضیه لو نرود و اگر طرف متوجه بشود احساس میکند سرش کلاه رفته است. اینجا بحث آبرو است. اگر آقا شرط کند که خانم دوشیزه باشد و بعد خانم دوشیزه نباشد، عقد باطل است. اینمطلب را در پایان جلسه دوم بگویید؛ و اگر دیدی طرف اهل قشقرق است اصلا نگویید و او را رد کنید ولی اگر دیدی طرف خوب است به او بگویید و از او قول بگیرید که این مطلب بین شما و او می ماند و خانواده اش هم متوجه نشود. البته اگر برایتان مهم است.
ما در خواستگاری باید به چه نکاتی توجه کنیم تا بتوانیم بعد از ازواج جلوی دخالت ها را بگیریم؟
پاسخ – نکته ی مهم رضایت والدین در ازدواج است بویژه رضایت خانواده پسر. دخترخانم ها باید این رضایت را جدی بگیرند زیرا اگر رضایت آنها نباشد و ازدواج بر آنها تحمیل بشود زمینه ی دخالت ها بیشتر می شود. عامل جدی در دخالت های بعدی رعایت نکردن اصل همتایی است. بین دختر و پسر باید همتایی از نظرفرهنگی، اجتماعی، خانوادگی، طبقاتی و ظاهری وجود داشته باشد. وقتی دختر و پسر همتای هم نباشند، زمینه ی دخالت خانواده ها فراهم می شود؛ مثلاً اگر آقا معتقد باشد و با دختری ازدواج کند که پوشش مطلوب خانواده ی پسر را ندارد، این زمینه ی دخالت دیگران را فراهم می آورد. خانواده ی پسر می گویند که چرا همسر تو این طوری لباس می پوشد؟ ما آبروی داریم و ...، اینها مصادیق جدی دخالت است. بعضی از جوانها به عامل رضایت و اصل همتایی توجهی نمیکنند؛ زیرا آنها عاشق شده اند و کر و کور شده اند و به یکدیگر دلبستگی پیدا کرده اند و با اینکه می دانند همتای همدیگر نیستند با یکدیگر ازدواج میکنند. پس برای اینکه شما جلوی دخالت ها را بگیرید، به این دو اصل رضایت و اصل همتایی توجه بکنید.
درخواستگاری چطور بفهمیم که پسر بیش از اندازه به مادرش وابسته نیست؟
پاسخ – ما با مجموعه قراینی میتوانیم این موضوع را بفهمیم. در جلسه ی اول گفتگو در سؤال پنج خانم میتواند بپرسد که شما تا چه اندازه به نظر دوستان و آشنایان اهمیت می دهید. با این سؤال شما میتوانید وابستگی یا استقلال فکری آقا را متوجه بشوید. جوابی که آقا به شما می دهد خیلی کمک کننده است. ممکن است که آقا بگوید من بدون نظر خانواده ام کاری نمیکنم و نظر دوستانم برایم خیلی مهم است. این میتواند یک هشدار باشد. یک وقت بحث دلبستگی است و انسان با خانواده اش مشورت میکند و این کار خوبی است. نشانه ی بعدی این است که وقتی در جلسهی خواستگاری شما از آقا پسر سؤال میکنید او اول به مادرش نگاه میکند که اگر مادرش به او اجازه داد جواب بدهد. این نشانه ی مهمی است. گاهی پسر خودش میخواهد جواب بدهد ولی مادرش بجای او جواب می دهد و آقا پسر هم عکس العملی از خودش نشان نمی دهد.
این نشان می دهد که ایشان بشدت تحت سلطه ی مادرش است که نمیتواند جواب بدهد و هیچ اراده ای از خودش نشان نمی دهد. یکی از وابستگی شدید آقا به مادرش این است که در گفتگوی دونفره، تکه کلام مامانم را زیاد بکار می برد و میگوید که یک مشورتی با مامانم بکنم. این نگران کننده است. اگر این نشانه ها بود و آقا پسر تک فرزند یا فرزند آخر یا تک سرپرست با سرپرستی مادر بود، این میتواند مزید برعلت باشد. اگر شما این نشانه ها را دیدید، باید تحقیق جدی تری بکنید. زندگی با چنین آقایی خیلی سخت است. این آقا بچه ننه است. این آقا هر کاری میخواهد بکند باید از مادرش اجازه بگیرد. زن در ازدواج دنبال تکیه گاه می گردد و به خاطر همین خانم از این آقایی که وابسته مادرش است خوشش نمیآید زیرا او نمیتواند تکیه گاه خوبی برای همسرش باشد. فرانسوی ها می گویند پسری که به مادرش وابسته است بهتر است که ازدواج نکند.
وقتی به خواستگاری یک خانم می رویم از کجا میتوانیم متوجه بشویم که این خانم سرد مزاج است؟
پاسخ: این سوالها را در خواستگاری باید پرسید البته این سؤال برای همه تجویز نمیشود و برای کسانی تجویز میشود که حالت غیر عادی دارند مثلاً افرادی که در این مسئله بشدت گرم یا سرد هستند؛ مثلاً بفرض سؤال کنندهی این سؤال بسیار گرم مزاح هستند، ایشان باید این سؤال را حتما از دخترخانم بپرسند. ما داریم خانمهایی که میگویند من از این رفتار حیوانی بدم میآید. این خانم میداند که این رفتار حیوانی نیست ولی ایشان سردمزاج هستند و این طوری توجیه میکند. کسانی که وضعیت عادی دارند لازم نیست که این سؤال را از یکدیگر بپرسند. این وضعیت درونی است و خودش میداند که قوه باه و جنسی او زیاد است و کسی که سرد است کاملا این را حس میکند.
این سؤال در جلسهی سوم مطرح میشود؛ زیرا اگر این سؤال در جلسهی اول مطرح بشود موضع تهمت است. این سوالات برای مردم ما سخت است. ولی اگر آقا در دو جلسهی قبل ثابت کرده است که فرد متشخصی است میتواند سؤال را بصورت غیرمستقیم مطرح کند. تا چه حد رفع مسائل جنسی در زندگی شما اهمیت دارد؟ این سؤال مودبانه است. پیامبر فرمودند: حیا دو گونه است. حیای عاقلانه و حیای احمقانه. اگر این سؤال برای شما خیلی سخت است میتوانید آنرا بصورت مکتوب بپرسید.
من عاشق آقایی شدهام که دوست دخترهای زیادی داشته است و میگوید آنها را رها کرده است. من با این مسئله کنار آمده ام ولی خانواده ام بی دلیل مخالفت میکنند. راهنمایی بفرمایید. (ارتباط قبل از ازدواج با عشق برای شناخت بیشتر)
پاسخ: من از این دخترخانم سؤال میکنم که شما فکر میکنید که خانوادهی شما بدون دلیل دارند مخالفت میکنند. بنظر من دغدغهی آنها جدی است. آنها بدون دلیل مخالفت نمیکنند و دلیل جدی دارند. اگر ایشان اصولی به خواستگاری شما میآمدند، بعد که فرایند خواستگاری شکل می گرفت و شما اطلاع پیدا می کردید که این آقا قبلاً با خانمی ارتباط داشته و سالها آن ارتباط را قطع کرده است و شما می دیدید که ویژگی های این آقا خوب است، در اینجا جای تامل، گفتگو و مشاوره وجود داشت. ممکن بود که ما مشاوران پدر و مادر شما را مجاب می کردیم که با ازدواج شما مخالفت نکنند ولی این اتفاق نیفتاده است و شما عاشق شده اید و قبلاً ارتباطی داشتهاید، این ارتباط عاطفی جدی بوده است و عشق آتشینی در شما ایجاد شده است، ما خاطر آسیب ها، با این ازدواج مخالف هستیم. آفت عشق آتشین شما این است که با توجه به اینکه شما می دانید او دوست دخترهای متعددی داشته است، با این مسئله کنار آمده اید زیرا کر و کور شده اید. شما الان عاشق هستید و این آقا معشوق است و عاشق نقاط منفی معشوق را نمی بیند.
ممکن است که شما الان بگویید این آقا خیلی جذاب بوده است که این همه دختر با او دوست شده اند و این را یک نکته ی مثبت ببینید، بعدا که شما ازدواج کنید نقش ها عوض می شود یعنی نقش آقا می شود شوهر و نقش خانم می شود زن شوهردار. خدا در وجود زن حس تملک قرار داده است که این حس باعث می شود که بعد از ازدواج دنیایی از فکر و خیال به فکر شما بیاید. شیطان قسم خورده که از وقتی بین خانم و آقا صیغه ی محرمیت جاری می شود، آنقدر بین آنها اختلاف بیندازد که آنها را به جدایی بکشاند، پس شیطان دست بکار می شود و شما شک میکنید که نکند او الان هم با دخترها ارتباط دارد؛ مثلاً اگر شما در جایی ببینید که او با فامیل هایش صحبت میکند شما فکر میکنید که او قبلاً دوست او بوده است. اگر آقا در تعاملاتش تدبیر نداشته باشد ممکن است که شیطان فضاهایی را ایجاد بکند. شما در اینجا دیگر نمیتوانید با آقا کنار بیایید زیرا اینجا دیگر عنصر عشق قوی وجود ندارد و زندگی تان نابود می شود. شما سعی کنید به حرف پدرتان گوش کنید. عاقلانه ازدواج کنید عاشقانه ازدواج کنید.
ممکن است خانمی پیدا بشود که حس تملک کمتری داشته باشد ولی این یک حس عمومی است. این حس را خدا قرار داده است و این عاملی برای حفظ مرد از انحرافات است. حس تملک خوب است و باعث می شود که مرد شما منحرف نشود. این حس در تمام خانم های دنیای وجود دارد. حس تملک ربطی به ایمان انسانها ندارند. حضرت ساره همسر حضرت ابراهیم با اینکه ایمان داشتند، وقتی حضرت ابراهیم با هاجر ازدواج کرد تحملش برای او سخت شد. به خاطر همین دلیل حضرت ابراهیم با هاجر آنجا را ترک کردند. پس این حس تملک را خدا در خانم ها قرار داده است. حرف یک خانم عاشق ملاک نیست.
حالا یک وقت این مشکل برای آقا پیش میآید که عاشق خانمی شده و بعد متوجه می شود که خانم رابطه هایی با آقایان داشته است، این مورد خیلی خطرناک تر است. خدا در وجود مرد حسی بنام ناموس پرستی قرار داده است که مشابه حس تملک خانم است ولی شدت درجه ی آن خیلی زیاد است. در ضمن خدا ویژگی غیرت را در مرد قرار داده است، تصور اینکه زن این آقا با آقایانی بوده است، نظام زندگی مرد را بهم می ریزد. اگر آقایی عاشقی خانمی بشود که می داند با آقایی پیامکی ارتباط داشته است، اگر ازدواجی صورت بگیرد، این آقا میتواند در ذهنش ارتباطات مختلفی را به تصور بکشاند و با خودش میگوید که ممکن است که این خانم رابطه هایی بجز پیامکی با آقایان داشته است و به من نگفته است و این اثر منفی می گذارد و باعث فشار روحی مرد می شود و دچاراختلال میل جنسی کم کار یا انزجار جنسی می شود.
چه راهکارهایی وجود دارد تا جوانانی که میخواهند باهم ازدواج کنند، نسبت به یکدیگر شناخت پیدا کنند؟
پاسخ: در مورد ازدواج باید زیاد صحبت کرد؛ زیرا این کار دائمی است و این اتفاق مبارک در کشور رخ میدهد و این مسئله ی هم جزو مسائل جوانان است. ما سه راه پیشنهاد می کنیم: گفتگوی قاعده مند در خواستگاری، تحقیق قاعدهمند و مشاوره با فرد متعهد و قابل اعتماد.
مسیر خواستگاری رسمی مسیر خوبی برای ازدواج است. کسانی که فکر میکنند که مسیر خواستگاری آنها را به شناخت نمیرساند اشتباه میکنند زیرا آنها خودشان مسیر خواستگاری را بدرستی طی نمیکنند و به شناخت نمی رسند. دوستی های قبل از دواج فرد را به شناخت نمی رساند و اگر هم به شناخت برساند، این شناخت قابل اعتماد و قابل ضمانت نیست. پس جوانان باید از طریق خواستگاری رسمی ازدواج کنند.
گفتگوی قاعدهمند خواستگاری چگونه است؟ در این گفتگو باید چهار قاعده را رعایت کرد: اولین قاعده این است که جواب ها باید توضیحی باشد یعنی ما سؤالاتی را از طرف مقابل بپرسیم که او مجبور بشود توضیح بدهد. جواب بله یا خیر دادن نمیتواند شخصیت طرف را برساند؛ مثلاً آیا شما معتقد هستید که زن باید عفت خودش را حفظ بکند؟ طرف میگوید: بله. این جواب های کوتاه چیزی را نشان نمی دهد؛ مثلاً بپرسید که نظر شما در مورد صداقت چیست؟ شما در چه مواردی دروغ گفتن را جایز می دانید؟ صداقت یعنی چه؟ مثلاً می گویند که آیا شما به حجاب اعتقاد دارید؟ خانم جواب می دهد: بله. بعد در زندگی می بینیم که حجاب خانم، از نظر آقا بی حجابی است. پس شما باید جوانب مختلف آن چیزهایی که برای تان مهم است از طرف بپرسید. گاهی جواب های توضیحی به اندازه ای نیست که بتوان به شناخت رسید. قاعده ی دوم تنظیم زمان گفتگو به اندازه ی شناخت است. پدر و مادرها باید اجازه بدهند که جوانان باهم گفتگو کنند و در این کار عجله نکنند.
معمولا در جلسه اول ما به شناخت کلی می رسیم. خوب است که جوانان پاسخ های خواستگاری را بنویسند تا بتوانند روی پاسخ ها فکر کنند و حتما نیاز به جلسه ی دوم وجود دارد. در بعضی از شهرستان ها پدر و مادرها اجازه ی جلسه ی دوم خواستگاری را نمی دهند و این کار اشتباه است. خوب است که جلسه ی دوم خواستگاری خیلی رسمی نباشد و داماد فقط با یکی از اقوامش بیاید و یک جلسه ی گفتگو باشد نه جلسه ی خواستگاری.
قاعدهی سوم این است که تبادل احساسات در جلسه ی خواستگاری ممنوع است. در جلسه ی خواستگاری قرار است که ما طرف مقابل خودمان را بشناسیم. گاهی در خواستگاری حرف هایی زده می شود که احساسات طرف برانگیخته می شود و این کار اشتباه است. برای خرج کردن احساسات وقت زیاد است. سوالهایی وجود دارد که بهانه برای احساسی کردن است مثل اینکه عشق در زندگی چیست؟ پس باید از احساسی کردن فضای خواستگاری پرهیز شود.
قاعدهی چهارم این است که باید سوالات متنوع باشد و بوسیلهی آن بتوان آیندهی زندگی را فهمید. شما باید از مسائلی سؤال کنید که آینده شما درگیر آن است. هفت سبد سوال مشخص است که ما به تیتر آن اشاره می کنیم:
سوالات سبد اول مربوط به آیندهی زندگی است؛ مثلاً یک خانم بپرسد که از نظر شما یک همسر خوب چه ویژگی هایی دارد؟ این سؤال مهم است. بعد خانم سعی کند که از ایشان توضیح بخواهد. بعضی از دخترها و پسرها به واژه های کلی بسنده میکنند؛ مثلاً میگویند که طرف ایمان داشته باشد، صداقت داشته باشد و مهربان باشد. حالا تعریف ایمان چیست؟ زیرا ممکن است که طرف بگوید من ایمان دارم ولی نماز نخواند و بگوید باید دلت پاک باشد. سعی کنید که کلی صحبت نکنید زیرا در این صورت شناخت حاصل نمی شود. شما میتوانید از آرزوهای آینده فرد سؤال کنید زیرا آرزوهای فرد نشان دهنده ی شخصیت فرد است؛ مثلاً سؤال در مورد مراسم عقد و عروسی باید پرسیده بشود ولی نه در جلسه ی اول. خیلی از اوقات بیشتر مشکلات در مورد مراسم عقد وعروسی است. در مورد مهریه باید سؤال بشود. سؤال کردن در مورد شهر زندگی مهم است.
دومین سؤال سبد در مورد خانواده ی همسر است؛ زیرا شناخت خانواده ی همسر مهم است و شما نمیتوانید خانواده فرد را از خودش جدا کنید. مهم است که خانواده ها چقدر به مذهب پایبند هستند. شما میتوانید با سوالات در مورد خصوصیات افراد خانواده طرف شناخت پیدا کنید.
سبد سوم مسائل اقتصادی است. این سؤال هم خیلی مهم است. در مورد مسائل اقتصادی هم باید از جزئیات سؤال کرد. گاهی تعریف یک زندگی معمولی از دیدگاه دو نفر خیلی باهم فرق دارد. بعضی در ابتدای خواستگاری می گویند که مال دنیا ارزش ندارد و مهم نیست ولی بعد مشکلاتی بوجود میآید. اگر مسائل اقتصادی برای شما مهم است حتما آنرا در خواستگاری مطرح کنید.
سبد چهارم مسائل شخصی است. حتما سن طرف را بپرسید. میتوانید در مورد بیمار از طرف بپرسید. اگر شما بیماری خاصی دارید حتما به فرد مقابل بگویید حتی اگر مهم نباشد. البته در همان ابتدای خواستگاری نباید این مسئله را مطرح کنیم. رازهایی که در جلسهی خواستگاری مطرح می شود حتما باید نسبت به آن امانت دار باشیم. گفتن راز دیگران گناه است. ممکن است که کسی نمیخواهد بداند پدرش معتاد است ولی این مسئله را در خواستگاری میگوید.
سبد پنجم مسائل تحصیلی، فرهنگی و سیاسی است. کسانی که در حال درس خواندن هستند حتما در مورد آینده تحصیل صحبت کنند. مسائل فرهنگی هم مهم است. گاهی خانم یا آقا فعالیت های فرهنگی در مسجد و مدرسه دارد و بعد از ازدواج این کار خودش را تعدیل نمیکند و مشکلات ایجاد می شود؛ مثلاً بحث کتابخوانی جزو مسائل فرهنگی است. ممکن است که یکی از طرفین علاقه به کتاب داشته باشد ولی طرف دیگر به تماشا کردن تلویزیون علاقه دارد. باید در مورد مسائل سیاسی صحبت کنید اگر مسائل سیاسی برای شما مهم است.
سبد ششم سؤال از مسائل عاطفی و روحی؛ مثلاً طرف از چه مسائلی بدش میآید و به چه چیزهایی حساس است یا چقدر احساساتی یا منطقی است یا موقع شادی چکار میکند. گاهی شادی کردن هم باهم متفاوت است.
سبد هفتم مسائل مذهبی است که خیلی مهم است. ما در واژههای کلی مسائل مذهبی شبیه هم هستیم ولی در مسائل جزئی دچار اختلاف می شویم؛ مثلاً شما میتوانید سؤال کنید که شما چقدر خدا را در مسائل تان دخالت می دهید؟ مثلاً درعروسی، شما نظر خدا را ترجیح می دهید یا نظر مردم را. بعضیها به نماز اول وقت خیلی اهمیت میدهند و بعضیها اصلا اهمیت نمیدهند. بعضیها خیلی به حجاب اهمیت میدهند وحتما باید در این مورد صحبت کرد. کفویت یعنی همسو بودن در عقاید و افکار. در زندگی باید رفاقت کرد نه رقابت. ممکن است که ما نتوانیم به یک نظر مشترک صد درصد برسیم ولی میتوانیم همسو فکر کنیم.
الان سبک زندگی ما فرق کرده است. ما قبلاً زندگی را خیلی ساده می گرفتیم وعروس و دامادها فقط به فکر وصال بودند ولی الان این تجملات شیرینی وصال را میگیرد و لذت عقد و ازدواج ها را کم میکند.
در مورد تحقیق در خواستگاری توضیحاتی بفرمایید.
شیوهی پرسش در تحقیق مهم است. اگر ما از همسایه سؤال کنیم که مثلاً این آقا پسر خوب است یا خیر. پدری که این سؤال را ازهمسایه می پرسد آیا او را می شناسد؟ آیا معیارهای خوب بودن او و همسایه یکی است؟ خوب است که سوالات را بصورت توضیحی بپرسید. دیگر اینکه میدان تحقیق باید وسیع باشد. اگر کسی از شما در مورد ازدواج مشورت خواست حتما واقعیت را به او بگویید، نگفتن واقعیت خدمت به دوست شما نیست. ما باید میدان تحقیق را توسعه بدهیم و نزد استاد، معلم، همسایه، دوست، همکاران و... برویم. برای استخدام در شغلی مدتها تحقیق میکنند. پس در مورد ازدواج باید تحقیقات بیشتری کرد. دیگر اینکه تحقیق کننده مهم است یعنی یک فرد پخته و دنیا دیده را برای تحقیق انتخاب کنید و دیگر اینکه این فرد باید از نظرات داماد یا عروس مطلع باشد ودیگر اینکه حوصله و وقت کافی داشته باشد. پس از همه ی تح