راهی برای پیروز شدن در جدال با مخالفان!
ضمنِ تدبّر در رفتار پیامبران (علیهم السلام) با مخالفان خود، در مییابیم؛ آن عزیزان، با توجّه به آیه ی شریفه ی (ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَن ...) از سه روشِ عمده ی حکمت، موعظه و جدال احسن در تبیینِ علمی و ذهنیِ معارفِ الهی بهره میگرفتند.
در این نوشتار سعی بر آن است تا به بررسی نحوه جدال احسن پیامبران (علیهم السلام) با مخالفان خود آشنا شویم.
مفهوم جدال احسن
سیره ی پیامبران(علیهم السلام) بر این است که از آنچه مورد پذیرش طرف مخالف خود است برای مقابله ی با وی استفاده میکنند که این نوع استدلال، جدال نام دارد؛ لیکن جدال به نحو احسن؛ زیرا در حین آوردن دلیل برای طرف مخالف، نه حقّی، باطل جلوه داده میشود و نه باطلی حق؛ نه جهلی بر کسی تحمیل میشود و نه از جهلِ مخاطب، سوء استفاده خواهد شد؛ زیرا محورِ اصیلِ رسالت، دعوت به عقل و شکوفایی خرد است و سوء استفاده از جهلِ جاهلان، تفکّرِ فرعونی است: (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ ...)
از این رو «جدال احسن»، سالم ترین و نیکوترین روش در مناظره برای روشن شدن حق است.
نمونهای از جدال احسن قرآنی
گروهی از انصار وارد مدینه شدند و به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) گفتند: تولد حضرت عیسی (علیه السلام) بدون پدر نشانه خدایی و الوهیت اوست!
آیه نازل شد، اگر تولد بدون پدر دلیل خدا یا فرزند خدا بودن است، خلقت حضرت آدم (علیه السلام) مهم تر است؛ چون او نه پدر داشت و نه مادر؛ پس چرا آدم (علیه السلام) را خدا یا فرزند خدا نمی دانید؟ (إِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُون)
ویژگی های بهترین جدال ها
«جدال احسن» دو ویژگی دارد:
1- خوب سخنگفتن
خوب سخنگفتن مربوط به ظاهر کلام است و بدان معنا است که به گونهای صحیح از الفاظ و عبارات استفاده شود که سببِ از بین رفتن حق کسی نگردد؛ مقصود خدای سبحان از این که به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: (فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم ...) و به موسی و هارون(علیهما السلام) فرمود: (فَقولا لَهُ قَولًا لَینا) لیّن بودن در سخن گفتن و نیز نرمیِ خود گفتار است.
سیره ی پیامبران (علیهم السلام) بر این است که از آنچه مورد پذیرش طرف مخالف خود است برای مقابله ی با وی استفاده میکنند که این نوع استدلال، جدال نام دارد؛ لیکن جدال به نحو احسن؛ زیرا در حین آوردن دلیل برای طرف مخالف، نه حقّی، باطل جلوه داده میشود و نه باطلی حق؛ نه جهلی بر کسی تحمیل میشود و نه از جهلِ مخاطب، سوء استفاده خواهد شد
2 ـ سخنِ خوب گفتن
سخنِ خوب گفتن مربوط به محتوای کلام است. با تدبّر در مضامین سخنان انبیاء(علیهم السلام) در قرآن کریم در مییابیم، سخنِ خوب برای انتقالِ فکر و اندیشه، دارای ویژگیهایی به قرارِ زیر است:
الف) احاطه ی علمی به محتوای پیام
دعوتگر دینی در موضوع دعوت، بایستی از اطّلاعات کافی بهرهمند باشد.
این اصل، نکتهای ساده، ولی بسیار اساسی است و قرآن کریم از مباحثه ی بدونِ علم آدمی را برحذر داشته است: (... فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ ...) این آیه، منطق گفت و گو را تعریف میکند، چه اینکه نا آگاهی به موضوع گفت و شنود، ره آوردی پاک و مناسب را به بار نمیآورد، بلکه فضای سخن را به سوی اتهام زنی، دشنامگویی و ... میکشاند.
ب) گفتوگو از نقاط مشترک
دعوتگر دینی شایسته آن است تا مخاطبِ خویش را به خوبی بشناسد و سخن خویش را با نقاط مشترک یکدیگر آغاز کند: (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَهٍ سَوَاءٍ ...) به خصوص در حوزه ی گفتوگو با ادیان و مذاهب، نباید از مسائل اختلافی آغاز کرد؛ چه اینکه در این صورت، از همان آغاز این تصویر، در ذهنِ مخاطب ساخته و پرداخته میشود که در یک جنگ فکری ـ ایمانی قرار دارد و در نتیجه مخاطب، با تمامی ابزار و وسایل میکوشد که از این نبرد پیروز درآید. امّا اگر سخن از نقاطِ مشترک آغاز شود؛ آن مقاومتهای روحی پدید نمیآید؛ بلکه سخن در مسیری روان و آرام پیش خواهد رفت.
چنانچه حضرتِ ابراهیم(علیه السلام) به قصدِ هدایتِ قومِ خویش، خود را متمایل و متظاهر به دینِ آنها [پرستشِ اجرامِ آسمانی] نشان داد؛ امّا به محض غروبِ آن اجرام آسمانی، فرمود: من چیزی را که غروب می کند، شایسته ی پرستش نمی دانم و بدین ترتیب از موضع گیری آنها، نسبت به خود جلوگیری کرده و سپس ذهن آنها را به حقیقتِ ناب متمایل ساخت.
ج) پرسش آفرینی
پرسش زایی، روش قرآنی در انگیزش فکر و معرفت است. با پرسش آفرینی، دعوت شونده احساس ظرف خالی نمیکند؛ بلکه در برابر دعوتگر، خود را چشمه ی جوشان مییابد که با پرسشهای متوالیِ داعی، از درون به آبِ معرفت دست مییابد؛ زیرا مشکل بسیاری از مردمان آن است که فکر نمیکنند؛ چون در معرض پرسش قرار نمیگیرند.
به کارگیری از جدال احسن روشی بسیار مناسب و خداپسندانه برای قبولاندن حق به آنانی است که دارای نظری مخالف قرآن و سنّت اهل بیت علیهم السلام هستند
چنانچه حضرت ابراهیم(علیه السلام)، با خلق سۆال در اذهان خفته و انحراف یافته، قومِ خویش را از درون، با چالش مواجه میساختند.
آن حضرت با شکستنِ بتها و قرار دادنِ تبر بر روی دوش بتِ بزرگ: (فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ کَبیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُون) این سوال را در ذهن آن ها جاری ساخت که آیا بتِ بزرگ، بتها را شکسته است؟ اگر بله، به چه دلیل؟ و اگر نه، چرا تبر بر دوش اوست و او تنها سالم مانده است؟
د) ایجاد شک و تردید
شک، دروازه ی یقین است. انبیاء(علیهم السلام)، با تحدّی و تهاجم، به مناظره با مخالفانِ خود نمیپردازند؛ بلکه با تلاش برای ایجاد شک در اعماق وجود آن ها، سعی میکند فطرتِ خفته و نهادِ نهفته ی آنان را بیدار و متوجّه حقیقت کنند؛ تا خود، به بطلانِ اعتقادشان واقف شوند و به نور ایمان منور گردند.
مانند این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در حالی که به یقین، حق با او بود: (... إِنِّی عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّی ...) برای تکریم مخاطب و در کمالِ انصاف به مشرکان میفرماید که «ما یا شما بر حق هستیم یا در گمراهی آشکار»: (... وَ إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدیً أَوْ فی ضَلالٍ مُبینٍ) این آیه در قالب استفهام انکاری، مصداق کمالِ ملاطفت و نرمی در گفتار است؛ گذشته از آن که طرحِ مطلب به صورت سۆال، چنان چه در گذشته آمد؛ جاذبهای خاص دارد.
هـ) تأکید بر جزئیات
دعوتگر دینی بایستی بکوشد که از دروازه محسوسات، معبری برای ورود به امور فراجزئی بیابد. انبیاء(علیهم السلام) در ایجاد معرفت و باور در تودههای مردم، از جزئیات، سخن میگویند و سپس آن را به تفصیل بازگو میکنند و از طریق بیان و تکرار آن، به مرورِ زمان، تصویری شفاف حقیقت در ذهنِ مخاطبانشان مینشانند.
به کارگیری از جدال احسن روشی بسیار مناسب و خداپسندانه برای قبولاندن حق به آنانی است که دارای نظری مخالف قرآن و سنّت اهل بیت علیهم السلام هستند.
بار الها ما را در به کارگیری صحیح این روش یاری بفرما. اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزّمان.