سارا قاسمی جمعه ۹ آبان ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۵

در مورد نحوه‌ی مراسم عقد و عروسی از نظر اسلام توضیحاتی بفرمایید.

پاسخ: ازنظر دین ولیمه دادن برای ازدواج یک امر مستحب است. آشکار برپا کردن ازدواج جزو سنت ماست. پیامبر فرمود: عروسی را آشکار برپا کنید. امام خمینی در کتاب تحریرالوسیله دارد که ولیمه دادن عروسی یک یا دو روز مستحب است. پیامبر فرمود: ولیمه در روز اول حق و در روز دوم کرامت است اما در روز سوم ریا و سُمعه (یعنی کاری انجام بدهیم که به گوش بقیه برسد و آن‌ها بَه بَه کنند) است. سزاوار است که مؤمنین را برای ولیمه دعوت کنند و بر آنان است که دعوت را اجابت کنند و از ولیمه بخورند حتی اگر کسی که به ولیمه دعوت‌شده باشد روزه‌ی مستحبی داشته باشد. شایسته است که هم اغنیاء و هم فقرا را دعوت کنند و تنها اغنیاء را دعوت نکنند. پیامبر فرمود: بدترین ولیمه‌ها آن است که اغنیاء به آن دعوت‌شده ولی فقرا به آن دعوت نشوند. پس بحث ما در مورد میهمانی و دعوت میهمان نیست.

مراسم‌های عروسی ما چقدر به دین نزدیک است؟ کدام مراسم عروسی است که اجرای آن به خاطر انجام دادن یک امر مستحب است؟ آیا الآن مراسم عروسی به خاطر خداست یا به خاطر فخرفروشی است؟ چقدر از مراسم‌های به خاطر این است که به گوش دیگران برسد که چه مراسم باشکوهی گرفته شده است؟ آیا در عروسی‌های ما فقرا هم دعوت دارند؟ در چقدر از مراسم‌های عقد و عروسی اسراف انجام می‌گیرد؟ هزینه‌های مراسم عروسی با چه دردسری انجام می‌شود؟ چقدر از این هزینه‌هایی که برای عروسی می‌کنیم عاقلانه است؟ مراسم عروسی فقط شام نیست بلکه سالنی که گرفته می‌شود، منوی غذا و تعداد غذاها، ماشین عروس، عکاسی و فیلم‌برداری و حتی آلبوم عروسی، لباس عروس، سفره عقد، خرید سرویس طلا و آرایشگاه هم هزینه‌های هنگفتی دارند. حتی الآن کت‌وشلوار داماد هم هزینه‌ی بالایی دارد. مگر داماد می‌خواهد با کت‌وشلوار عروسی چکار کند که باید این‌همه هزینه پرداخت کند؟

آیا بااین‌همه هزینه عروسی، پدر و مادر داماد در این شب به آرامش می‌رسند؟ ما باید کاری بکنیم که هر وقت یاد شب عروسی می‌افتیم از آن لذت ببریم. بجای خرج کردن چندین میلیون در یک شب، می‌توان آن را برای آرامش خانواده هزینه کرد مثلاً خانه‌ای با اجازه کمتر و پیش بیشتر یا خانه‌ی بزرگ‌تری اجاره کرد یا مقداری پس‌انداز بکنند که خانه‌ای کوچک بخرند یا ماشینی بخرند. گاهی داماد چندین سال قسط مراسم عروسی را می‌دهد. ما نباید دنبال رؤیا باشیم. کسانی که خیلی زیادی برای عروسی کرده‌اند و به خودشان سختی داده‌اند، آیا خاطرات خوشی از آن روزها برایشان مانده است؟ اضطراب و استرس نداشتند؟ آیا فشار آوردن به خانواده، مایه‌ی رؤیا خوشی برای آن‌ها شده است؟

گاهی داماد عروسی نمی‌گیرد و خانم تا چندین سال به یاد او می‌آورد که عروسی نگرفته است و ناراحت است. ما باید بزرگ بشویم اینکه کاش ماشین یا لباس عروس فلان مدل بود یا ... برای ما خوشبختی نمی‌آورد. آیا کسانی که ماشین عروسشان مدل‌بالا بوده باعث شده است که به تفاهم برسند؟ آیا این‌ها باعث ضمانت زندگی است؟ حسرت، آرزو و افسوس خوردن برای این‌جور مسائل نشان می‌دهد که ما باید بزرگ بشویم. ما باید نوع نگاهمان را به زندگی عوض کنیم. اینکه شما همسری دارید که اهل نماز و روزه است و ایمان به خدا دارد و می‌توانید با او به آرامش برسید، از داشتن عروسی آن‌چنانی بهتر است. به خوشی‌هایی توجه کنیم که ارزش انسانی ما را زیر سؤال نبرد.

در مباحث ازدواج گفتیم که باید جوان به‌اندازه‌ای از رشد برسد تا ازدواج کند یعنی بزرگ بشود. این بزرگی می‌تواند در سن هجده‌سالگی باشد یا سن بیست‌وهفت‌سالگی. یکی از ایراد پدر و مادرهای امروزی این است که فرزندانشان را طوری تربیت نمی‌کنند که آن موقع که نیاز به ازدواج پیدا می‌کنند، آن موقع بزرگ بشوند. فرزندانی که می‌خواهند ازدواج کنند باید شخصیتشان شکل‌گرفته باشد تا بتوانند نظر منطقی خودشان را به خانواده‌شان بقبولانند ولی بعضی از پدر و مادرها سخت هستند. شما باید حس دلسوزی‌تان را طوری جهت بدهید که به نفع فرزندتان باشد. وقتی فرزند شما احساس نیاز به ازدواج می‌کند و شما احساس می‌کنید که می‌تواند یک زندگی را بچرخاند این‌قدر ازدواج او را به تأخیر نیندازید که از نظر روحی و معنوی دچار مشکل بشود.
سؤال اینجاست که آیا اکثریت مردم مبتلا به ازدواج آن‌چنانی و پرهزینه هستند که باید در مورد آن صحبت کرد؟ آیا مراسم‌های عقد و عروسی‌های امروزی در حد توان هر خانواده است؟ یعنی کسی که توان اقتصادی پایین دارد در حد خودش عروسی می‌گیرد و کسی که توان اقتصادی بالا دارد در حد توان خودش عروس می‌گیرد؟ بیشتر مردم در مراسم عروسی دچار سختی می‌شوند و بیش از توان مالی‌شان خرج می‌کنند. البته ممکن است که تجملات زیادی در عروسی‌شان نباشد ولی عروسی در توانشان هم نیست.

کسانی که توان اقتصادی مالی دارند نباید مراسم‌های تجملاتی را برپا کنند. داشتن پول نمی‌تواند مجوز اسراف باشد. در همه‌ی عروسی‌های مجلل اسراف می‌شود و غذاها دور ریخته می‌شوند. گناه درعروسی فقط به اختلاط زن و مرد و موسیقی‌های حرام نیست. ممکن است که عروسی برگزار بشود و گناه بارز در آن دیده نشود ولی اسراف زیادی در آن دیده می‌شود. خوب است که افراد پولدار مراسم عروسی‌شان را ساده‌تر بگیرند و مقداری را هم هزینه مراسم افرادی که فقیر هستند بکنند تا آن‌ها شما را دعا کنند. مسرفین در کنار منافقین گذاشته‌شده‌اند و برادران شیطان معرفی‌شده‌اند. در قرآن داریم که خداوند اسراف‌کنندگان را دوست ندارد. آیا باید در شب عروسی با اسراف کردن رابطه‌ی عروس و داماد با خدا قطع بشود؟ در ضمن این عروسی‌ها صحنه‌ی رقابت را تقویت می‌کند. همچنین این مراسم‌ها مفهوم جدیدی از خوشبختی و بدبختی را به ما می‌دهد. دختر و پسرها مراسم آن‌چنانی را دیده‌اند و سطح توقعشان بالا رفته است و حسرت می‌خورند. وقتی آن‌ها نمی‌توانند این مراسم‌ها را بگیرند احساس بدبختی می‌کنند.

وقتی ما سطح توقع مردم را بالا می‌بریم آن‌ها به این نتیجه می‌رسند که تا به توانایی مالی نرسیده‌اند در مقابل ازدواج جوانانشان بایستند و این مسئله‌ی اصلی ماست.

چه دلیل عقلی برای این‌همه هزینه وجود دارد؟ آیا بااین‌همه هزینه کردن برای مراسم‌ها می‌توان نظر مردم را جلب کرد؟ ممکن است که باز مردم پشت سر شما حرف بزنند. بیاییم عاقلانه خرج کنیم.

به کسانی که مراسم عروسی‌شان را به خاطر رقابت، بیش ازحد توانشان می‌گیرند می‌گوییم که چرا خوشبختی یا بدبختی خودتان را به کارهایی گره می‌زنید که عاقلانه نیست؟ چرا شما افرادی که هزینه بالا می‌کنند را الگو قرار می‌دهید؟ خوب است که الگوی ما افراد بزرگی مثل حضرت فاطمه باشند که با ولیمه ساده عروسی را برگزار کردند. چرا نگاهمان را به افرادی گره می‌زنیم که شخصیت خودشان را در این مراسم‌ها بروز می‌دهند؟ الگو گرفتن از این افراد بی‌احترامی به خود است. ما باید خودمان را از صحنه‌ی این رقابت بیرون بکشیم و عروسی را در حد توانمان برگزار کنیم.

اگر دختران جامعه‌ی ما خوب تربیت بشوند جامعه از هر نظر پیشرفت خواهد کرد. باید توجه ویژه‌ای به دختران که مادران آینده هستند بکنیم.

وقتی افراد جامعه به عروسی که مجلل گرفته می‌شود با دید بهتر نگاه می‌کنند و احترام بیشتری به کسانی که این جشن‌ها را گرفته‌اند نسبت به کسانی که عروسی‌های ساده داشته‌اند می‌گذارند و آن‌ها را متمدن می‌دانند، ما باید چکار کنیم؟

پاسخ: این دغدغه‌ها را در شغل، مهریه و شغل پدر هم گفته‌اند. بیاییم برای همیشه تکلیف خودمان را با حرف مردم روشن کنیم. ما فقط یک‌بار زندگی می‌کنیم. تنها سریال تکرارناپذیر، عمر است. وقتی عمر تمام شد دیگر تمام‌شده است. برای این یک بار زندگی کردنمان فکر کنیم و ببینیم که چقدر دینمان و عمرمان را خرج مردم می‌کنیم. آیا این کار ارزش دارد؟ ما در برابر این نگاه متمدنانه چه چیزی را داریم می‌دهیم. باید تاجر خوش‌فکر و سلیقه‌ای باشیم و ببینیم که تناسبی بین چیزی که داریم می‌دهیم و چیزی که داریم می‌گیریم وجود دارد؟ و آیا این کار ارزش دارد؟ امیرالمؤمنین فرمود: وقتی علما و فقها (در اینجا فقیه یعنی کسی که عمیق فکر می‌کند) باهم نامه‌نگاری می‌کنند سه چیز می‌نویسند: هرکس دنیای‌اش را خرج آخرتش بکند خدا دنیای او را تامین می‌کند، هر کس درونش را اصلاح کند خدا ظاهر او را اصلاح خواهد کرد، هر کس رابطه ی خودش را با خدا اصلاح کند خدا رابطه ی او با مردم را اصلاح خواهد کرد.

اگر ما این زندگی تکرارناپذیر را از دست بدهیم با چه چیزی می خواهیم آن را جبران کنیم؟ بیاییم هم خدا و هم مردم را داشته باشیم. روایت داریم: هر کس برای خدا باشد خدا هم برای اوست. در دعای عرفه داریم: خدایا کسی که تو را گم کرده است چه چیزی پیدا کرده است و چه چیزی پیدا کرده است کسی که تو را پیدا کرده است؟ حرف واقعی خداست. ما فکر می‌کنیم که اگر مردم به خاطر عروسی به ما احترام گذاشتند این می‌تواند جای خدا را برای ما پر کند. این اشتباه و غیرواقعی است. به به کردن مردم برای ما چه فایده ای دارد؟ ما باید کاری بکنیم که خدا ما را تحویل بگیرد نه مردمی که همیشه هم برای تحویل گرفتن شان از ما هزینه می‌گیرند.

بین احترام به مردم و احترام به خدا منافاتی وجود ندارد ولی راهش این است: دل های مردم دست ما نیست بلکه دست خداست زیرا او مقلب القلوب است. اگر ما بخواهیم خودمان دل های مردم را به سمت خودمان جلب کنیم هم خدا را از دست می‌دهیم و هم مردم را ولی اگر خدا را انتخاب کردیم، خدا می فرماید که بخل نورزید و در حد توانایی تان میهمان نوازی کنید. ما در مورد ولیمه دادن حرفی نداریم ولی این را قبول نداریم که برای احترام گذاشتن مردم به ما، در عروسی چند جور غذا بدهیم. این‌ها اکرام نیست بلکه این کار برای رفع نقص شخصیتی است. این کار اهانت کردن به خود است. ما باید نظر مدیر این عالم را جلب کنیم یعنی طوری عمل کنیم که مدیر این عالم ما را تحویل بگیرد و آن موقع ما احساس بی نیازی می‌کنیم و به حرف های خدا گوش می‌دهیم. گاهی وقتی ما به حرف های خدا گوش می‌دهیم مردم از دست ما ناراحت می‌شوند، این اشکالی ندارد. خدا می فرماید: کسانی که ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام بدهند خداوند محبت شان را در دل مردم می اندازد.

وقتی امام حسین (ع) با یزید مبارزه می کرد مردم او را خارجی می نامیدند ولی امام به خاطر اصلاح فرهنگ مردم مبارزه کرد. پس ما هم باید با فرهنگ های اشتباه مبارزه کنیم. الآن جایگاه امام حسین (ع) در بین مردم چیست؟ همه امام حسین (ع) را دوست دارند حتی غیر مسلمان‌ها.

کسانی که به خاطر مردم تلاش کردند که عروسی‌های آن‌چنانی بگیرند، الآن ناراحت هستند زیرا نتوانستند مردم را راضی کنند و از خدا هم دور شده اند. ما باید کار درست را انجام بدهیم یعنی باید از درون غنی بشویم و به نظر مردم کاری نداشته باشیم. در پیامکی نوشته بودند که من دو سال پیش دوازده میلیون برای عروسی ام خرج کردم و سه ماه است که به خاطر بدهی عروسی ام، از همسرم جدا شده ام. در پیامک دیگری نوشته‌اند: من برای حرف مردم چهل میلیون تومان برای عروسی قرض کردم که الآن با بهره اش نود میلیون شده. من مانده ام با بدبختی و آبروی رفته. پیامک دیگر نوشته: ما برای جهیزیه خواهرم زمینی را فروختیم که الآن خیلی قیمت پیدا کرده است. صاحبخانه خواهرم را جواب کرده و او اثاث هایش را در انباری گذاشته و در خانه‌ی مادرشوهرش زندگی می‌کند.

البته تعدادی پیامک هم بود که مراسم تشریفاتی گرفته بودند و الآن هم زندگی خوبی دارند ولی تعداد آن‌ها خیلی کم بود. ممکن است کسانی که مراسم آن‌چنانی می‌گیرند برای خودشان مشکلی پیش نیاید ولی با این کار سطح توقع مردم را بالا می برند و بعد برای دیگران مشکل پیش می آید. اشتباه اول را کسی انجام می‌دهد که توان مالی دارد و عروسی مجلل می‌گیرد و توجه ندارد که با این کار سطح توقع مردم را بالا می برد و اشتباه بزرگتر را کسی می‌کند که توان مالی ندارد ولی با قرض یا ربا که جنگ با خداست می‌خواهد در میدان رقابت کم نیاورد.

در بعضی از کشورهای سرمایه دار افراد پولداری هستند که عروسی‌های مجلل می‌گیرند ولی افرادی که توان مالی ندارند به آن‌ها نگاه نمی‌کنند و زندگی خودشان را خراب نمی‌کنند.

اگر کسی مراسم ساده ای گرفت، خوب است که مورد تشویق قرار بگیرد تا فرهنگ ساده گرفتن یک فرهنگ ارزشی بشود.

خانمی گفته بودند که تمام برنامه‌های شما شعار است. فکری برای جوانان بکنید. ما تا چه زمانی می خواهیم منتظر باشیم که دیگری کاری برای ما بکند. فرهنگ ما در بحث ازدواج دچار خودآزاری شده است. همه خانواده ها می‌دانند که جوانان نیاز به ازدواج دارند ولی موانع زیادی برای ازدواج درست کرده‌اند. بعضی ها می گویند که دفترچه ی قسط برای ما حکم سرطان را دارد. اگر ما یک بار تصمیم بگیریم به حرف کسی گوش بدهیم که از همه به ما مهربانتر است، هم دنیا و هم آخرت مان درست می‌شود. وقتی یک رابطه ی عاشقانه برقرار می‌شود توجه انسان از همه جا سلب می‌شود. همه‌ی به خدا می‌گوییم که عاشق تو هستیم. پس یک بارهم به آن عمل کنیم. اگر ما از درون با خداوند پیوند برقرار نکنیم و احساس غنای شخصیت نکنیم همیشه محتاج نگاه مردم هستیم. در دعا داریم: خدایا کاری بکن که احساس بی نیازی در من شکل بگیرد.

در پیامکی گفته اند که شما می‌گوییم عروسی و تالار و ... مهم نیست. عروسی فقط یک شب است. آرزوی ما جوانان چه می‌شود. اگر این کار را نکنیم باید تا آخر عمر حسرت بخوریم. ما نمی‌گوییم که عروسی نگیرید ولی اگر توان رقابت با دیگران را ندارید این کار را نکنید زیرا عاقلانه نیست. افرادی هم توان مالی دارند به خاطر یک شب دل دیگران را نسوزانند. انسان نباید به خاطر یک شب خودش را این به سختی بیندازد و دل دیگران را بسوزاند.
یکی از دلایل اختلاف عروس و مادرشوهر یا داماد و مادرزن به خاطر دردسرهایی است که از طریق عروس یا داماد به آن‌ها رسیده است؛ مثلاً پدر داماد با اصرار خانواده عروس مراسم آن‌چنانی می‌گیرد و هر بار که قسط این مراسم را می‌دهد بطور ناخودآگاه عکس عروس در کنار قسط ها در ذهنش می آید؛ و این کینه ها بهانه ی خیلی از مشکلات می‌شود. پس سعی کنید که برای زندگی تان آرزوهای بزرگ داشته باشید. آرزو داشته باشید که در زندگی آرامش داشته باشید.

در پیامکی نوشته‌اند: من پول یک خانه را برای عروسی خرج کردم. تا مدتی با حرف فامیل که می گفتند: مراسم فقط مراسم محسن، کیف می کردم ولی الآن هر بار که اثاث کشی می کنم یا طلبکار زنگ می زند، توی سرم می‌زنم.

بعضی‌ها روی هدیه‌هایی که در عروسی می‌گیرند حساب می‌کنند؛ مثلاً حساب می‌کند که فلان مبلغ را بدست می‌آورد. بعضی ها روی این مبلغ حساب می‌کنند و ضرر می‌کنند زیرا نصف مبلغ عروسی‌شان هم به دست شان نمی آید. آیا این کار درستی است که در شب عروسی نام هدیه دهنده و مبلغ آن را بلند می گویند؟ یعنی صحنه‌ی رقابت درست می‌کنند. اصل هدیه دادن درست است ولی خوار یا تحقیر کردن دیگران درست نیست. ممکن است که دو تا برادر باشند که وضع مالی یکی خوب باشد و دیگری خوب نباشد. برادری که وضع مالی‌اش خوب نیست برای اینکه از برادرش عقب نماند برای دادن هدیه به سختی می‌افتاد. چرا ما عروسی را ساده نگیریم که دیگران به سختی بیفتند و خودمان هم منتظر شمردن هدیه‌های دیگران باشیم؟ اگر کسی بخواهد به قصد قربت به عروس و داماد کمک کند می‌تواند مخفیانه به آن‌ها کمک کند و نیازی به اعلام ندارد.

خانمی نوشته بودند که ما مراسم مان را ساده گرفتیم و پولش را به مستمندان کمک کردیم. خانمی نوشته‌اند که ما عروسی‌مان را ساده برگزار کردیم ولی سال بعد خانه خریدیم. جوانان با توکل به خدا می‌توانند ازدواج کنند.

 

من ازدواج کرده‌ام و ماهی شش صد هزار تومان دارم. خانه‌ای اجاره کرده‌ام با بیست میلیون تومان پول پیش و سی‌صد هزار تومان. با سی‌صد هزارتومان باقیمانده چطور زندگی‌ام را بچرخانم؟

پاسخ: در هر مسئله‌ای پای مشکلات اقتصادی به میان کشیده می‌شود. من گرانی را می‌بینم و جایگاه دولت را در تأمین اقتصادی مردم انکار نمی‌کنم. حتی دوست ندارم مسئولین این حرف‌ها را بشنوند و مردم پیامک بزنند که شما می‌خواهید کم کاری مسئولین را توجیه کنید. ما صریح‌ترین حرف‌ها را به مسئولین زده‌ایم. جوانی که به خدا و قوانین الهی اعتقاد ندارد آیا محاسبه‌ی خرج و دخلش با خرج و دخل یک جوان مسلمان یکی است؟ ما به خدا و آیت الهی اعتقاد داریم و می‌دانیم صاحبی بنام خدا داریم.

در قرآن داریم: کلیدهای آسمان و زمین دست خداست؛ بنابراین برای هر کس که بخواهد روزی را گشاده می‌گیرد و برای هر کس که بخواهد تنگ می‌گیرد. هرکس تقوای الهی پیشه کند یعنی حرفهای خدا را گوش کند، خدا راه خروج از مشکلات را برای او قرار می‌دهد و از جایی که گمان نمی‌کند به او روزی می‌دهد. این‌ها آیات الهی است و ما به این‌ها اعتقاد داریم. رزق مشخص ایشان ماهی شش صدهزارتومان است. این آیات کلام خداست (آیه 2 و 3 سوره طلاق) شرط این روزی تقواست. بعضی ها می گویند: خدا از کجا روزی می‌دهد؟ فقط خدا از کجا بودن رزق را می داند. جایگاه وعده ی خدا در زندگی ما کجاست؟ اگر مدیر شرکت به شما بگوید که اگر خوب کار کنید از ماه دیگر دو برابر حقوق می دهم، حتما این انگیزه ای برای شما می‌شود که منظم و خوب کار کنید. آیا نمی‌شود که روی مدیر این عالم حساب باز کرد؟ پیامبر فرمود: تقوا را بعنوان تجارتی بگیرید که رزق را بدون سرمایه برای شما می‌آورد و بعد آیه 2 و 3 سوره طلاق را خواند. در تفاسیر ذیل این آیات رزق مادی و معنوی زیاد می‌شود. تقوا باعث می‌شود رزق شما زیاد بشود و گناه باعث می‌شود رزق شما کم بشود.

گاهی اوقات حساب و کتابی که روی وعده ی پدرمان باز می‌کنیم بیشتر از حسابی است که روی وعده ی خدا باز می‌کنیم. ممکن است که اگر شما به یکی از حرف‌های پدرتان گوش ندهید نظرش در مورد وعده‌هایی که داده عوض بشود ولی خداوند این طور نیست. افرادی که در گذشته ازدواج می‌کردند حساب و کتاب الآن را نداشتند ولی بعداً خانه دار و ماشین دار شده اند. این‌ها به خاطر برکت است. جوان شب عروسی اش را با گناه آغاز می‌کند ولی می‌خواهد که خدا به او توجه کند. شب عروسی مقدس ترین و زیباترین شب زندگی شماست. چرا اول زندگی مان را با گناه، اسراف و سوزاندن دل دیگران شروع می‌کنیم؟ اگر ما تقوا را محور زندگی مان قرار بدهیم و مراقب گوش و چشم و نان مان باشیم خدا به ما توجه می‌کند. قدیمی ها بیشتر قسمت های زندگی شان با برکت می گذراندند.

عالم قانون دارد. اگر کسی به عالم به نگاه مادی توجه کند اشتباه کرده است و اگر کسی فقط به عالم نگاه معنوی داشته باشد و تنبلی بکند، باز اشتباه کرده است و معلوم می‌شود که اصلا تقوا ندارد. امروزه به خاطر تفکر مادی گرایی که درعالم وجود دارد، گاهی اوقات این تفکر به ما هم سرایت می‌کند. خدا هست و به ما توجه دارد، نه خواب او را فرا می‌گیرد و نه چرت او را می‌گیرد، هیچ ضعفی در او وجود ندارد و از مادر هم به ما مهربانتراست و ما را به طرف خودش می‌خواند.

بعضی گفته اند که این‌قدر شعار ندهید و کار مفیدی برای ازدواج آسان جوانان بکنید. اولا شعار دادن بد نیست. گاهی اوقات یک حرکت به شعار تبدیل می‌شود برای اینکه دیگران آن را بشنوند. من شعار می دهم تا همه بشنوند گرچه خیلی ها مخالفت می‌کنند. این شعارها به دل کسانی که به سختی ها افتادند می نشیند و می گویند که ما سعی می‌کنیم از این سختی هایی که برای خودمان درست کردیم فرار کنیم. شعار دادن اگر فقط حرف زدن برپایه ی اصول استوار نباشد کار بدی است ولی ما شعار می‌دهیم که ازدواج آسان محقق بشود.

اگر مسئولین فکری به حال ازدواج جوانان نکنند بیشتر طرح مسائل فرهنگی آب در هاونگ کوفتن و بی فایده است. در طرح و برنامه ها ی فرهنگی باید ازدواج در اولویت قرار بگیرد. بعضی گفته اند که نفس شما از جای گرم بلند می‌شود. بله، وقتی من می دانم که صاحبی مثل خدا دارم و قدرت او بی نهایت است، نفس من از جای گرم بلند می‌شود. تا وقتی خدا هست باید نفس ما از جای گرم بلند شود.

من معتقد هستم که جامعه‌ی ما به نقطه ای رسیده که بسیاری از خانواده ها لای منگنه این رسم و رسوم ها و سبک های ازدواج ایرانی گیر کرده‌اند. اگر این شعارهای که ما می‌دهیم زیاد گفته بشود، آرام آرام جرأت شکستن این سدها به خیلی ها داده می‌شود و تغییر ایجاد می‌شود.

 

در مورد انتخاب شوندگی دختران توضیحاتی بفرمایید.

پاسخ: یکی دیگر از موانع ازدواج آسان مسئله‌ی انتخاب شوندگی دختران است. بعضی از دختر خانم‌ها که در سن 32 سالگی به ما پیامک می‌دهند باید بپذیرند که در سن طراوات‌شان با سخت‌گیری‌های بی‌مورد (نداشتن شغل ثابت، حساس شدن روی قیافه و...) خواستگاران را رد کرده‌اند و تعداد خواستگاران شان کم شده است و الآن از ازدواج مأیوس شده اند. دخترانی که در سن طراوت هستند باید از این‌ها عبرت بگیرند؛ مثلاً بیست سال دارند و به سن ازدواج رسیده‌اند و به امید خواستگار بهتر، خواستگارها را رد می‌کند. بطور طبیعی انتخاب شوندگی در کنار تعداد خواستگار کم، کار را برای این‌ها سخت کرده است.

در ضمن با وجود سخت گیری ها و مشکلات کنونی پسرها هم که انتخاب کننده هستند وضعیت بهتری از دخترها که انتخاب شونده هستند ندارند. زیرا آن‌ها می گویند که ما هر وقت به خواستگاری می روییم اول در مورد شغل ثابت سؤال می‌کنند؛ و بعضی ها به خاطر این مشکلات اصلاً اقدام به خواستگاری نمی‌کنند. پس انتخاب کنندگی پسرها در بعضی موارد امتیاز ویژه‌ای برای شان نبوده است.

من معتقد به این نوع انتخاب شوندگی دخترها نیستم، اینکه دختر و خانواده منتظر باشند که حتما یکی درخانه را بزند. سبک زندگی ما به گونه ای تغییر کرده که همسایه از همسایه خبر ندارد، این ایراد است. در گذشته این نوع انتخاب شوندگی می‌توانست پاسخگو باشد، ولی الآن این طور نیست. در گذشته شهرها این‌قدر توسعه پیدا نکرده بود و شهرهای کوچک زیادی داشتیم، همه همدیگر را می شناختند و زندگی روستایی زیاد بود؛ و بصورت طبیعی دخترها در معرض انتخاب شدن زیاد بودند و خواستگاران زیادی داشتند. در گذشته اینقدر زندگی ها بسیط بود که در سن پانزده سالگی مشخص بود که شوهر این دختر چه کسی است.

اگر ما الآن فکری به حال این فرهنگ نکنیم سه تا اتفاق بد در این جامعه می‌افتد:

1- بعضی ازدختران خودشان به فکر می افتند و کاری می‌کنند که انتخاب بشوند. بعضی از دختر خانم ها سعی می‌کنند که خودشان را بصورت زیبا یا با قیافه های جذاب در خیابان ها یا دانشگاه یا پارک ها عرضه کنند. این کار باعث می‌شود فضای جامعه ناامن بشود. دین می گوید که جامعه باید عرضه عفاف باشد؛ اما ارگانی یا افرادی که به این دختر خانم انتقاد می‌کنند آیا پای درد دل این دختر نشسته اند؟ البته دختر خانم ها بدانند که به هیچ بهانه ای حق ندارند فضای جامعه را فضای بی عفتی کنند. درد دل این دخترخانم این است که سن من سن ازدواج است و از نظر جسمی و روحی نیاز به کسی دارم که از جنس مکمل من است؛ و بتواند مرا کامل کند. وقتی می بینم که مادرم و پدرم و برادرم کاری نمی‌کنند و جامعه به فکر من نیست، به این نتیجه می رسم که این کار را انجام بدهم. شما باید برای ریشه ی این کار فکری کنید؟ دختر خانمی که خودش را این طور عرضه می‌کند بداند که انتخابش کاملا ظاهری است و شما تا وقتی می‌توانید روی طرف مقابل حساب کنید که قیافه ی شما برای او جذاب باشد. هر چقدر هم که ظاهر جذاب باشد اگر در کنار کفویت قوی و اخلاق خوب نباشد، زود تکراری می‌شود. پسری که بر اساس ظاهر شما به شما ابراز علاقه می‌کند، این علاقه قابل اطمینان نیست.
بعضی دخترها انتخاب شونده می‌شوند و موردی را پیدا می‌کنند و موضوع را صریح به آقا پسر می گویند. کسی که روان شناسی را بداند می داند دختری که از پسر خواستگاری می‌کند آن پسر دچار عشق لحظه ای می‌شود؛ و قابل اعتماد نیست و ممکن است که این نوع انتخاب بعدها باعث سرکوفت بشود.

2- بالا رفتن سن ازدواج است. الآن شما در اطراف تان تعداد زیادی دختر می شناسید که سن بالایی دارند ولی هنوزازدواج نکرده‌اند.

3- انتخاب ها اجباری می‌شود. دختر وقتی می بیند که سنش بالا رفته است از معیارهای حداقلی خودش دست بر می دارد فقط برای اینکه ازدواج کند. این خطرات جامعه را تهدید می‌کند.

دوتا راه کار عملیاتی وجود دارد ولی می دانم که راه کار اول در جامعه‌ی ما عملیاتی نیست. اینکه خانواده ی دختر از پسری که مناسب دختر آنهاست خواستگاری کند. اینکار اشتباه نیست زیرا در سوره قصص داستان دختران شعیب است که می فرماید: حضرت شعیب به حضرت موسی گفت که من قصد دارم که یکی از دخترانم را به ازدواج تو در بیاورم و مهریه اش هم این است که هشت سال برای من کار کنی یا ده سال و انتخاب با توست و من نمی خواهم به تو سخت بگیرم. الآن این فرهنگ در جامعه‌ی ما رواج ندارد. اگر خانواده ی دختر به پسری بگوید که می خواهیم داماد ما بشوی، در بسیاری موارد خانواده پسر و پسر فکر بدی می‌کنند. پس الآن این فرهنگ در جامعه‌ی ما وجود ندارد. ولی باید فرهنگ سازی بشود.

 

در مورد انتخاب‌شوندگی دخترها و راه کار آن توضیحاتی بفرمایید.

پاسخ: ازدواج یک نیاز است دختر و پسر هم ندارد. ما یک شیوه‌ی سنتی بنام انتخاب شوندگی دخترها داشته ایم؛ یعنی دخترها می‌نشستند تا پسرها به خواستگاری شان بیایند. وضعیت سبک زندگی درجامعه‌ی ما، پیچیدگی روابط، بزرگ شدن شهرها و در سبک زندگی که همسایه از همسایه ی خبر ندارد، بنظر می رسد بسنده کردن به انتخاب شوندگی سنتی، می‌تواند باعث بالا رفتن سن ازدواج دخترهایی بشود که در معرض انتخاب نیستند. اگر نخواهیم فکری به حال این مسئله بکنیم باید منتظر سه تا نتیجه‌ی بد باشیم:

خود دختر خانم ها به این کار اقدام می‌کنند یعنی سعی می‌کنند کاری بکنند که انتخاب بشوند و دو کار می‌کنند یعنی اینکه زیبایی شان را عرضه می‌کنند تا در معرض انتخاب قرار بگیرند یا اینکه خودشان به خواستگاری یک پسر می روند. نتیجه ی کار اول این می‌شود که انتخاب صرفاً بر اساس ظاهر انجام می‌گیرد و معیارها و ملاک‌هایی که می‌تواند برای خوشبختی یک زوج موثر باشد موردغفلت قرار می‌گیرد؛ و خواستگاری دختر از پسر باعث می‌شود که یک عشق های لحظه ای در دل پسر ایجاد بشود که نمی‌تواند نقطه ی اتکای خوبی باشد. نتیجه ی دیگر این است که عده ای سن شان بالا می رود و این به نوعی ظلم است در حق دختری که بعنوان یک انسان نیاز به ازدواج دارد. نتیجه ی سوم این می‌شود که وقتی می بیند در مورد خواستگارهایی که می آیند نمی‌تواند انتخاب متناسب با ملاک های خودش را داشته باشد، چشم هایش را می بندد و یکی را انتخاب می‌کند؛ که خطر این خیلی زیاد است و زندگی با کسی که کفو انسان نیست زندگی متزلزل و پرخطری است.

یکی از راه کارها این است که خانواده ی دختر از پسر خواستگاری کند که این اشکال شرعی و دینی ندارد. مثل داستان حضرت موسی و شعیب پیامبر. با توجه به فرهنگ موجود در جامعه‌ی ما بنظرمی رسد که الآن این قابل توصیه نیست مگراینکه انسان مطمئن باشد طرف مقابل ظرفیت این پیشنهاد را دارد. وقتی این داستان اتفاق می افتد در آینده ی اگر در زندگی این دختر و پسر اختلافی پیش بیاید، سرکوفت زده می‌شود که خانواده ات سراغ من آمدم و من تو را نمی خواستم. پس ما این راه را توصیه نمی‌کنیم. ولی امیدواریم فرهنگش در جامعه‌ی ما باب بشود؛ و پیشنهاد خانواده ی دختر به پسر دلیل روی دست ماندن دختر تحلیل نشود.

اصل انتخاب شوندگی دخترها کار بدی نیست اینکه دختر مظهر ناز است و پسر مظهر نیاز و اینکه پسر به خواستگاری دختر برود؛ و اگر ازدواج از این طریق شکل بگیرد یک مسیر طبیعی است و باید بپذیریم که این از آن مسیرهای طبیعی نیست که وحی مُنزَل باشد که اگر به آن دست بزنیم زمین و زمان بهم بریزد. در سیره ی پیامبر داریم که هنگام منبر رفتن رسول خدا، زنی بین سخنرانی پیامبر گفت که من زن مجردی هستم که نیاز به ازدواج دارم. آیا کسی شوهر من می‌شود؟ پیامبر نگفت: ای زن، عفت پیش کن بلکه پیامبر در وسط سخنرانی سؤال کرد که آیا کسی شوهر این زن می‌شود؟ یعنی هیچ کس از این حرف بدش نیامد؛ زیرا این زن ابراز نیاز کرد. امیدوارم روزی فرهنگ جامعه‌ی ما به‌اندازه‌ای برسد که وقتی دختر از نیازش صحبت می‌کند کسی نگوید: داری کار بد می کنی. اگر انتخاب شوندگی منجر به این سه نتیجه ی ناگوار نمی شد شاید ضرورت نداشت ما راه های دیگر را بگوییم. واقعیت این است که با وضع موجود، در انتخاب شوندگی دختران مشکلاتی بوجود آمده است.

در یک سنی مثل 21 تا 24 سالگی خواستگاران زیادی وجود دارد؛ و آن موقع زمان طراوت ازدواج دختر است. البته تا انسان زنده است نیاز به انس دارد زیرا انسان از انس گرفته شده و نیاز به همدم دارد. ما از فرهنگ بعضی مناطق گِله داریم که وقتی خانم شوهرش را از دست می‌دهد و بچه هم دارد، باید دیگر ازدواج نکند و می‌گویند که زشت است.

خانمی در پیامک نوشته‌اند: بعضی کارشناسان می گویند که در سن بالا شما می‌توانید از اصول ازدواج تان کوتاه بیایید ولی کارشناس برنامه ی شما می گوید که کوتاه آمدن باعث مشکلاتی می‌شود. من فکر نمی کنم نظر کارشناسان این باشد که وقتی سن تان بالا رفت هر آقایی که به خواستگاری آمد شما او را قبول کنید. در ازدواج نیاز به کفویت داریم یعنی همتایی در اصول وعقاید. باید یکسری کفویت هایی وجود داشته باشد تا شما بتوانید بعنوان همسر به طرف مقابل نگاه کنید و در کنارش احساس خوشبختی بکنم. نباید از این معیارها و ملاک ها کوتاه آمد اما ما به دخترانی که در سن طراوات ازدواج هستند یعنی در سنی هستند که خواستگار زیاد دارند توصیه می‌کنیم زیاد سخت نگیرید. اگر اولین موردی که آمد معیارهای حداقلی شما را داشت در باقی موارد سختگیری نکنید. نگویید که ممکن است خواستگاری بهتر از این بیاید. اگر کسی سنش بالا رفت و کسی به خواستگاریش آمد که حداقل معیارها را نداشت (مقید بودن به دین وسالم بودن ازنظر اخلاقی) نباید این فرد را قبول کند. ازدواج نکردن بهتر از ازدواج کردن و شکست خوردن است.
کسانی که پسر دارند بدانند وقتی پسر شما دختری را می پسندد و به شما می گوید که دختری را پسندیده ام شما آن را به بی حیایی تعبیر نکنید بلکه این طور تعبیر کنید که باید پا پیش بگذارید.

چرا این فرهنگ در جامعه‌ی ما وجود ندارد که وقتی یک دختر، پسری را پسندیده، نباید آن را با یک بزرگتر مطرح بکند و خیالش هم راحت باشد که خانواده اش طرح تمایل را بعنوان بی حیایی حمل نمی‌کنند؟ مگر این دختر حق ندارد؟ بجای اینکه این دختر خودش طرح دوستی بریزد یا مستقیما از پسر خواستگاری کند به بزرگترش بگوید که من کسی را پسندیده ام و احساس می کنم برای زندگی من خوب است. اگر این فرهنگ جابیفتد که این دختر موضوع را با خانواده اش مطرح کند و با یک تصمیم گیری جمیع این اتفاق بیفتد، آیا اینکار بدی است؟ عده ی قابل توجهی طرح این موضوع را کار زشتی می‌دانند؛ و می گویند که دختر حق ندارد در این مورد حرفی بزند. این کار باعث می‌شود که دختر بدنبال دوستی های اشتباه برود که به سوءاستفاه ختم می‌شود. وقتی دختر این مطلب را با پدر و مادرش مطرح می‌کند مدیریت کردن احساس بهتر می‌شود. بعضی از پدر و مادرها گفتند که شما دارید باب بی حیایی و بی عفتی را باز می‌کنید. اگر دختر شما حرف هایش را به شما نگوید، به چه کسی بگوید؟

حتما به دوستش می گوید که او هم خام است و دوستش هم می گوید که این مسئله را با یک بزرگتر مطرح نکن زیرا زود به تو اَنگ می زنند و حساس می‌شوند و ... وقتی دختر این را در فضای بامحبت و عاقلانه خانواده مطرح می‌کند بشدت احساسش، مدیریت می‌شود؛ و دختر متوجه می‌شود که اشتباه کرده و دست از آن برمی دارد. اگر دختر اشتباه نکرده بود، پدر می‌تواند با یک فرد دلسوز و مهربان موضوع را مطرح کند تا این فرد واسطه ی ازدواج بشود.

بعضی ها می گویند پس غیرت پدر کجا رفته است؟ من از این افراد می پرسم غیرت یعنی چه؟ حکمی از طرف خدا آمد و سعد نزد پیامبر آمد و گفت که غیرت من قبول نمی‌کند که این حکم را در مورد زنم اجرا کنم. پیامبر فرمود: سعد فرد غیوری است ولی غیرت من از او بیشتر است و خدا غیرتش از من بیشتر است.

بعضی ها غیرت را به معنای تعصب می‌گیرند. آیا غیرت شما قبول می‌کند که سن دختر شما آنقدر بالا برود که به ما پیامک بزند برای اینکه به کار حرام نیفتم کاری برای من بکنید؟ غیرت ما نباید تحریک بشود وقتی که زمینه ی گناه و دوستی با پسرها برایش فراهم شده است؟ آیا نباید به غیرت ما بربخورد که دخترم با پسری ازدواج کند که دوستش ندارد و به خاطر فشار این گزینه را انتخاب کرده است و در آینده به طلاق بیانجامد؟
البته ما تاکید می‌کنیم که اگر فرد امین و دلسوزی در اطراف شما نیست، شما این کار را نکنید. در ضمن این طرف امین و دنیا دیده وقتی می‌خواهد موضوع را با پسر مطرح بکند گزینه را از طرف خودش مطرح کند.

امروزه بدون اینکه پدر و مادرها و خواهر و برادرها به این افراد عاقل پخته بگویند که برای ما واسطه گری بکند، باید فرهنگ واسطه گری در جامعه‌ی ما رواج پیدا بکند. چرا وقتی ما دختر و پسر مجرد می شناسیم انگیزه برای واسطه شدن نداریم؟

حضرت علی (ع) فرمود: بهترین واسطه گری، وساطت در امر ازدواج بین دو نفر است تا خدا بین این دو جمع بکند. پیامبر فرمود: هر کس برای ازدواج دو تا مومن تلاش کند تا آن‌ها به یکدیگر برسند خداوند هزار حورالعین را به ازدواج او درمی‌آورد که هر کدام از آن‌ها قصری از دُر و یاقوت دارند و برای هر قدمی که در این مسیر برمی دارد به ازای هر کلمه ای که در این باره سخن می گوید عمل یکسال را برای او می‌نویسند که شبها را بعبادت گذرانده و روزهایش را روزه گرفته است.

چرا ما واسطه نمی شویم؟ اگر این کار تبدیل به یک فرهنگ بشود می‌تواند قسمت قابل توجهی از مشکلات را حل کند. چرا فرهنگ واسطه گری در جامعه‌ی ما جا نیفتاده است؟

بعضی ها می گویند: به خاطر واسطه گری بلایی سر ما آورده اند که نپرس. اگر بعد از ده سال مشکلی برایشان پیش باید، تقصیر واسطه می‌گذارند. البته در روزهای خوبی ما را به یاد نمی آورند.

کسانی که می‌خواهند واسطه بشوند به خاطر خدا واسطه بشوند حتی اگر همه‌ی تقصیرها را به گردن شما بیندازند. شما اخلاص داشته باشید. دیگر اینکه در وساطت تلاش کنید که بر اساس یکسری معیارهای حداقلی معرفی کنید. بعضی ها مذکر بودن و مونث بودن را کافی می‌دانند که این درست نیست. سعی کنید کسانی را که می شناسید به یکدیگر معرفی کنید. اگر بدون شناخت واسطه گری می‌کنند حتما جوری معرفی کنند که طرف مقابل خیالش راحت نشود؛ یعنی نباید خیلی از طرفین تعریف کنید. واسطه باید بگوید که من یک واسطه هستم و شناخت و تحقیق را به خودتان واگذار می کنم. بگویید: به شناختی که من از این‌ها دارم بسنده نکنید؛ و تحقیق بکنید. کسانی که واسطه می‌شوند علاوه بر اینکه بایدخوبی ها را بگویند باید عیب ها را هم بگویند. بعضی ها می ترسند که این ازدواج سرنگیرد بنابراین عیبت ها را نمی گویند که این کار اشتباه است.

کسانی که ازدواج شان با واسطه جور شده است بدانند که زمانی که خواستگار نداشتند یا به دنبال خواستگاری بودند و کسی به آن‌ها دختر نمی داد را به یاد بیاورند که چقدر ناراحت بودند. حالا اگر به هر دلیل مشکلی در زندگی شما پیش آمده است یا خودتان بلد نیستید با هم زندگی کنید یا خوب انتخاب نکرده اید، هر لحظه به واسطه زنگ نزنید و گِله و شکایت کنید زیرا اینکار شما باعث می‌شود که ایشان دیگر واسطه گری نکند. بعضی ها کار خیر نمی‌کنند ولی بعضی ها مانع کار خیر می‌شوند. یکی نماز نمی خواند ولی یکی مانع نماز خواندن دیگران می‌شود. کسی که مانع می‌شود بدتر است. شما با این کار باعث می‌شود واسطه دیگر کار خیر انجام ندهد. در این نوع وساطت به دوطرف بگویند به هر دلیل موجه یا غیرموجه شما نپسندید بگویید: نه و رودربایستی نکنید زیرا من به خاطر خدا جلو آمده ام. بعضی ها به خاطر رودربایستی با واسطه، بله می گویند.

دخترخانم هایی که از پسر خواستگاری می‌کنند (به بزرگتر می گویند و به بزرگتر هم به واسطه می گوید) هم باید ظرفیت جواب منفی را داشته باشند؛ یعنی اگر پسر نه بگوید، دختر خانم نباید ناراحت بشود.

وقتی ما دختر و پسر مجردی را می شناسیم باید به همدیگر معرفی کنیم؛ زیرا زمانی که خودتان هم دختر مجرد داشتید، خدا خدا می کردی که یک نفر خواستگار خوب معرفی کند.

بعضی از دختر خانم ها برای اینکه موردی را پیدا کنند با آرایش کردن خودشان را عرضه می‌کنند ولی منظور این نیست که هر کس آرایش می‌کند منظورش این است. این یک واقعیت است که در جامعه‌ی ما وجود دارد.

بعضی می‌گویند: سن ازدواج بالا رفته و دولت هم نتوانسته کاری بکند و شما می خواهید با نصیحت و موعظه آن را حل کنید. امیدوارم که خودتان را خسته نکنید.

دولت باید زمینه ساز ازدواج جوانان باشد، اشتغال، مسکن و وام های ازدواج قابل توجه را فراهم کند ولی بدانید که ازدواج یک امر مردمی است و ما باید انگیزه پیدا بکنیم. ما نمی‌توانیم سازمان وساطت در ازدواج بزنیم و پرونده تشکیل بدهند زیرا ازدواج یک مسئله‌ی مردمی است؛ و خیلی بهتر بدست مردم حل می‌شود تا دولت. پس زمینه سازی ازدواج با دولت است ولی وساطت در ازدواج با مردم است.

دولت باید از ان جی او و نهاد مردمی حمایت بکند؛ اما بشرط اینکه منافع اقتصادی به میان نیاید یعنی یک موسسه ی خیریه باشد و کار برای خدا باشد و دیگر این که افرادی که در این موسسات هستند افراد پخته وعاقل باشند. در بعضی شهرها بنیاد خیریه فرهنگی در امر ازدواج دخالت می‌کند که دولت هم از آن‌ها حمایت می‌کند.

 

ظاهرا شما دوست دارید فرهنگ خواستگاری دختر از پسر را رواج بدهید اما یک کمی به غرور دخترها و خانواده‌هایشان فکر کنید، بعد بحث کنید. با این حرف‌ها پسرها را شیر می‌کنید و ارزش همه‌ی دخترها را پایین می‌آورید و رسم و رسوم ها را از بین می‌برید. به خاطر این حرف‌هایی که می‌زنید دیگر برنامه‌تان را نگاه نمی‌کنم. آیا بنظر شما فرهنگ‌های با عزت ما چه اشکالی دارند که ما فرهنگ‌های جدیدی را بخواهیم اتخاذ کنیم؟

پاسخ: بعضی‌ها فقط قسمتی از برنامه را می‌بیننند و بعد انتقاد می‌کنند. ما تاکید کردیم که خواستگاری دختر از پسر اشتباه است؛ و آثار بد آن را هم گفتیم. اگر ما واسطه گری ازدواج را می‌گوییم، برای این است که خواستگاری دختر از پسر صورت نگیرد. پس ما چنین حرفی نزدیم. خواستگاری دختر از پسر اگر چه شرعاً اشکالی ندارد ولی به خاطر واقعیت موجود، خانواده پسرها ظرفیت چنین خواستگاری هایی را ندارند و توجیه بدی انجام می‌گیرد، پس این کار هم نباید انجام بگیرد. پس دخترخانم ها از پسرها خواستگاری نکنند. همچنین خانواده ی دختر از پسر خواستگاری نکنند؛ مثلاً خانواده ی دختر پسری را می بیند و به دلایلی احساس می‌کند که این پسر و خانواده اش کفو دختر اوست. ولی در معرض انتخاب همدیگر نیستند. در این صورت یک واسطه ی امین و دنیا دیده را انتخاب می‌کند که بتواند به او اعتماد کند، بدون اینکه علاقه ی داستان خانواده دختر را بیان کند، این دختر را به پسر و خانواده اش معرفی کند.

اگر فرد امینی را سراغ ندارید این کار را نکنید. وقتی شما راه کار ما را نفی می‌کنید، آیا شما راه کار دیگری سراغ دارید؟ اگر شما راهکار معقولی داشته باشید آن را در برنامه مطرح می‌کنیم. شما چند تا دختر را می شناسید که در سن ازدواج هستند و گزینه ی مناسبی به آن‌ها معرفی نشده است؟ ممکن است که عده ای از دخترها سخت گیر باشند ولی عده ای هم هستند که سخت گیری نمی‌کنند ولی هنوز خواستگار مناسبی برای آن‌ها نیامده است.

اگر این راه کار در کنار راه کار موسسه ی خیریه همسریابی قرار بگیرد می‌تواند مشکلات فعلی را حل کند. عزت نفس یعنی چه؟ وقتی ما می پذیرم که یک دختر نیاز به ازدواج دارد آیا این خلاف عزت نفس است؟ آیا راه کارهای ما با عزت نفس مخالفت دارد؟ آیا ندیدن مشکلات، مسئله را حل می‌کند؟

 

من یک دخترهستم و خواستگاران زیادی داشتم ولی مادران به همه‌ی آن‌ها می گوید که دخترم قصد ازدواج ندارد. در مورد پدر و مادرهایی که برای فرزندانشان تصمیم می‌گیرند صحبت کنید. چرا نظر فرزندانشان برای ازدواج برایشان مهم نیست و جویی درست کرده‌اند که فرزند می ترسد حرفش را بزند؟

من دختر 18 ساله ای هستم که نیاز به ازدواج دارم و در نزدیکی مرداب گناه هستم. خواستگاری دارم که هم با اخلاق و هم با ایمان است ولی خانواده‌ام اجازه نمی‌دهد که جلو بیاید. من چگونه نیاز ازدواجم را به خانواده‌ام بگویم؟ خجالت می‌کشم. شما راجع به این موضوع صحبت کنید.


پاسخ: من نمی‌دانم پدر و مادرها چه تصوری از دختر دارند؟ چه تصوری از دختر جوان و ازدواج یک دختر جوان دارند؟ آیا به این نیاز بعنوان یک نیاز حاشیه‌ای نگاه می‌کنند یعنی مثل نیاز به یک لباس و کفش؟ چرا به این راحتی به خودشان اجازه می‌دهند که در مورد اصل ازدواج دخترشان تصمیم بگیرند؟ مادری که می‌گوید: دخترم قصد ازدواج ندارد آیا تابحال از دخترش سؤال کرده است؟ بعضی‌ها براحتی در مورد گزینه‌های ازدواج تصمیم می‌گیرند. در بسیاری از موارد پسر حداقل های ازدواج را دارد ولی پدر و مادر تصمیم گرفته‌اند که برای خودشان یک داماد انتخاب کنند نه برای دخترشان یک همسر انتخاب کنند؛ مثلاً پدر از شغل پسر خوشش نمی آید و پسر را رد می‌کند ولی ممکن است که دختر با شناختی که از شخصیت خودش دارد، این مورد را برای ازدواج مطلوب بداند. با اینکه فتوای اکثر فقها این است که شرط ازدواج دختر رضایت پدر است ولی در روایات تاکید شده است که در مورد ازدواج با دخترتان مشورت کنید.

 

ما راجع به گرفتاری صحبت می‌کنیم شما جواب می‌دهید: تقوا. تقوا یعنی چه؟ تسبیح دست بگیریم، چشم مان را روی زمین بدوزیم، کارهای مستحبی انجام بدهیم، با گریه طلب آمرزش کنیم و ... آخر مگر ما این کارها چرخ زندگی می چرخد؟

پاسخ :تقوا این چیزها نیست. انسان باید وظیفه‌ی خودش را برای رزق و روزی انجام بدهد. در روایات داریم: رزق برای کسی ضمانت شده است که دنبالش برود. تقوا یعنی گوش دادن به حرف خدا. انجام واجبات و ترک محرمات اصلی ترین مرحله ی تقواست. آیت الله بهجت می فرمودند: ترک معصیت برای تمام عمر کافی و وافی است اگر چه هزار سال باشد. وقتی در مورد گناه نکردن صحبت می‌کنیم، یکسری گناهان کلیشه ای به ذهن ما می آید مثل دزدی، رشوه، شرابخواری و کارهای خلاف عفت. یکسری از گناهان وجود دارد که ما با آن‌ها کنار آمده ایم مثلاً بعضی ها خیلی راحت به دیگران سوءظن پیدا می‌کنند؛ مصلحت و منفعت را قاطی می‌کنیم و دروغ می‌گوییم، راحت به پدر و مادر بی‌احترامی می‌کنیم، سخن چینی و غیبت می‌کنیم، براحتی با آبروی مردم بازی می‌کنیم و لابلای این گناهان نماز می خوانیم، روزه هم می‌گیریم، مسجد هم می رویم و منتظر روزی هستیم. اگر شما بداخلاق باشید خداوند خیلی به نماز و روزه‌ی شما بهاء نمی‌دهد.

در روایت داریم کسانی که بداخلاق هستند و مردم آزاری می‌کنند، وارد آتش جهنم می‌شوند. ما در ذهن مان یک تعریف محدودی از تقوا آورده ایم؛ و می‌گوییم: ما که تقوا داریم چرا خدا به ما روزی نمی‌دهد؟ ما نمی خواهیم بگوییم که مستحبات را ترک کنید. در مورد حق الناس باید خیلی دقت کنیم. صدقه مستحب است ولی صدقه روزی را زیاد می‌کند. اگر گناه کردید، حتما استغفار کنید زیرا استغفار هم روزی را زیاد می‌کند.

 

با نخریدن سرویس طلا و حقوق کم هم می‌شود زندگی را شروع کرد بشرط اینکه توکل به خدا کرد، راهنمایی بفرمایید.

پاسخ- قرآن با کسی تعارف ندارد و خدا با کسی شوخی ندارد. خداوند می فرماید: اگر شما شکر نعمت کنید، نعمت تان زیاد می‌شود ولی اگر کفران نعمت کنید عذاب من شدید است. مشکل بیشتر افراد در کفران نعمت است یعنی یا نعمت های اطراف مان را نمی بینیم یا قدرشان را آنچنان که باید بدانیم، نمی دانیم.

این دقت شعار ندهید. انسان هرچه قسمتش باشد همان می‌شود. دست شما و حرف های شما هم نیست. اینکه می گویند: اگر خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد یا خدا قبل از هر چیز جفت انسان را آفریده، معنایش چیست؟ هرچه قسمت آدم باشد همان چیز می‌شود.

 

در شهر ما خواستگاران زیادی است ولی مادرهای پسرها دل مادر دخترها را خون کرده‌اند و دخترها و پسرها مجرد مانده‌اند. در شهر ما این رواج دارد که می‌گویند: خدا نخواست یا قسمت نبود. چرا شما در مورد قسمت حرفی نمی‌زنید؟

پاسخ: امیرالمؤمنین با سپاهیانش به سمت شام می رفتند. فردی از امام پرسید که آقا رفتن شما به شام از قضا و قدرالهی است. (منظورش این بود که ما هیچ اختیاری نداریم) حضرت فرمود: وای برتو، تو فکر می‌کنی قضا و قدرالهی حتمی و لازم است اگر اینطور بود ثواب و عقاب باطل بود.

مگر خدا نفرمود: ازدواج کنید و به فکر ازدواج دیگران هم باشید و آن‌ها را به ازدواج یکدیگر بیاورید. اگر ما در ازدواج هیچ دخالتی نداشتیم، چرا در قرآن و روایات به ما می گویند که با چه کسانی ازدواج بکنید و با چه کسانی ازدواج نکنید؟ اعتقادات اشتباهی بین ما رواج دارد که یکی از آن‌ها همین موضوع قسمت است. ما بی احتیاطی های خودمان را تقصر خدا می گذاریم؛ مثلاً فردی به خواستگاری دختر شما می آید و شما بدون تحقیق به او دختر می‌دهید و بعد که دخترتان شکایت می‌کند، می گویید: دخترم این هم قسمت تو بود، به قسمت الهی راضی باش. ما باید وظیفه مان را انجام بدهیم ولی ممکن است که یکی هم با همسر بد امتحان بشود. ولی قسمت به این معنا نیست که ما هیچ کاری نکنیم، تحقیق نکنیم و ملاک و معیارها را در نظر نگیریم و بگوییم که قسمت بود.

شانس، در فرهنگ دینی ما جایی ندارد. ما باید به خدا حسن ظن داشته باشیم و بدانیم که خدا خوبی ما را می‌خواهد. دیگر اینکه اگر اتفاقی افتاد تفأل به خیر بزنیم. توکل را به معنای رها کردن وظیفه ی خودتان و تفسیر نادرست عمل کردن خودتان درنظر نگیرید و اسم توکل روی آن نگذارید. در روایات، بر روی فال نیک زدن تاکید شده است. پس ما تلاش کنیم و بعد از آن هر چه در زندگی ما پیش آمد، آن خیر زندگی ماست

 

از کسانی که واسطه می‌شوند بخواهید که بعداً در زندگی دو جوان دخالت نکنند و خودشان را همه کاره ندانند و دائم نظر ندهند.

پاسخ- کار خیرکردن یک چیز است و نگه داشتن کار خیر چیز دیگری است. بعضی مواقع ما کار خیر می‌کنیم ولی با منت گذاشتن و اذیت کردن آن را از بین می‌بریم.

 

به واسطه‌ها بگویید که فقط معرفی کنند نه اینکه پافشاری کنند و با اجبار وصلت را سر بدهند که خیلی اوقات عاقبت بدی دارد.

پاسخ: اصل نیت شماست که در نامه‌ی اعمال شما ثبت می‌شود. گاهی اوقات اجبارهای شما یک رودربایستی هایی تولید می‌کند که آن دو جوان با هم ازدواج می‌کنند ولی مشکلات زیادی برای آن‌ها پیش می‌آید که شما هم در آن مقصر هستید.

 

زنی 34 ساله هستم که ده سال زندگی مشترک خودم را شروع کرده‌ام. زمانی که واسطه‌ی ازدواج من این مورد را مطرح کرد، شوهر من در همان روز تمام شیشه‌های خانه‌ی پدرش را شکسته بود. ولی ایشان چیزی به ما نگفتند.

پاسخ: فقط به هم رساندن مهم نیست. ما باید به فکر یک زندگی خوب باشیم. با دادن اطلاعات ناقص و نگفتن حقایق به طرف مقابل، قدرت انتخاب طرف مقابل را کم نکنید. این عذاب وجدان برای شما هم خواهد بود.

 

چرا شما روحانیون کار واسطه‌گری را در هر شهری انجام نمی‌دهید زیرا مردم به روحانیون اعتماد بیشتری دارند.

پاسخ: من مسئولیتی در ادارات و حوزه ندارم. چرا امام جماعت‌ها این کار را انجام نمی‌دهند؟ در قدیم مسجد فقط برای نماز خواندن نبوده است. چرا الآن جوانان کمتر به مسجد می آیند؟ در قدیم ازدواج در مساجد شکل می‌گرفته، الآن هم باید اینکار توسط مسئولین انجام بگیرد که در مسجد دخترها و پسرها به یکدیگر معرفی بشوند. اگر این اتفاق بیفتد جوانان علاقه ی ویژه‌ای به مسجد پیدا خواهند کرد.



من 25 سال دارم و نزدیک دوسال است که جرأت حرف زدن در مورد خواستگارهایم را ندارم. یکی از اقوام به رحمت خدا رفت و تا سالش نمی‌شد در مورد خواستگار صحبت کرد؛ و قبل از سالگرد این فرد، اقوام دیگری از دنیا رفتند. آیا اینکار احترام به مرده است؟ وقتی کسی به رحمت خدا می رود خواستگاری رفتن و قبول کردن خواستگار اشکال دارد؟

پاسخ – من تابحال نشنیده ام که خواستگاری رفتن تا سال فردی که فوت کرده ممنوع باشد. ما در مورد عقد و عروسی این مورد را شنیده بودیم. البته خواستگاری رفتن یا عقد و عروسی گرفتن با این مسئله منافاتی ندارد. ما حدیث و آیه ای در این مورد نداریم که تا فرد یکسال از فوتش نگذشته به خواستگاری نروید یا عروسی نگیرید. این‌ها حصارهای بی ریشه ای است که ما دور خودمان کشیده ایم. حتی ما برای چهل روز صبر کردن هم روایت و آیه نداریم. حتی ما در مورد اولیاء داریم که بعد از بیست روز که همسرشان از دنیا رفتند، ازدواج کردند. اگر مردم متدین و مذهبی هستند این افکار را کنار بگذارند و اگر مذهبی نیستند آن را به اسم دین تمام نکنند. خدا به چنین کاری راضی نیست. خدا به خواستگاری رفتن و عروسی جوانان راضی است. وقتی ازدواجی انجام می‌گیرد خدا خشنود می‌شود.

فردی که مرحوم می‌شود دغدغه ی این افکار را ندارد. در قیامتی که انسان از برادرش فرار می‌کند و از وقتی انسان می میرد باید جواب پس بدهد، کدام مرحومی به فکر این است که چرا تا چهل من نشده فلانی عقد گرفته است. اگر مرحوم شدن آن‌ها باعث بشود که جوانان باهم ازدواج نکنند اینکار باعث ناراحت شدن آن‌ها می‌شود. در قیامت همه‌ی پرده ها کنار می‌رود.

درعروسی اگر پایکوبی منجر به گناه بشود، گناه ممنوع است چه کسی فوت کرده باشد و چه فوت نکرده باشد. اگر جشن و پایکوبی در حد معقول است دو حالت وجود دارد: یک وقت اطرافیان فردی که فوت کرده از عروسی ما ناراحت می‌شوند. فردی که می‌خواهد عروسی بگیرد به خاطر خانواده ای که غمگین است کمی از جشن و پایکوبی شان صرف نظر کنند. خانواده ی متوفا باید بدانند که ازدواج سنت است و ثواب دارد. با این کار فرشته ها جشن می‌گیرند و شیطان ناله اش به آسمان می رود. آن‌ها می‌توانند از خدا بخواهند که کمی از ثواب این عروسی هم به متوفای آن‌ها برسد. این عروسی خودش یک خیرات است. خانواده ی متوفا باید از خانواده های عروس و داماد بخواهند که عروسی را عقب نیندازند تا ثوابی از این جشن به متوفای آن‌ها برسد. از نظر عرفی اگر دو هفته عروسی را عقب بیندازند اشکالی ندارد و دین به آن ایراد نمی‌گیرد ولی بعضی ها چهار ماه نگه می دارند و در بعضی مناطق ازدواج به چند سال تأخیر می افتد. خوب است که وصیت کنیم اگر از دنیا رفتیم، یک روز عقد و عروسی را به عقب نیندازیم. نهایتاً اگر شما می خواهید عروسی را عقب بیندازید تا چهل روز صبر کنید. در مورد خواستگاری، صبر کردن معنا ندارد.

 

ما پنج خواهر هستیم و سن های مان بالاست. همیشه اطرافیان به ما ترشیده می گویند. پدر و مادرم می گویند که ای کاش خدا به ما دختر نمی داد. درضمن ما محجبه هستیم و فامیل ها به فکر ما نیستند. ما خسته شدیم از بس که سرکوفت شنیدیم؟

من 25 سال دارم و اطرافیان به من می گویند که چرا سخت می گیری. با این حرف های شان مرا آتش می زنند زیرا من هیچ خواستگاری نداشته ام و ندارم. سختی گیری در مورد من معنا ندارد. هیچ کدام از آن‌ها حتی یک مورد هم به من معرفی نکرده‌اند، راهنمایی بفرمایید.

پاسخ: باید بپذیریم که حرف‌های ما چقدر روی انسان‌ها اثر می گذارد و چقدر نگاه شان را به زندگی عوض می‌کند؛ و مشکلات روحی تولید می‌کند. آخرین سفارشی که حضرت خضر به حضرت موسی کرد این بود که هیچ کس را حتی به خاطر گناهش سرزنش نکن. گناه دست خود ماست ولی نباید به خاطر آن هم کسی را سرزنش کرد. حالا چیزی که دست ما نیست چطور؟ یکی از صحابه سرزنشی را در مورد مادر فردی که سیاه بود گفت. پیامبر آن را شنید؛ و بشدت ناراحت شدند؛ و فرمود: تو او را به خاطر مادرش سرزنش کردی؟ این صحابه خودش خیلی ناراحت شد و خودش را به خاک می‌مالید تا پیامبر راضی بشود.

این دختر که خواستگار ندارد دست خودش نیست. این دختر خودش غصه دارد و شما نباید جوری صحبت کنید که او را بیشتر ناراحت کنید بجای آن می‌توانید خواستگار معرفی کنید. ما باید با حرف های مان طرف مقابل را آرام کنیم. گاهی ما به نشانه ی دلسوزی حرفی می‌زنیم ولی طرف را می‌سوزانیم. گاهی آرامش دادن در گرو حرف نزدن در مورد آن موضوع است. خوب است که ما واسطه بشویم که دخترها زودتر ازدواج کنند.

 

گناه من چیست که دو ماه عقد بوده و فهمیدم که نامزدم مشکلی دارد که مجبورشدم از او جدا بشوم؟ آیا من باید به خاطر این دو ماه باید مجرد بمانم؟ کاش می‌شد از مادر این پسرها پرسید که مگر من جرمی مرتکب شده‌ام که تا می‌فهمند که من دو ماه در عقد بوده‌ام می‌روند و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نمی‌کنند. بقدری از این حرکت‌ها دیده‌ام که دیگر دوست ندارم پای هیچ خواستگاری به خانه‌مان باز بشود؟

پاسخ: وقتی آمار طلاق بالا می‌رود چنین مشکلاتی هم بیشتر می‌شود. چون آمار طلاق در سال‌های اول ازدواج و حتی عقد بالا رفته است چنین مشکلاتی هم زیاد شده است. آیا عقد کردن و جداشدن به خودی خود یک عیب محسوب می‌شود؟ در دوران عقد جای تصمیم مجدد وجود دارد؛ زیرا شناخت ها و ارتباطات بیشتر می‌شود. ممکن است که کسی در دوران عقد به این برسد که این ازدواج سرانجام خوبی ندارد بنابراین مشاوره می‌کند و تلاش می‌کند و به این نتیجه می رسد که در دوران عقد از هم جدا بشوند بهتر از این است که بعداَ ازهم جدا بشوند. اگر این دختر عاقلانه به این نتیجه رسیده باشد، این یک حُسن است. البته ما نمی‌گوییم: شما چشم بسته کسی را که عقد کرده یا ازدواج کرده مثل کسی که ازدواج نکرده انتخاب کنید. شما دلیل طلاق را پیدا کنید و حتی می‌توانید با همسر سابقش صحبت کنید؛ و با افراد معتمدی که در جریان طلاق آن‌ها هستند صحبت کنید و دلیل طلاق را بدست بیاورید. گاهی در امر طلاق دختر و پسر مقصر نبوده اند و یک ناهمخوانی بوده است. یا انتخاب اشتباه بوده است و روحیه شان بهم نمی خورده است یا دختر بعد از ازدواج فهمیده که پسر معتاد است و چند ماه هم تلاش کرده ولی بعد از آن جدا می‌شود. تلاش این دختر می‌تواند نشان بدهد که این دختر فرد قابل اعتمادی است. پس دلیل طلاق مهم است ولی دوران عقد یک عیب خاصی نیست که ما روی آن حساس بشویم.

اگر این اتفاق برای اطرافیان مادر داماد بیفتد، آیا دوست دارد که دیگران همان طوری قضاوت کنند که خودشان در مورد دیگران قضاوت می‌کنند؟ آنچه برای خودت می پسندی برای دیگران هم بپسند؛ و آنچه را که برای خودت نمی پسندی برای دیگران هم نپسند. فکر کنید که این اتفاق در مورد شما افتاده است. بعضی ها عادت کرده‌اند که حتما تجربه را خودشان انجام بدهند تا به لوازم آن پایبند بشوند؛ یعنی تا این اتفاق برای ما نیفتد نمی‌توانیم خودمان را در فضای آن‌ها قرار بدهیم. باید خودمان را در فضای این دختر خانم قرار بدهیم و به سؤال این دخترخانم پاسخ بدهیم.

بعضی از دختر خانم ها که این اتفاق برایشان افتاده است اگر آقا پسری به خواستگاری آن‌ها بیاید که این اتفاق هم برای او افتاده است، ناراحت می‌شود؛ یعنی می گویند که باید فردی به خواستگاری من بیاید که هیچ تجربه ی ازدواج نداشته باشد.

بعضی از روان شناسان معتقد هستند که فردی که یکبار ازدواج کرده باید با فردی ازدواج کند که او هم یک بار ازدواج کرده باشد. ولی اگر این بعنوان یک قاعده ی کلی باشد من آن را قبول ندارم؛ یعنی اینکه هر فردی به هر میزانی که ازدواج کرده حتما باید با کفوش ازدواج کند. بنظر من، این‌ها مورد با مورد با هم فرق دارند. ویژگی های دیگری هم در پسر یا دختر وجود دارد که می‌تواند آن‌ها را کفو هم قرار بدهد. یا اینکه ویژگی باشد که این دو نفر که قبلا ازدواج کرده‌اند نتوانند کنار هم قرار بگیرند. توصیه ی من این است که در موارد خاص باید ازدواج تحت مشاوره انجام بگیرد.

من هیچ چیزی از دخترهای دیگر کم ندارم زیبایی، تحصیلات و ... اما به خاطر خانواده ام که فرزند طلاق هستم هر کس که به خواستگاری من می آید منصرف می‌شود. آیا من باید قربانی خانواده ام بشویم؟

پاسخ ما باید حتما فرزند طلاق بشویم تا بفهمیم که فرزند طلاق شدن جرم نیست و فرزندان زیادی هستند که خیلی بهتر از فرزندانی که پدر و مادر بالای سرشان بوده با زندگی کنار آمده اند؛ و توانسته اند که مسیر موفقیت را طی کنند. آیا حتما باید پدر ما معتاد بشود تا بفهمیم که فرزند یک معتاد بودن جرم نیست؟ چون این فرزند عواقب اعتیاد را دیده است ممکن است که از آن دورتر باشد. البته ما نمی خواهیم بگوییم که فرزند معتاد بودن یک ویژگی مثبت است. ولی می خواهیم بگوییم: به خاطر معتاد بودن یا فرزند طلاق بودن نباید کسی را سرزنش کرد و این به خودی خود یک ویژگی منفی نیست یعنی تا این مطلب را شنیدیم خواستگاری را رد کنیم. ما نمی‌گوییم: چشم بسته عمل کنید یا چشم بسته عقب بروید زیرا همه‌ی طلاق ها یک جور شکل نگرفته است. زندگی پدر و مادرهایی که از هم جدا شده اند شبیه یکدیگر نیست. ما باید ببینیم که طلاق پدر و مادر در زندگی فرزند موثر است یا خیر. خیلی از کسانی که طلاق گرفته‌اند دارند مسالمت آمیز زندگی می‌کنند و به زندگی یکدیگر کاری ندارند. فرزند پیش پدر یا مادرش زندگی می‌کند و زندگی جنجالی ندارند که بخواهند زندگی آینده ی فرزند را تحت الشعاع قرار بدهند. اگر شما یکی از این مشکلات را داشتید یعنی فرزند طلاق بودید یا خودتان جدا شده بودید، دوست داشتید که مردم چطور شما را نگاه کنند و قضاوت کنند؟

گاهی در بررسی این آسیب ها کلی‌گویی می‌شود که درست نیست. اگر شما ده تا فرزند طلاق را بررسی کنید می بینید که ده جور ویژگی دارند یعنی طلاق پدر و مادر ده جور روی آن‌ها اثر گذاشته است، یکی تاثیر منفی و دیگری تاثیر مثبت. وقتی اخلاق پدر و مادر را در زندگی دیده و این جنگ و دعواها را بررسی کرده، بشدت فرد مهربانی است. اگر پدر مادر را کتک می زده، این فرزند بشدت دل رحم است. این تاثیر مثبت آن طلاق روی فرزند است. هرکار منفی می‌تواند از باب عبرت آمیزی، تاثیر مثبت داشته باشد؛ مثلاً مادر فردی بد دهان بوده ولی فرزند بشدت از آن پرهیز می‌کند زیرا آسیب های آن را دیده است. پس حتما آسیب ها تحت نظر یک مشاور بررسی بشود. بعضی ها در زندگی شان پذیرفته اند که نباید با فرزند طلاق ازدواج کرد مثلاً اینکه وحی مُنزل شده است. یا در ذهن ما بسته شده است که با کسی که طلاق گرفته نمی‌شود ازدواج کرد. خوب است که در فضای ذهنی مان این‌ها را بشکنیم و در مورد آن‌ها فکر کنیم که اگر این مشکل برای خودمان پیش می آمد چکار می کردیم؟

 

برخی از کارشناسان دینی معتقد هستند یکی از کارهایی که ازدواج را آسان می‌کند تن دادن به عقدهای طولانی مدت است. عده‌ی دیگر می گویند که نباید عقد طولانی بشود؛ زیرا باعث شکسته شدن حریم ها می‌شود. نظر شما چیست؟

پاسخ: آیا بالا رفتن سن ازدواج را قبول دارید؟ آیا با بالا رفتن سن ازدواج امنیت فردی و اجتماعی مورد خطر قرار می‌گیرد یا خیر؟ اگر ما پذیرفتیم که با بالا رفتن سن ازدواج عواقب خطرناکی متوجه فرد و جامعه می‌شود، باید در پی راه کارها باشیم. دولت، مسئولین، مردم، مجلس و موسسات مردم نهاد باید در این مسئله دخالت کنند تا سن ازدواج به حد طبیعی خودش بیاید. در بحث ازدواج، بحث سربازی و شغل و مسکن مطرح می‌شود. برای حل این‌ها دولت وظیفه ای دارد ولی تا حل این‌ها فاصله ی زمانی وجود خواهد داشت. ما نمی‌توانیم در این مدت به جوانان بگوییم که ازدواج نکنند. پس یکی از راه ها عقد طولانی مدت است؛ یعنی ما تلاش کنیم با شکستن بعضی از اعتقادها آن‌ها را بر خودمان هموار کنیم؛ مثلاً طرف شغل ثابتی ندارد، ما می‌گوییم ازدواج کنید انشاءالله خداوند گشایش می‌کند. فردی می گوید که ما نمی‌توانیم با این روش پیش برویم. ما می‌گوییم این دوجوان عقد طولانی مدت بکنند تا شرایط مهیا بشود. قبل از ازدواج جوانان کوشاتر می‌شوند. علت اینکه بعضی ها در دوران عقد نگران شکسته شدن حریم ها هستند به خاطر عدم مراعات دخترها و پسرهاست. آن‌ها باید حدودی را مراعات بکنند مثلاً در خانواده ای دختر یا پسر مجردی هست که آن‌ها باید حدودی را رعایت کنند که این کار را نمی‌کند و باعث تنش می‌شود. گاهی رفت و آمد زیاد پسر به خانه‌ی دختر حریم ها را می شکند.

گاهی اوقات پدر و مادر هم در روابط این دو نفر سخت می‌گیرند. نمی‌گذارند که آن‌ها تنها باشند یا به مسافرت بروند. این حساسیت افراطی پدر و مادرها باعث تنش می‌شود. میزان عقد زمانی است که دو نفر به شناخت کافی برسند. اگر بعد از این کسی شرایط عروسی را داشت، نباید عقد را طولانی مدت کند. بعضی ها در همین مدت کوتاه می‌تواند زندگی شان را شکل بدهند ولی به خاطر توقعات بالایی که دارند فکر می‌کنند که نمی‌توانند عروسی کنند. عده ای هستند که نمی‌توانند حداقل ها را تهیه کنند که آن‌ها می‌توانند عقدشان را طولانی کنند. این تأخیر اگر در کنار تنش ها و اختلافات قرار بگیرد، تولید تردید می‌کند. کسانی که می‌خواهند در عروسی‌شان تأخیر بیندازند باید دلیل موجه داشته باشند.

 

یک فردی که در خانه پدرش همه چیز داشته، چطور می‌تواند با فردی ازدواج کند که از لحاظ اقتصادی از او پایین‌تر است. آیا این دو نفر می‌توانند هم کفو هم باشد؟

پاسخ: از نگاه دینی اقتصاد از مسائل کفویت نیست؛ اما باید کفویت از نظر اخلاقی و اعتقادی وجود داشته باشد. وقتی یک دختر خانم معتقد است که زندگی بدون خانه و ماشین شخصی امکان ندارد، این خانم باید با کسی زندگی کند که بتواند چنین زندگی را برای او تأمین کند. ما به این خانم توصیه نمی‌کنیم که با آقا پسری ازدواج کند که نه ماشین دارد، نه خانه دارد و نه شغلی.

دختر خانم ها نباید فکر کنند که حتما زندگی با خانه و ماشین شخصی شروع می‌شود. خیلی ها ماشین و خانه و درآمد نداشتند ولی با توکل برخدا و تمسک به اهل بیت، زندگی شان را با مهر و محبت شروع کردند و کم کم به آن چیزهایی که می خواستند دست پیدا کردند.

 


اشتراک در بالاترین اشتراک در فیسبوک اشتراک در توییتر اشتراک در کلوب اشتراک در دنباله اشتراک در فیسنما اشتراک در گوگل پلاس

منبع : وب سوار
برچسب ها : موانع ازدواج, مشکلات اقتصادی ازدواج, مشاوره ازدواج, دهنوی, گلبرگ, برنامه گلبرگ شبکه سه, ظاهر در ازدواج, قیافه دختر, قیافه در ازدواج, انتظارات بی جا, افزایش سن ازدواج, گشایش روزی, ازدواج آسان, ازدواج راحت, جهیزیه سنگین, مهریه سنگین, برنامه گلبرگ, ازدواج, دلایل بدحجابی, علت های بدحجابی, نقش قیافه در ازدواج, ملاک های غیرمنطقی ازدواج, خانم چادری, گناه بدحجابی, شغل و ازدواج, سن ازدواج, آسان شدن ازدواج, موانع ازدواج موفق, مشکل سربازی برای ازدواج, مهریه های سنگین, فقر مالی, سطح مالی خانواده و ازدواج, شغل ثابت, مشکلات ازدواج, مسائل ازدواج, جهیزیه, مهربرون, مهریه منطقی, مهریه قابل قبول, مهریه عندالاستطاعه, مهریه کم, کفویت در ازدواج, هم کفر بودن, واسطه در ازدواج, واسطه گری ازدواج, خواستگاری دختر از پسر, خواستگاری, فرهنگ ازدواج, barriers to marriage, economic problems of marriage, marriage counseling, appearing in marriage, looking girl, looking for marriage, unwarranted expectations, marriage age, the opening day, marriage of convenience, convenient marriage, heavy dowry, marriage, disguise role in marriage, marriage irrational criteria, jobs and marriage, the age of marriage, getting married is easy, barriers to successful marriage, military problem for marriage, poverty, economic level of the family and marriage, permanent job, marriage problems, dowry, reasonable dowry, acceptable dowry, through in marriage, marriage mediation, woo the girl of boy, matchmaking, marriage culture


شارژ سریع موبایل