البته این احتمال هم وجود دارد که هر جوان مجرد در آستانه ازدواج در موقعیتی قرار گیرد که بالاجبار تن به وصلت دهد و یا در شرایطی باشد که گمان کند ازدواج تنها راه نجات از موقعیت ناخوشایندش است. با مطالعه این نوشتار وضعیت های خطرناک را بشناسید تا به هنگام مواجه با آنها بتوانید معقولانه و منطقی، در جهت رفع و رجوع آنها گام بردارید.
عدم شناخت کافی
"می گویند فرد خوبی است و خانواده با اصالتی دارد اما هنوز مطمئن نیستم"، " در چند بار ملاقاتی که داشتم به نظر می آید فرد موجهی است"، " دو به شک هستم نمی دانم فرد مناسبی برای ازدواج هست یا نه" و ...
بسیاری از افراد به واسطه ارتباطات کوتاه مدت و یا مدت بلند مدت دوران آشنایی ممکن است احساس کنند که آن چنان که باید و شاید یکدیگر را شناخته اند و از روحیات و خلقیات هم مطلع شده اند و حال می توانند جواب مثبت خود را به خانواده ها اعلام کنند. اما به راستی شناخت شما کافی است؟
به نظر کارشناسان، ازدواج با یک فرد، ازدواج با کل وجود او و همه ابعاد زندگی اوست حال، شناخت های چند جلسه خواستگاری و یا شناخت های کافی شاپی و رستورانی و... تنها شناخت های کلیشه ای و تفریحانه ای هستند که محدود به چند بُعد شخصیت فرد می شود و دیگر ابعاد اصلی شخصیت وی را پنهان نگاه می دارد و حقیقت وجود او را افشا نمی سازد. پس هرگز برای یک ازدواج خوب و موفق، نمی توان به شناخت از شخصیت مجازی، که عموما تفاوت بسیاری با شخصیت حقیقی دارد، بسنده کرد؛ این نوع آشنایی، پاسخگوی شناخت درست و کامل نیست.
ازدواج به امید تغییر
" بسیار یک دنده و لجباز است، اما با مهربانی مطابق میلم می شود"، " من می توانم او را بروفق مرادم سازم"، " الان به هوای مجردی چنین رفتار می کند، دنیای تاهلی حال و هوایش را تغییر می دهد" و...
با فردی مواجه شده اید که به نظر آدم جالبی است، بخشی از نیازها و خواسته های شما از همسر را برآورده می کند اما در عین حال شخصیت او بسیار متفاوت از شخصیت شماست. با این وجود، تصمیم دارید دل به دریا بزنید و با او ازدواج کنید؛ با خود می اندیشید بعدترها ممکن است همین تفاوتها به جذابیت های زندگی شما تبدیل شود و یا به این امید که بعد از شروع زندگی، بتوانید با صبوری و محبت نواقص شخصیتی او را برطرف ساخته و تغییرش دهید، بر تصمیم ازدواج تان راسخ تر می شوید و پیش می روید. اگر در چنین شرایطی هستید، توصیه می کنیم خیال باطل تغییر همسر را از سرتان بیرون کنید، یقین داشته باشید اوضاع عوض نخواهد شد، یادتان باشد تا زمانی که فردی نخواهد و خود انگیزه به تغییر نداشته باشد شما نمی توانید او را مجبور به تغییر کنید.
احساس تنهایی
" من آدم تنهایی هستم، نیاز به یک همدم دارم"، " ازدواج تو را از تنهایی بیرون می آورد"، " تنهایی امانم را بریده، اگر کسی پیدا شود، زندگیم کن و فیکون می شود"، و...
احساس تنهایی شدید، بسیار ساده تر از آنچه که فکرش را کنید، می تواند هر فردی را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. هر وقت شخصی در تنهایی مفرط خود غوطه ور شود، احساس یاس و تاسف بیقرارش کرده و او را بر هر آغوش به ظاهر بازی، پذیرا می کند. فقط کافی است سری به مجلات و روزنامه بزنید، حوادث آن را تورق کنید بی شک با موارد بسیاری برخورد خواهید کرد که چگونه افرادی بخاطر فرار از تنهایی در دام شیاطین گرفتار آمده اند. قصه تکراری اکثریت قریب به اتفاق این افراد، جوان تنهایی است که به طلب رویای رهایی از دست غول تنهایی و نجات از غم و غصه، دل به غریبه ای سپرده و تا ناکجاآباد پیش رفته اند. اگر فکر می کنید ازدواج راهی برای حل این مساله است کاملا در اشتباهید! بجای اندیشه به ازدواج، بهتر است با دوستان و آشنایانتان رفت و آمد کنید، در کلاسهای هنری و ورزشی ثبت نام کنید، خود را هدفمند سازید و برای آینده تان برنامه ریزی کنید و ... بی شک بعد از این که از عمق تنهایی تان کم کردید، می توانید برای زندگی تان تصمیمات بهتری بگیرید که در این مرحله شاید ازدواج بهترین گزینه باشد.
انتخاب های هیجانی
جملات یک جوان عاشق را بشنوید: " همون لحظه اول که دیدمش، مهرش به دلم نشست"، " ما با هم تفاهم داریم، می دانم خوشبخت می شویم"، " من فقط با این دختر/پسر ازدواج می کنم و گرنه قید ازدواج را می زنم"، " هیچ کس نمی تواند مرا از عشقم جدا کند" و...
اندک نیستند دختران و پسرانی که با یک نگاه و یا یک آشنایی کوتاه مدت، یک دل نه صد دل عاشق و شیدای هم شده اند و به گمان آن که نیمه گمشده شان را پیدا کرده اند، بدون توجه به معیارهای اساسی و حتی علیرغم مخالفت خانواده هایشان تصمیم به ازدواج گرفته و بر سر سفره عقد نشسته اند؛ اما بعد از گذشت اندک زمانی و گاه حتی تا زیر یک سقف نرفته از انتخابشان پشیمان شده و کاسه چه کنم چه کنم بدست گرفته اند. برای رفع این حالت و فروکش کردن احساسات تند و تیزتان، توصیه می کنیم اندکی صبر و خویشتن داری کنید.
به خود بقبولانید در جاده زندگی بواسطه احساساتتان تخت گاز حرکت می کنید و هر لحظه امکان برخورد به مانع و تصادف دارید، سعی کنید ترمز احساساتتان را بکشید تا از میزان سرعت تان بکاهید. با کاهش سرعت می توانید عقل خفته تان را بیدار کنید، منطق تان را بکار گیرید، با آرامش خاطر و چشمان باز حرکت کنید و با بصیرتی روشن هر آنچه که دوروبرتان هست را نظاره کرده و رصد نمائید. مجددا راجع به تصمیم به ازدواج تان و گزینه انتخابی تان تفکر کنید، دوباره آن را ارزیابی کنید و زیر سوال ببرید، چه بسا بسیار مشاهده شده است که اغلب انتخابهای هیجانی بعد از مدتی از چشم می افتند و چون سابق جلوه گری و طنازی نمی کنند.
امان از چشم و هم چشمی
"از دختر خاله ات یاد بگیر، شوهری کرد بیا و ببین!"،" پسر عمه ات چه دختر زیبارویی را به همسری انتخاب کرده است!"،" همه توانسته اند ازدواج کنند الا تو یکی" و... صحبت های این چنینی در بسیاری از خانواده هایی که جوانان هم سن و سال دارند که اتفاقا همگی شان هم دم بخت هستند، بسیار شنیده می شود.
اگر شما هم در چنین شرایطی هستید؛ از هرکسی که سراغتان می آید حرف و حدیث می شنوید، تحت فشار هستید و احساس اجبار به ازدواج می کنید، خانواده تان شما را لای منگنه گذاشتند و اصرار به ازدواج سریعتر شما دارند، اگر به دنبال برترین انتخابها هستید و یا این که نقشه می کشید که چگونه و چطور می توانید رویی از دیگران کم کنید تا بیایند و ببینند و... باید بگوئیم اینجا چراغ قرمز است، لطفا ایست کنید، حرکت شما جایز نیست حتما جریمه خواهید شد!
میل شدید به جبران کردن و خودی نشان دادن، کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواج و یا مقایسه دائم گزینه انتخابی خود با مورد ازدواج دیگران و ... به عنوان نشانه های خطر در انتخاب محسوب می شوند که می توانند مسیر زندگی تان را در سرابی پیش ببرند که هرگز آبی گوارا و قابل نوشیدنی یافت نخواهد شد. بنابراین در این شرایط، لازم است از هر اقدامی برای ازدواج صرف نظر کنید، چون ضریب خطا تا حد زیادی بسیار بالا است. بهتر است به درون خودتان بیندیشید؛ حسادتتان را ریشه یابی کنید، عوامل ایجاد کننده و تداوم دهنده آن را بشناسید، راهکارهای مقابله با آن را یاد بگیرید و در نهایت زمانی که عاری و تهی از حسادت شدید و به مرتبه ای رسیدید که بخاطر خود،علایق و خواسته هایتان خواهان ازدواج شدید، وقت آن است که برای انتخاب همسر ایده آل تان قدم بردارید.